-
در این مطلب میخوانید:
فیلم یا کتاب؟
این پرسش اصلا سخت نیست. یک جواب راحت و آماده دارد که میشود بیدرنگ پاسخ داد. اما حتما «لابد» و «اما» و «اگر»ی در کار است که قرار شده است بیشتر از یک درنگ دربارهاش فکر کنیم و تحلیل کنیم.
قبل از هر حرفی باید بگویم و یادآوری کنم که این نوشته «نسخه» نیست. یعنی هر آنچه که میخوانید میتواند نقضی داشته باشد و نگاهی از منظر دیگر آن را مناسب نببیند.
کتاب بخوانیم یا فیلم ببینیم؟ کدام بهتر است؟
یک شب گرم تابستانی که همه خانواده خوابیدهاند و تنها صدا صدای هوهوی کولر است و خر و پف پدر، یک فیلم تاریخی و درام مثل فهرست شیندلر با آن بازیهای درخشان و آن موسیقی تاثیرگذارش را نمیشود در سینمای خانگی و یا تلویزیون چهل و دو اینچ توی پذیرایی نگاه کرد. ایدهآلیست باشید. با هدفون و روی موبایل فیلم دیدن یک کار فرهنگی نیست، یک تفریحِ از سر ناچاریست. اما در همین شب تابستانی میشود تا نزدیک صبح «خانواده موسکات» اثر «باشویتس سینگر» را خواند و اصلن زمانِ واقعی را گم کرد. بدون اینکه کسی بیدار یا زابهراه شود.
یک غروب سرد زمستانی بعد از تحمل دو ساعت ترافیک و صدای بوق و هوای سربآلود رسیدهاید خانه. شام آماده است و خانه گرم و صدایی مزاحم نیست. به فیلمی که گذاشتهاید تا بعد از شام ببینید و خستگی در کنید، فکر کنید!؟
«هری پاتر و محفل ققنوس» شما را از هرچه که امروز گذرانیدهاید دور میکند. خستگی را دور و قوه خیالتان را به پرواز در میآورد. و شما که از راه رسیده بودید و از خستگی چشمهایتان دودو میزد، حالا با دقت در داستان فیلم وارد شدهاید و یادتان رفته که امروز چگونه گذشت.
فیلم یا کتاب هری پاتر یا فهرست شیندلر و خانواده موسکات فقط یک مثال هستند و شما در جای آنها گزینه دلچسب خود را بگذارید.
فیلم دیدین راحت تر است
من با این عنوان موافق نیستم. بالاتر هم عرض کردم که اگر ایدهآلیست باشید فیلم دیدن را باید به مثابه یک کار فرهنگی انجام دهید. تصویر و کیفیت مناسب، صدای سالم، نشیمنگاهِ درخور و درست ، نورِ صحیح و فیلم دیدن بدون قطع و وصل کردن فیلم یا با بغلدستی حرف زدن. دقیقا مثل الگوی «سینما» رفتن.
بیشتر بخوانید: 7 کتاب قصه برای پیش از خواب کودک
اینکه فیلم دیدن راحتتر است، صرفا از نگاه روانشناختی است. شما در خواندن یک رمان، وظیفه تصویر سازی، پیش زمینه حس و ادراک و فضا سازی را خودتان بر عهده دارید، اما در یک فیلم سینمایی، اعجاز تصویر و لذت موسیقی و القای حسی که صلاحِ کار باشد، برای شما آماده است. شما فقط مصرف کنندهاید و خب مصرف کردنِ بی همت و تلاش، مسلما راحتتر است.
کتاب کاملتر و با جزییاتِ بیشتر
این که در مورد کتاب گفته میشود بیشتر برای ادبیات روایی و کلاسیک صحت دارد. در ادبیات مدرن و معاصر ما با آثاری مواجه میشویم که تا جایی که شده است جزییات را کم و کمتر کرده است و وظیفهی ترسیم فضا را بر ذهن مخاطب میگذارد. مخاطب امروز که شاید شتابزدهگی زندگی معاصر او را به سرعت ملول کند با این ادبیات مانوستر است و خواندن آثارِ این چنینی برایش شیرینتر. مجموعهای مثل سه گانه دوقلوها اثر «آگوتا کریستف» چنان روایی و در عین حال مدرن هستند که میتوانند مخاطب را در صفحاتی از کتاب میخکوب کنند. این قسمت منظور را بر سر کتاب ادبی و رمان گذاشتیم. نقض کامل این بخش را در فیلم آموزشی یا کتاب، میشود دید. یک فیلم آموزشی با توجه به زمان بندیاش مجبور است موجزتر باشد تا یک کتاب آموزشی یا مرجع که به تفصیل و با جزییات مباحث را بررسی میکند. اینجا هم البته همه چیز نسبی است. گزینه « فیلم بهتره یا کتاب » هنوز بر سر میز است. جواب من به این گزینهی روی میز «هر دو» است.
