«نیلوفر و مرداب» کتابی بسیار خوشخوان و روان است که میتوان مطابق با سلیقه مطالعاتی افراد زیادی باشد. نویسنده سعی داشته است در کتاب به این موضوع اشاره کند که چگونه میتوان با رنجها روبهرو شد و یا از آنها گذر کرد و به شادی گرایید.
همانگونه که از نام کتاب پیداست، نویسنده میخواهد پیامآور این باشد که شادیها و نیکوییها و نورانیت از دل ظلمت بیرون میآیند؛ همانطور که گل زیبای نیلوفر و عطر دلاویز آن از دل مرداب بیرون آمده و به سوی نور میرود. پاسخ به سوالاتی نظیر «آیا انسان تنها در رنج آفریده شده است و باید رنج بکشد؟» یا «میتواند بر رنجها فائق آمده و آنها را تبدیل به شادی کرده و در لحظه زندگی کند؟» از دیگر اهداف نویسنده در طرح موضوع کتاب بوده است. این کتاب دارای شش فصل است که در سه فصل اول از رنجها و هنر دگرگون کردن و عمیق گریستن رنجها میگوید و در ادامه، به تفسیری از آسودگی و شادی میپردازد و در فصل آخرش، تمرینهایی عملی و کاربردی برای شادی ارائه میدهد.
علی یکی از خوانندگان این کتاب میگوید: «کتاب نیلوفر و مرداب جزو آن دسته از کتابهایی است که بعد از خواندنش در این فکر فرو میروی که چرا سالها پیش این کتاب را نخواندهام. این کتاب درباره این موضوع است که رنج در زندگی اجتنابناپذیر است، اما میشود به نحو دیگری رنج کشید و قدم به قدم رنج را تبدیل به شادی کرد. پنجاه درصد تفکرات من در مورد چگونه زیستن با خواندن این کتاب دگرگون شد و توصیه میکنم تمام دوستانی که به دنبال راهی برای شاد و صالح زیستن هستند، حتما و قطعا این کتاب را بخوانند.»
«همه میدانند که برای روییدن نیلوفر به گِل و لای نیاز است. اگرچه آن گِل و لای بدبوست اما رایحه نیلوفر بسیار دلنشین است. اگر آن گِل و لای نباشد، نیلوفر شکوفا نمیشود. شما نمیتوانید بر روی سنگ مرمر نیلوفر برویانید. این گُل بدون گِل و لای نمیتواند شکوفا شود. البته ممکن است که در گِل و لای زندگی فرو رفته باشید و بهآسانی میتوان فهمید که گاه زندگی را گِل و لای فرا میگیرد. در این شرایط دشوارترین کار این است که تسلیم ناامیدی نشویم. زیرا هنگامی که ناامیدی شما را به زانو در میآورد، به هرجا که بنگرید تنها رنج را میبینید و احساس میکنید که در بدترین شرایط هستید. اما باید به یاد بیاوریم که رنج نوعی گِل و لای است که برای خلق لذت و شادی به آن نیاز داریم. بدون رنج شادکامی معنا ندارد.» معنایافتن از میان رنجها، یکی از اهداف موضوعی نویسنده است که در این پاراگراف به بخشی از آن اشاره کرده است.
تیچ نات هان در جای دیگری درباره رنج و اشتیاق به شادیخواهی اینچنین مینویسد: «ما همه میخواهیم شاد باشیم و کتابها و معلمهای بسیاری در دنیا هستند که میکوشند به مردم کمک کنند تا شادتر باشند. با این همه، ما همچنان در حال رنج کشیدنیم. بنابراین ممکن است فکر کنیم برای شاد بودن، اشتباه عمل کردهایم یا به عبارتی در شادکامی شکست خوردهایم. اما این نحوهی تفکر درست نیست. توانایی بهرهمندی از شادی مستلزم این نیست که رنجهایمان را به صفر برسانیم. در واقع، مهارت شاد بودن، مهارت درست رنج کشیدن نیز هست. هنگامی که یاد بگیریم چگونه رنجهایمان را بپذیریم، در آغوش بکشیم و درک کنیم، بسیار کمتر رنج میکشیم.»
و در انتها و به عنوان سومین پاراگراف منتخب این کتاب میرسیم به قسمتی که در آن اشاره به جهان اکنونِ ما دارد: «در زمانهی ما، یعنی زمانهای که در آن فرهنگ رو به زوال است و عناصر هویتبخشِ جمعی در حال فروپاشیاند، نخستین واکنشِ دفاعی یک فرد، پناه بردن به درون خویش است. این وضعیت مانند همان حکایت مشهور کشتیِ در حال غرق شدن است که در آن هر کسی تنها به فکر نجات جان خودش است. در چنین زمانهای رویکردهای فردگرایانه غالب است.»
تیچ نات هان یکی از راهبان مشهور مکتب بودایی و از استادان شناختهشدهی ذن است. او بیشتر از هفتاد سال است که به تدریس هنر شادکامی میپردازد. سال 1967، مارتین لوتر کینگ - رهبر جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا - آنقدر محو افکار و اندیشه تیچ نات هان بود که او را لایق جایزه صلح نوبل آن سال میدانست. از دیگر کتابهای تیچ نات هان میتوان به «وفاداری»، «هنر برقراری ارتباط» و «شادمانی» اشاره کرد.