کتاب «خاطرات پسربچه شصتساله» مجموعهای است از خاطرات کوتاه و طنزآمیز دوران حمید جبلی -چهرهی شناخته شده سینما و تلویزیون- که بهتازگی به چاپ رسانده است. چاپ اول این کتاب در زمان کوتاهی پس از انتشار به اتمام رسید. جبلی قصد داشت خاطرههای خود را در قالب سه جلد منتشر کند اما به گفتهی بنا شد تا جلد دوم و سوم این خاطرات که مربوط به دوران مدرسه است، در قالب یک جلد و با بیش از 200 صفحه منتشر شود.
راوی این خاطرات یک کودک است و این کتاب علاوه بر برانگیختن خاطرات قدیمی، تصویر درست و دقیقی از مشکلات و دغدغههای یک پسر بچه ارائه میدهد. همین است که مشکلات او را برای بزرگسالان امروز، مفرح و خندهدار میکند و این احساسات همگی بهخوبی ملموس هستند.
یکی از کاربران سایت «گودریدز» پس از خواندن جلد اول کتاب «خاطرات پسربچه شصتساله» نظر خود را در این سایت عنوان کرده است: «احتمالا اکثر ما با حمید جبلی خاطرههای خوشی داریم. از کلاهقرمزی گرفته تا فیلمهای «زیر درخت هلو»، «خواب سفید» و …. پیش از هرچیزی امیدوارم سبک "خودسرگذشتنامهنویسی" در ایران هم بیشتر مرسوم شود و افراد مشهوری که با آنها خاطرات زیادی داریم، برایمان از کودکی و زندگیشان بگویند. جبلی کتابش را از وقتی هنوز به جنین تبدیل نشده شروع میکند! همینطور جلو میرود و از روزهایی که درک خاصی از دوروبرش نداشته میگوید. تمام این صفحهها پر از حس خوب آن سالهاست که برای من که آنها را تجربه نکردهام واقعا خواندنی بودند. دربارهی مراسم دههی چهل که از آنها اطلاعی نداشتم خواندم، دربارهی نگاهی که آن روزها به زندگی داشتند. یاد توالتهای عمیق ترسناک بچگیهایم افتادم. آبحوضی و شیرفروش و صمیمیتی که بین آدمها بود. قلم جبلی خیلی ساده و دلنشین است، اگر دوست دارید یکی دو ساعت غرق دنیای قشنگ قدیم بشوید و از دنیای تکنولوژیزده امروز فرار کنید خواندنش را پیشنهاد میکنم.»
نسیم خلیلی -داستاننویس و تاریخپژوه- نظرش راجع به کتاب را با توصیفی دلنشین در صفحهی اینستاگرامش منتشر کرده است: «بعضی کتابها مثل شربت سکنجبین خیارند. توی زل تابستان، شیرین، خنک، و گوارا مثل بوی خاکاند بعد از باران، جانبخش، جلادهنده مثل تصنیفهای ویگناند ، «دل دیوانه» مثلا، ساده و خوب مثل خوابیدن در خنکای پشتباماند، زیر پشهبند، لای لحاف نسیم شب تابستان و این کتاب یکی از همانهاست، نبض دارد، قشنگ است و نویسندهاش یک جهانبینی دلانگیزی در آینهی روایتش بازتاب داده که دل آدم را میبرد و مگر چیزی به جز این از آدم هنرمندی مثل حمید جبلی انتظار میرود؟»
یادداشت سهیلا عابدینی از نویسندگان هفتهنامه چلچراغ دربارهی کتاب «خاطرات پسربچه شصتساله» که در همین هفتهنامه منتشر شده است را میخوانیم : «خاطرات جذاب و جالب یک متولد دههچهلی است که روزگارش را توصیف میکند. خانههایی با معماری متفاوت که چند نسل در یکجا و کنار هم زندگی میکردند. مراسم عزا و عروسی و مهمانی در یکجا برگزار میشد، همسایهها با هم بودند و در کوچه و پشتبام و مسائل خانوادگیِ هم سهیم بودند. در این میان جایگاه (بچگیِ) بچهها هم مشخص بوده است. حمید جبلی در این کتاب قصهها را با زبانی کودکانه و ساده پیش میبرد.»
آنچه کتاب حمید جبلی را جذابتر میکند، توصیفات او از پیشامدهایی است که بهظاهر مهم نمینمایند اما احتمالش کم است با خواندن آنها لبخند به لب نیاورید. در ادامه یکی از این توصیفات را میخوانیم: «آقابزرگ در کنار گلها و درخت گیلاس یک درخت عناب هم کاشته بود. نه مثل درخت توت شمیران بود که میشد تکانش داد تا میوههایش بریزد، نه مثل گیلاس و آلبالو که میشود آنها را چید؛ هر موقع که دلشان میخواست از درخت میریختند. عناب همراه برگهای سبز کوچک در حیاط میریخت. مادرم که مدام حیاط را جارو میکرد چند دانهای هم عناب میخورد و معمولا حالش خراب میشد و دراز میکشید و عزیز به او نبات داغ میداد و میگفت: «ثروت ما از این باغچهی کوچک، نه گیلاس است و نه آلبالو. گلهای رز هم که چندان دوام ندارند. ولی این درخت عناب ثروت باغچهی ماست.» عجیب بود. همان که حال مادر مرا چند روز یک بار خراب میکرد و جز دردسر چیز دیگری نداشت. تا روزی که اللهوردی عطار آمد و گفت: «تمام میوههای عناب را میخرم.»
مادر به اللهوردی عطار گفت: «چرا حال من به هم میخورد؟ این که از خرما هم نرمتر است.» و او گفت: «فشار را پایین میاندازد. این داروی فشار خون است.» و روی تخت حیاط نشست و چایی خورد. به آقابزرگ گفت: «بچه ها و عروست نمیدانند این عناب چه خاصیتی دارد و ممکن است آن قدر بخورند تا بمیرند.» آقا بزرگ به او اجازه داد تمام عنابها را ببرد تا ما زنده بمانیم.»
حمید جبلی متولد سال ۱۳۳۷ در تهران، بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما، کارگردان، صداپیشه، استاد دانشگاه و فیلمنامهنویس ایرانی است.جبلی فعالیت خود را در سال ۱۳۵۱ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ نیز در تئاتر مشغول به کار شد. فعالیت در تلویزیون ایران را از اوایل دهه شصت با بازی در مجموعه تلویزیونی «محله بر و بیا» آغاز کرد.
یکی از دلایل شهرت او خلق شخصیت «کلاه قرمزی» به¬همراه ایرج طهماسب و صحبت بهجای شخصیتهای عروسکی کلاهقرمزی و پسرخاله بوده است. حمید جبلی علاوه¬بر عکاسی، صداپیشگی، نقاشی، مجسهسازی و بازیگری به نوشتن فیلمنامه، نمایشنامه و داستانهای کوتاه و بلند نیز میپردازد. انتشارات «پریان» پیش از این، دو نمایشنامه او را با نامهای «دوستان بامحبت» و «عشق روی خرپشته» منتشر کرده است. هر دو نمایشنامه سالها پیش در مجموعهی تئاتر شهر اجرا شدهاند و انتشار آنها با فاصله زمانی نسبتا طولانی اتفاق افتاده است.