کتاب «شناخت اگزیستانسیالیسم» اثری از فیسوف بزرگ آمریکایی «رابرت سولومون» است . این کتاب در برخی از کالجها تدریس میشود و منبع درسی خوبی به شمار میرود. برخی معلمان و علاقهمندان به یادگیری، فلسفه کتاب «شناخت اگزیستانسیالیسم» را گزینه مناسبی برای آشنایی با فلسفه اگزیستانسیالیسم میدانند. در ایران این کتاب توسط انتشارات «نگاه معاصر» با ترجمه «داوود صدیقی» چاپ و منتشر شده است.
کتاب شامل گزیده هایی از کی یرکگور، داستایوفسکی، نیچه، هسه، هایدگر، کامو، یاسپرس، کافکا، ژید، سارتر، مرلوپونتی، دوبووار، ریوسر، بردیگف، بوبر، تیلیش، پینتر، بکت، میلر، لاینگ، ، وایس و مولر است که زندگی نامه برخی از آنان هم در کتاب آمده است. این اثر مجموعهای ارزشمند برای آشنایی با فلسفه اگزیستانسیالیم و فیلسوفانش است .
خوانندگان کتاب در شبکههای اجتماعی نوشتهاند: عباس: «اثری دیگر از فیلسوفی درجه یک.» راد: «عناوین، سرفصلها و محتوای کتاب بینظیر است.برای جمعآوری هر کدام ار اینها به تنهایی باید چندین کتاب را زیر و رو کرد.»
کتابفروشی «خانه کتاب» دانشکده علوم اجتماعی کتاب مینویسد : «از پرفروشهای خانه کتاب بوده است. کتاب خوب و پرمحتوایی است.»
لیندا از کاربران سایت آمازون درباره کتاب نوشته: «سبک پروفسور سولومون شفاف و واقعاً صمیمانه است. او به فیلسوفان اجازه می دهد تا به زبان خودشان صحبت کنند، در حالیکه ما را از طریق تفاوتهای ظریف چندوجهی اگزیستانسیالیسم راهنمایی میکند. مانند داشتن یک دوست خوب بهعنوان معلم و مربی است. قبل از خواندن هر کتاب دیگری در این زمینه، این کتاب را بخوانید. به شدت توصیه می شود.»
الکساندر از تاثیری که کتاب بر او داشته است مینویسد: «این کتاب مرا با اگزیستانسیالیسم آشنا کرده است و اکنون واقعاً میخواهم بیشتر بیاموزم. من از افکار مطرح شده در مورد فردگرایی لذت بردهام، اینکه ما انتخابگر هستیم، «بد نیت» هستیم، خودمان را در چشم دیگران میبینیم. من به نتایج زیادی در مورد اینکه مردم چگونه یکدیگر را عینیت میبخشند، رسیدهام. درک من را در مورد عشق و زندگی گسترش داده است. من تصمیم گرفتهام در اعمال مذهبی و همچنین تعاملات اجتماعی خود بیشتر فردگرا باشم. میخواهم تابستان امسال اگزیستانسیالیسم بیشتری بخوانم و گزارش بدهم!»
شری و مارگارت نظرشان را درباره کتاب اینگونه نوشتهاند: شری: «انتخاب عالی در مورد اگزیستانسیالیسم. من این کتاب را در کالج مطالعه کردم و چند سال پیش برگشتم و دوباره آن را خواندم. من هنوز اگزیستانسیالیسم را جذاب میدانم و این کتاب را به هر کسی که میخواهد بیشتر بداند توصیه میکنم.»
«مارگارت»: « انصافاً، عشق من به این کتاب مبتنی بر عشق من به کلاس اگزیستانسیالیسم دکتر سلیمان است که در کالج شرکت کردم. درواقع توصیه میکنم اگر به خواندن متون فلسفی عادت ندارید، صوت سخنرانیهای او را بررسی کنید.»
در بخشی از کتاب درباره اصالت انسان میخوانیم: «آفرینش یک زندگی اصیل یک رسالت اگزیستانسیال میباشد. این آفرینش هیچ ربطی با نگرش نظری ندارد. کرکگور میپرسد: حقیقت، جز زندگی کردن برای یک عقیده چیست؟ در اینجا با این نگرش مواجهیم که زندگی اصیل بیشتر با یک راه خاص و یا یک «چطور» در ارتباط است تا با یک محتوای عینی و خاص و یک «چه».
تحمل توده برای کرکگور، در تقابل با شورمندی است: «توده عدم حقیقت است». توده کمابیش، نظر جمعی در وسیعترین مفهوم و رویکرد خودبینانه است که از ضرورت انطباق با زندگی اجتماعی منتج میشود. بنا به باور کرکگور آنچه باعث میشود به عدم حقیقت محکوم شود، شیوهای است که توده، فرد را که ئ خودش است از بین میبرد. اگر همه مسیجیاند پس نیازی نیست من مسیحی شوم...»
در قسمتی از کتاب در باب آزادی میخوانیم: «انسان اصیل کسی است که با خود صادق است و خود فریب نیست. نقطه محوری این اصطلاح، از نگاه سارتر وجود بری خود یا آگاهی است که در اصل بنیادین «تقدم وجود بر ماهیت» آشکار میشود. این گزاره حاکی از آ« است که انسان کاملا آزاد بوده و هیچ طرحی نمیتواند آزادی او را محدود کند. به عبارت دیگر انسان اصیل در چارچوب هیچ طرح از پیش مفروظی قرار نمیگیرد. چرا که باور دارد، برای تغییر و استعلاء میبایست آزادانه دائما در مسیر انتخاب یاشد.»
«بر اساس اگزیستانسیالیسم، آزادی و آگاهی همواره در کنار یکدیگرند و وجود همان آگاهی است که صرفا در قالب آزادی معنا میشود.»
رابرت سولومون 14 سپتامبر سال 1942 در آمریکا چشم به جهان گشود. استاد فلسفه در دانشگاههایی چون استنفورد، میشیگان و تگزاس بود، در دانشگاه تگزاس بیش از 30 سال به تدریس پرداخت. پروفسور سولومون موفق به دریافت جوایز تدریس بسیاری از جمله: جایزه استاندارد برجسته تدریس در سال 1973، جایزه تدریس همکاران رئیس دانشگاه تگزاس، جایزه سخنرانی فولبرایت، تحقیقات دانشگاه و اوقاف ملی برای کمکهای مالی شد. از کتابهای دیگر او میتوان به «پرسشهای بزرگ فلسفی»، «فلسفه اروپایی» و «عصر ایدئالیسم آلمانی» اشاره کرد. سولومون در 2 ژانویه سال 2007 از دنیا رفت.