کتاب خواندن و قدرت تصور و خیال
گفتهایم که دیگر ساختههای هنری در یک فیلم به کمک قوای تصور و تخیل مخاطب میآیند تا او بیشتر و بهتر لذت فیلم دیدن را ببرد. و این همان حُسن سینماست که او را در وادی هفت هنر جای داده و ماندگار کرده است. کتاب خواندن اما یک جهان را برای اینکه شما تصورش کنید و در مخیلهتان بسازید آماده میکند و شما در هر صفحه از رمانی که میخوانید کارگردان و نور پرداز و طراح صحنهی خودتان هستید. این همان دلیلیست که هر کتاب در ذهن مخاطبانش از حیث صور خیال میتواند متفاوت باشد. در بررسی کتاب خواندن و فیلم دیدن میشود یک مثال سرراست زد: شما میتوانید غذای کس دیگری را که مهیا کرده است بخورید، یا خودتان آشپزی کنید و دستپخت خودتان را بخورید. البته که غذای شما و سرآشپزِ فیلمساز میتواند با تقریب خیلی زیادی هم مزه و خوب باشد، و اینجاست که رمان مورد علاقهی شما توسط فیلمساز مورد علاقهی شما، فیلم شده است. نوشجان!
فیلمهایی که از کتابهای خود فراتر رفتند
این نظر تا همین چند سال پیش به سرعت و شدت توسط اهل قلم رد میشد و هیچکس به این که یک هنر کهن
از هنری تکنولوژیک و مدرن عقب بماند را برنمیتابید. «آرتور سی کلارک» نویسنده بزرگ، رمانی به نام «اودیسه فضایی دو هزار و یک» دارد و در نوشتن فیلمنامهی این فیلم با «استنلی کوبریک» کارگردان-سینماگر بزرگ شراکت داشته است. نقلی هست از این که آرتور سی کلارک جزو معتقدین به این اصل بوده است که هیچ فیلمی از اثر ادبیاش فراتر نمیرود و اصولا سینما همچنین قدرتی ندارد. و طبق قرارشان رمان بعد از اکران فیلمِ جناب کوبریک منتشر شده است. گویا آقای سی کلارک با دیدن فیلم نظرشان عوض شده است و دیگر تعصبی بر این اصل نداشته است.
بر خلاف میل نویسندهی این متن، میشود مثال دیگر را هم بر مجموعه «هری پاتر» قائل شد. مجموعهای که درخشش مجدد و بیشتر اش را مدیون سینماست. هنر تصویر به کمک کلمهها آمده است و این فیلم در سراسر دنیا سفر کرده است. متذکر میشوم که فیلم یا کتاب هری پاتر در جایجایِ جهان شناخته شده است و این خود یک مثال کامل است بر فراتر رفتن فیلم از کتاب و ادبیات.
چالشِ کتاب امریست فردی و مخاطب تا رفیق و دوست و همنظرش کتاب را نخوانند نمیتواند در حسی یا خاطرهای با او مشترک شود. این چالش در فیلم بسیار کمتر است. همه ما تجربهی قدم زدن بعد از دیدن یک فیلم در سینما، و گفتگو درباره فیلم را داشتهایم. چالش کتاب یا فیلم به همین یک مورد ختم نمیشود، اما شاید یکی از مهمترین تفاوتها در این دو هنر است.
بیشتر بخوانید: ۵ کتاب درباره مرگ برای کنار آمدن با غم از دست دادن عزیزانمان
پایان
انتهای این نوشته یادآور میشوم که این نکات و این نگاه صرفا نظر و تحلیل نویسنده بوده است و نسخهای مطلق و مطمئن و شفابخش نیست. هر کسی در وادی هنر، نگاه خود و تاویل خود را دارد و چیزی فراتر از تحلیل و تفسیر وجود دارد و آن «امر دلخواه» است. امری که انسان را مجبور و وادار نمیسازد، اما ملزم میکند که هر که هستی و هرچه میخواهی، خودت باش و بخواه. این گونه نوشتهها در تسریع و تعجیلِ تصمیم در امر دلخواه نقش دارند و امیدوارم نقش این متن برای هر خوانندهاش مفید واقع شود.
تنها چیز مهم شاید، تغذیهی سالم و مناسب درونی و انسانیست، خواه از بین کلمات یک کتاب، خواه از بطنِ شوریده و شیرینِ یک فیلم. جلای شخصیت امریست که بر هر پنداری ارجح است. بیش باد!
برای خرید آنلاین کتاب می توانید از سایت بوک لند دیدن فرمایید.
نظرات کاربران