کتاب شش بخش دارد که در هر قسمت ما با شخصیت تازهای آشنا میشویم و داستان زندگیاش را در مییابیم؛ ازی ای اولینشان گرفته که پائولا نام دارد و با مرگ دستوپنجه نرم میکند تا آخرینشان که یک مادر بدخلق بوده و فرزندانش را با عشق و مذمت، آشفته کرده است. او در میانهی کتاب داستان زندگی زنی به نام مگنولیا را روایت میکند که بهتازگی همسرش را از دست داده و در غم و اندوه شدیدی به سر میبرد.
همچنین در بخشی از کتاب با ماجرای جالب بیمارانی آشنا میشویم که تصمیم میگیرند تا درمان خود را کنار بگذارند. در کل باید گفت که داستانهای خیالی و واقعیای که یالوم در کتاب مامان و معنی زندگی تعریف میکند، درسهایی دربارهی مرگ، زندگی، تنهایی، سوگورای، پوچی و ناامیدی بوده که حاوی نکات آموزندهای هستند و ما را در مسیر زندگی هدایت خواهند کرد.
نیک نولتی، هنرپیشهی مشهور هالیوودی، ضمن آنکه کتاب را بسیار تمجید نموده، به نکتهی مهم و جالبی در مورد مامان و معنی زندگی اشاره کرده است: «کتاب حاوی گزارشهای شگفتانگیزی در مورد رابطه و پیوند میان بیمار و درمانگر است».
«کتاب به شما فرصت این را میدهد تا به کاوش ذهنی یکی از بزرگترین روانکاوان عصر حاضر بپردازید و شاهد کالبدشکافی کامل روح انسان باشد. مامان و معنی زندگی کتابی درخشان است که حقایق زیادی را برایتان فاش خواهد کرد». متن فوق نظر مارک اپستاین، نویسندهی مشهور حوزه روانشناسی، در مورد کتاب یالوم است.
نظر ویلیام پیتر بلتی، نویسنده و کارگردان مشهور فیلمهای جنگیر، در مورد کتاب این گونه بوده است: «هر فصل کتاب یک ظهور و تقلای قلبی است و ما را در درک واقعیت یاری میرساند. ماجرای «طلسم گربهی مجار» احتمالا داستانی باشد که برای سالهای سال بازگو خواهد شد. مامان و معنی زندگی یک کتاب نیست بلکه یک هدیه است. من آرزو میکنم که ای کاش اروین د یالوم همسایهی من بود».
«یالوم در کتاب مامان و معنی زندگی در مقایسه با سایر آثارش، این بار اطلاعات بسیار بیشتری از خودش میدهد. تجربیات او در حوزهی رواندرمانی که در این کتاب ثبت شده، اغلب در مورد آزمونهای دشوار و دردناک انسانها در زندگیشان است. آزمونهایی که منجر به تحولات عمیق درونی و شخصیتی میشوند و فرد را از طریق راههایی که انتظارش را ندارد، به رشد و شکوفایی میرسانند. این راههای غیرمنتظره انبوه احساساتی را که در ما انباشته شده آزاد میکنند، که از میان آنها میتوان به خشم، غم، ترس، احساس گناه و طردشدن اشاره کرد». این مطلبی بود که مجلهی پابلیشرز ویکلی در نقد کتاب منتشر کرده است.
«درمانگران زیادی در دنیا هستند که کتابهای متعددی در زمینهی روانکاوی نوشتهاند و اروین د یالوم یکی از آنهاست. اما چه چیزی باعث شده تا آثار او متفاوت با نوشتههای سایرین شود؟ چه عاملی سبب میشود تا شما به جای خرید باقی کتابهای روانشناسی به سراغ یالوم بروید؟ پاسخ روشن است؛ سبک نوشتار او. اروین د یالوم مهارت بینظیری در داستانسرایی دارد و نثر او شیوا و صریح است که هر خوانندهای بهسادگی متوجه آن میشود. او از این مهارت داستانگویی استفاده کرده تا مضامین مهم فلسفی و روانشناسی را در کتاب خود بگنجاند و انصافا هم در این زمینه موفق بوده است. شما در کتاب مامان و معنی زندگی نحوهی کنار آمدن با دلهرههای هستی از جمله ترس از مرگ، اندوه، تنهایی و ناامیدی را در غالب داستانهایی کوتاه و جالب فرا میگیرید.
