مجموعه داستان «چمدان سفر» نوشتهی سیدمحمد میرموسوی، نویسندهای از خطهی گرگان است که با زبانی طنزآمیز و بومی، داستانهایی را در حال و هوایی روستایی نوشته است. چمدان سفر به ادبیات نوجوان نیز نزدیک است و فضایی را خلق کرده که بسیار بکر، ساده و تاثیرگذار مینماید. جهانبینی اثر این نویسنده، عمیق و انسانیست. او با رویکردی طنزآمیز روایتی را چون مشاهدهی قابی زیبا از زندگی انسان و طبیعت به تصویر کشیده است.
در سالهای گذشته جریان داستانکوتاه، مخاطبینی جدی در ادبیات ایران پیدا کرده است. در این راستا آثار بومی که به فضای جغرافیایی ویژهای میپردازند، در ماندگار کردن فرهنگ قومیتها و آشنایی با زندگی مردم استانهای گوناگون ایران اهمیت درخورتوجهی پیدا کرده است؛ از این منظر کتاب سیدمحمد میرموسوی مهم است.
در قسمتهایی از این اثر که هم نگاهی به فضای بومی شمال کشور داشته، هم با نثری ساده جزئیاتی از زندگی را قصه پردازی کرده است، چنین میخوانیم: «شب ابری و سردی بود. تازه نمنم باران شروع شده بود به باریدن. باد تند و تیزی هم میوزید و ویژویژکنان هجوم میآورد. دانههای باران را درهم میپیچید و به سرو صورتها میکوبید. آن شب لَتهای آهنی و زنگزدۀ در گاراژ بسته بود و مسافران کنار خیابان، بیصبرانه منتظر اتوبوسهای عبوری بودند. بابام درحالیکه خیس عرق بود و بهسختی نفسنفس میزد، و انگار از مسابقۀ شکستخوردۀ دوومیدانی برگشته بود، رو به من کرد و با تحکّم گفت: «اینبارحواست جمع باشد!» بند کیف رو شانهام سنگینی میکرد. آن را جابهجا کردم و بعد خیره نگاهش کردم. کمی نگران و عصبی بود. بعد گفت: وقتی دیدی حمله کردم و رفتم جلو، تو هم معطل نکن و زود عقبم بدو. اینجوری وایستیم تا فردا صبح هم ماشین گیرمان نمیآید! بعد باقدرت نفسش را فرو داد و سینهاش بالا و پایین شد. من خودم را تکانی دادم و با لحنی که نشان از آمادهباش کاملم بود، گفتم: خیلی خوب. چشم! اتوبوس قبلی، بابام دواندوان به رکاب آن آویزان شده بود و سرش را از لای جمعیّت بیرون آورد و هرچه صدایم زد، نتوانستم خودم را به او برسانم. بابا نیمه راه پیاده شد و به سرم داد زد که چرا جلو نیامدی؟! با بغض گفتم: چکار کنم بابا؟! تو لابهلای اینهمه جمعیت نمیشد یکقدم هم تکان خورد.»
سید محمد میرموسوی در سال ۱۳۴۴ در گرگان، روستای کلاجان سادات به دنیا آمد. او نویسندگی را با نوشتن داستانهای کوتاه برای مطبوعات آغاز کرد و در سال ۱۳۷۳ اولین مجموعه داستان خود را به نام «آقاجان سرهنگ» منتشر کرد. او نویسندهای پرکار است که از جمله کتابهای او میتوان به «سرخ باد»، «کلاجان» و «پیش خودمان بماند» اشاره کرد.