کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» با عنوان لاتین Where the Crawdads Sing به قلم دیلیا اونز و در سال ۱۹۷۲ منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروشترین آثار سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به شمار میرود و برای ۲۵ هفتهی غیرمتوالی در صدر پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت. این اثر پرطرفدار در ایران نیز بارها و با ترجمههای مختلف به چاپ رسیده است که یکی از بهترین ترجمههای این کتاب مربوط به سارا کریمی است که توسط انتشارات علمی در ۴۰۶ صفحه منتشر شده و هماکنون به چاپ ششم رسیده است.
داستانی که کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» روایت میکند، داستان جنایی و جذاب یک دختر به نام کایا است که فقط ۶ سال دارد و تمام اعضای خانوادهاش، یک به یک او را تنها میگذراند تا او به تنهایی و در طبیعت بکر و زیبای کارولینای شمالی با پدر بد اخلاقش زندگی کند.
این کتاب به زندگی سخت و رنجآور و همچنین متفاوت کایا میپردازد که با اتفاقاتی عاشقانه نیز ترکیب شده است. در این اثر، خواهید فهمید که طرد شدن از جانب آدم¬های صمیمی و نزدیکتان، شما را به چه حالی خواهد کشاند. نکتهی جالب دیگر این کتاب، نامی است که اهالی شهر به کایا دادهاند و از آنجا که کایا در تالاب زندگی میکند، همه او را با نام دختر تالاب میشناسند.
مائده در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب، میگوید: «این کتاب را تمام کردم، ولی بعد از اتمامش، حس عجیبی داشتم. انگار نباید تمام میشد. من با این کتاب زندگی کردم، با کایا بزرگ شدم، عاشق شدم، گریه کردم، یاد گرفتم، شکستم، انتقام گرفتم و بخشیدم. شخصیتپردازی در این داستان، تا سر حد مرگ، جذاب و قشنگ بود و خواننده خیلی خوب و ملموس، رشد کایا را از بچگی تا خردسالی حس میکرد. پایان این کتاب واقعا غیر قابل انتظار و پیشبینی بود. پایانی خاص که زیبایی این کتاب را به نهایت میرساند.»
پاراگراف ابتدایی این کتاب را در زیر میخوانیم: «صبح آن روز همچون یکی از روزهای گرم مرداد بود و نفس مرطوب تالاب از درختان بلوط آویخته شده بود و درختان کاج را غرق در مه کرده بود. پینههای روی درخت نخل به طرز عجیبی آرام بودند، اما صدای بال زدن آهستهی پرندهی حواصیلی که در حال بلند شدن از مرداب بود، شنیده میشد. کایا که در آن زمان تنها ۶ سال داشت، صدای محکم کوبیده شدن درب را شنید. او که روی چهارپایه ایستاده بود، دست از شستن بلغورهای داخل دیگ برداشت و آن را داخل تشت بزرگی از آب قرار داد. حال دیگر هیچ صدایی جز صدای نفس کشیدن خود کایا به گوش نمیرسید. چه کسی از کلبه بیرون رفته بود؟ قطعا نمیتوانست مادر کایا باشد. او هرگز نمیگذاشت که دربها محکم به یکدیگر کوبیده شوند.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که برنگشتن مادر کایا به خانه و برخورد بقیهی اعضای خانوادهی کایا است را در زیر میخوانیم: «آن روز مادر به خانه بازنگشت. هیچکس در مورد این موضوع صحبت نمیکرد. پدرم که اصلا. او که بوی ماهی و مشروب میداد، درب دیگها را تلقوتلوق صدا داد و گفت: شام چی داریم؟ همهی خواهرها و برادرها سر در گریبان، شانه بالا انداختند، پدر شروع به زخم زبان زدن کرد و تلوتلوخوران به سوی جنگل بازگشت. دفعات قبل بین پدر و مادر دعوا شده بود و حتی یکی دو بار، مادر خانه را ترک کرده بود، اما او همیشه باز میگشت و همه را در آغوش خود میکشید. دو خواهر بزرگتر خانه، غذایی از لوبیا قرمز و نان ذرت آماده کردند، اما طبق عادت همیشگی، هیچ کس به دور میز شام جمع نشد. هر یک از بچهها لوبیاهای داخل دیگ را با ملاقه برداشتند و روی نان ذرت ریختند و هر یک برای خوردن شام خود به سوی دشک روی زمین یا کاناپههای پراکندهی دور خانه رفتند. کایا نمیتوانست غذا بخورد. او روی پلههای ایوان نشست و به جاده خیره شد. کایا به نسبت هم سنوسالهای خود، قد بلندی داشت، لاغر و استخوانی بود، پوست سبزه و سوختهای داشت و موهای او همچون پرهای کلاغ، مشکی و ضخیم بود.»
پاراگرافی از کتاب را که به توصیف صحنهای از انتظار کایا میپردازد را در زیر میخوانیم: «صبح روز بعد، کایا دوباره به پست خود بازگشت و روی پلهها منتظر ماند. چشمان تیرهرنگ او همچون تونلی که منتظر عبور یک قطار است روی جاده دودو میزد. آن سوی تالاب با مه غلیظی که تا سر حد گلولای روی زمین پایین آمده بود، پوشانده شده بود. کایا با پاهایی برهنه، انگشتان پای خود را روی زمین میکوبید و ساقهی علفها را روی حشرات میچرخاند. با این وجود، یک بچهی شش ساله نمیتوانست برای یک مدت طولانی سر جایش بنشیند و بهزودی به سوی مردابها به حرکت در میآمد و صدای خشخش مانندی در کنار پاهای او بلند میشد. او در حالی که کنارهی آب، چمباتمه زده بود، ماهیهای کپوری را تماشا میکرد که بین لکههای خورشید و سایهها از این سو به آن سو میپریدند.»
دلیا اونز نویسنده و جانورشناس آمریکایی است که در سال 1949 چشم به جهان گشوده است. اولین و معروفترین کتاب او که باعث شد نامش بر سر زبانها بیافتد، کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» نام دارد. او همچنین به همراه همسر سابقش، چندین کتاب در مورد مطالعات روی حیوانات در آفریقا نوشته است که این کتابها، «ناله کالاهاری»، «چشم فیل» و «رازهای ساوانا» نام دارند.