رمان «تیغ و تاج» نوشتهٔ مصطفی جمشیدی، روایتگر زندگی کسی است که عضوی از ساواک بوده و در یک رستوران مشغول به کار است. بازگویی رابطهٔ او با عوامل ساواک، همسرش که طلاق گرفته و موقعیتی که در برابر انقلابیون دارد، داستان «تیغ و تاج» را پیش میبرد. بازآفرینی خشونت، وقایع سیاسی دهه پنجاه ایران در این اثر مصطفی جمشیدی دیده میشود.
درگیریهای عاطفی و روانی شخصیت اصلی، جاسوسیاش در یک رستوران و مواجهه مداومش با اعتراضات، درونمایهٔ اصلی این رمان را شکل میدهد. پایانبندی اثر که با آتشسوزی رستوران نیز همراه است، نگرش نویسنده و کنش سیاسی اثر را بازتاب میدهد.
مواجهه با وقایع تاریخی چند دههٔ گذشته، اندیشههای سیاسی و بزنگاه انقلاب 57 برای بسیاری همواره منشا الهام برای نوشتن داستان، ساخت فیلم و خلق اثر بوده است. در بخشی از این رمانِ مصطفی جمشیدی میخوانیم: «از کشوی مخصوص خودش اسپری برداشت و پاشید توی هوا. اوایل بهار بود. معمولاً وقتی بوی عرق و ادرار زندانیها زیاد میشد، همهجا را معطر میکرد به حساب خودش. در آرزوی خودم میرفتم جایی که دیوارهای بلند آجری نداشته باشد. حوض مدوّر و بعد پلکان که همیشه روی آن زندانیها از زور درد، پای راهرفتن نداشتند. میرفتم جایی که یک کافه کوچک بود که از بوی قهوه پر میشد؛ با مردمانی که زبانم را نمیفهمیدند. من یک مأموریت کوچکی رفته بودم فرانسه و توی کافههای آنجا عرق خورده بودم، اما همیشه خوابش را میدیدم. دوست داشتم میرفتم شمال، ویلای سازمانی که دو ساختمان مجزّا بود و یک موتورسیکلت تفریحی هم گذاشته بودند مخصوص گشتوگذار و دو هفتهای آنجا میماندم. هم هوای خوب میخوردم و هم موتورسیکلت را برمیداشتم. وسیلهای که قبراق بود و زمینم نمیزد، اما این روزگار بهواقع داشت زمینم میزد. آن از رفتن پری و این هم از اینهمه بَد بیاری!»
در بخشی دیگر نیز میخوانیم: «شما دارید به پادشاه خدمت میکنید؛ هیچوقت این را فراموش نکنید. در قاموس هستی سه کلمه وجود دارد؛ خدا، شاه، میهن. اصلاً ترس به دلتان راه ندهید. اینها ناموس مملکت را به حراج گذاشتهاند. میفهمید؟ با کسانی که نفت را میخواهند. گاز را میخواهند، میراث آریایی را میخواهند...، بجنگید برای تاج و میراث پادشاهی که هزاران سال است حکومت دارد در این مملکت... .»
مصطفی جمشیدی در 1340 در تهران به دنیا آمده است. عموم فعالیتهای او در نویسندگی با مشی انقلابی و ایدئولوژیک همراه بوده است. از آثار او میتوان به «لغات میخ» که در سال 83 جایزه کتاب سال متفاوت را دریافت کرد، «گزارش وقایع نخل»، «شب رنج موسی»، «شنیدن آوازهای مغولی» و... اشاره کرد.