رمان بلند بوی درختان کاج، داستان زندگی پر پیچوخم شخصیت اصلی کتاب یعنی پریچهر را بازگو میکند که در تهران دوران قاجار زندگی میکرده است. این رمان روایتگر زندگی مردم تهران قدیم در فاصله زمانی سالهای 1314 و 1324 است و حوادث مهم تاریخی از جمله دستور کشف حجاب و همینطور جنگ جهانی دوم را به تحریر درآورده است.
بوی درختان کاج رمانی عاشقانه-تاریخی به قلم آزیتا خیری است که در آن خواننده با دختری 16 ساله همراه است. داستان این کتاب، تفاوت دیدگاه پریچهر و پدرش با فرهنگ و باور عامه مردم را بازگو میکند. دختری که به پشتوانه حمایتهای پدر و برخلاف رسم آن زمانه به خواستگارهایش جواب رد میدهد و خودش برای آیندهاش تصمیم میگیرد اما زندگی آرام و بیدغدغۀ وی دستخوش تغییرات مهم در عصر سیاه تاریخ ایران میگردد و نویسنده حوادث تاریخی را در قالب داستانی عاشقانه با قلمی شیوا روایت میکند.
این کتاب داستانی بلند، نظر بسیاری از دوستداران رمانهای تاریخی و عاشقانه را جلب کرده است و از آن بهعنوان کتابی که نمیتوان خواندش را متوقف کرد و یا به اصطلاح، کتابی که نمیتوان زمین گذاشت، یاد میشود.
توصیفاتی که نویسنده از فضا و حال و هوای آن دوران بیان میکند، مورد توجه خوانندگان کتاب قرار گرفته است و آنها را با شخصیتهای داستان همراه میکند تا با تاریخ و فضای تهران قدیم آشنا شوند.
از طرفی برخی بر این باورند که قصه این کتاب عاشقانههای زیادی ندارد اما از سوی دیگر، عشقی که توصیف میکند عمیق است و در آن دوران تاریک ایران، رویایی جذاب را به تحریر درآورده است.
در کنار این موارد، برخی نیز موشکافانه به نکاتی اشاره دارند که مبهم بودن چرایی تعدادی از رخدادها و یا چندوچون ماجراها را زیر سوال میبرد. در کل، این کتاب از طرف مخاطبان متعدد به خوانندگانی که به رمانهای عاشقانه-تاریخی علاقهمند هستند توصیه میشود.
«فاخره سفره را جمع میکرد که شاباجی با خنده رو به میرزا گفت: باس به فکر یه دختر دیگه باشیم واسه کارای اندرونی!
فاخره خجالتزده لبش را گزید. اما نگاه میرزا و یاسر و یونس با تعجب به سوی شاباجی چرخید. او که همه را مشتاق دید با همان خنده شادش ادامه داد: فاخره جان میخواد عروس بشه. او بیشتر سرش را پایین انداخت و در همان حال آخرین لیوان را در مجمع مسی گذاشت. پریچهر در سکوت به یحیی نگاه کرد. غذایش نیمخورده بود.
میرزا با لبخندی پدرانه جواب داد: مبارک باشه. ایشاله سفیدبخت بشی دخترم. او بدون اینکه توانی برای جوابدادن داشته باشد با سینی بلند شد و به سوی در رفت. یونس با سرخوشی پرسید: حالا کی هست شادوماد؟ پریچهر هم به دنبال فاخره بلند شد و تنگ آب و دیس برنج را برداشت. یحیی در حال خروج از اتاق بود. در آستان در بدون اینکه به عقب برگردد با صدایی سرد و بی احساس گفت: تو زاویه منتظرم. امشب مشق “یاء” داریم. به عقب برنگشت و بدون اینکه منتظر جوابی از فاخره باشد در همانحال که آستینهایش را بالا میزد از دهلیز گذشت. پریچهر همراه فاخره به مطبخ رفت. در سکوت وسایل سفره را جابجا میکرد... .»
آزیتا خیری رماننویس معاصر در سال 1359 در شهر قزوین به دنیا آمد و همچنان در همان شهر ساکن است. او نوشتن را از انشاهای مدرسه آغاز کرد و کمکم علاقۀ وی به نوشتن، او را به سمت نگارش داستانهای کوتاه سوق داد. مادرش از ابتدای این مسیر همواره با نقدهایش نقشی اساسی در رشد ذوق و انگیزه نوشتن وی داشته است.
آزیتا خیری حداقل چهارده عنوان کتاب توسط انتشارات علی به چاپ رسانده که از جملۀ آنها میتوان به «خانۀ امن»، «ماهی زلالپرست»، «در میان مه»، «من غلام قمرم»، «شاخه نبات»، «بوی درختان کاج» و غیره نام برد.
سیل بازخوردها با کتاب خانه امن به سمت وی سرازیر شد اما، نقطۀ عطف کارهای وی فصل میوههای نارنجی است. دو کتاب بوی درختان کاج و من غلام قمرم ارزش ویژهای برای نویسنده و مخاطبان دارد چرا که پژوهشها جامع و دقیقی در زمینۀ وقایع تاریخی همزمان با دوران منسوب به داستان این کتابها در راستای اثربخشی داستان انجام گرفته است.