این درواقع ابتکار نویسنده است که در قالب داستانهای واقعی یا خیالی، مفاهیم عمیقی را منتقل میکند. یکی از نکات خوب کتاب همین است که در مورد چیزهایی صحبت میکند که مشکلات همیشگی انسان به شمار میآمدهاند. مثلا دلهرههای هستیای که نام بردم تنها متعلق به مکان و زمان خاصی نیستند و از ابتدای بشریت با انسان همراه بودهاند. مسئلهی بعدی که میخواهم به آن اشاره کنم، ماندگاری مطالب کتاب در ذهن است. من بعد از تمام کردن مامان و معنی زندگی، بارها و بارها به شخصیتهایش و ماجراهایشان فکر کردهام. البته نه آنکه خودم بخواهم، بلکه حین امور روزمره به طور مدام ناخودآگاه فکرم به سمت کتاب میرفت. آری، تاثیر مامان و معنی زندگی چنین عمیق است؛ گویی نوشتههای آن در ژرفای ذهن شما حک میشود!» این نظری بود که محمدجواد فرجالهی در مورد کتاب داده است.
اروین د یالوم در مامان و معنی زندگی مطالب بسیار در مورد نحوهی تربیت فرزندان نوشته است. به این مطلب توجه کنید: «من همیشه به مراجعهکنندهگانم توضیح میدهم که اغلب، کودکانی که با خشونت یا ظلم در خانودهای ناکارآمد بزرگ شدهاند مستقلشدن از خانواده برایشان سختتر است. در نقطهی مقابل کودکانی که والدینی عاشق، خوب و مهربان داشتهاند با مشکلات بسیار کمتری از آنها جدا شدهاند. بالاخره مگر وظیفهی یک خانوادهی خوب این نیست که فرزندانشان را قادر به مستقلشدن کنند؟»
او در ادامه اشاراتی زیادی هم به مرگ و نحوهی نگرش انسان به مردن دارد. همانطور که در کتاب آمده است: «انسان بیش از آنکه از مرگ بهراسد از انزوای محضی که مرگ را همراهی میکند میترسد. ما میکوشیم زندگی را دو نفری تجربه کنیم ولی هر یک از ما مجبوریم تنها بمیریم. کسی قادر نیست با ما یا به جای ما بمیرد، تصوری که یک انسان زنده از مردن دارد، به خود رهاشدنی مطلق و بی چون و چراست».
او همچنین در مورد خاستگاه و هویت انسان نیز نوشته است: «میدانم احساس خوبی نسبت به خانهات، پاهایت و پوستت نداری. ولی اینها «تو» نیستند. اینها فقط چیزایی «دربارهی» تو هستند؛ نه «تو»یِ اصلی و حقیقی. به اصل خودت نگاه کن. آنجا چه چیزی را میخواهی تغییر بدهی؟»
اروین دیوید یالوم، نویسندهی مشهور آمریکایی که فارغالتحصیل رشته روانپزشکی بوده، استاد دانشگاه استنفورد است. افراد زیادی از وی به عنوان پایهگذار الگوی روانشناسی هستیگرا یاد میکنند. او افتخارات زیادی هم در زمینهی روانپزشکی کسب کرده است که از میان آنها میتوان به جایزهی انجمن روانپزشکی آمریکا در سال 2002 اشاره کرد.
مشهورترین اثر د یالوم کتاب «وقتی نیچه گریست» است که محبوبیت زیادی به ویژه در ایران دارد. از سایر آثارش میتوان به «جلاد عشق»، «درمان شوپنهاور»، «دروغگویی روی مبل» و «هنر درمان» اشاره کرد.