5 آذر 1402
330 بازدید

آشنایی با فرهنگ و ادبیات ژاپن

    در این مطلب می‌خوانید:

آشنایی با فرهنگ و ادبیات ژاپن

جالب است که اولین بار این چینی­‌ها بودند که به ژاپن، لقب «سرزمین آفتاب تابان» را دادند چراکه در آنجا خورشید از سمت ژاپن طلوع می‌کرد. اما امروزه فقط برای همین علت سرزمین آفتاب تابان نیست چون آفتابِ دستاوردهای علمی، صنعتی و فناوری‌های نوین این کشور نیز پیوسته نورافشانی می‌کند. اما آیا یک کشور توسعه‌یافته می‌تواند پیشرفت کند؛ درحالی‌که دنیای ادبیات آن کشور تاریک باشد؟ برای رسیدن به ایستگاه ادبیات ژاپن، ابتدا باید از ایستگاه‌های فرهنگ و تمدنِ کهنِ این کشور عبور کنیم. پس بیایید کمی دربارهٔ آن صحبت کنیم:

همۀ ما حتی اگر از فرهنگ و تمدن ژاپن به طور تخصصی چیزی ندانیم، نام ژاپن در ذهن برای ما تداعی‌گر بادبزن‌های رنگارنگ، فانوس‌های روشن، جشن شکوفه‌های گیلاس، کیمونوهای زیبا و خانه‌های چوبی‌ای است که حداقل بارها در فیلم‌ها آن­ها را دیده‌ایم. اما باید دقت کرد همۀ این‌ها نیز حامل معانی‌­ای بوده و در نهایت جزئی از فرهنگ غنی و کهن این سرزمین هستند که مردم‌اش با وجود همۀ ترقی‌های تکنولوژیک و مدرن شدن، درصدد حفظ آن هستند. اصلی‌ترین دین در این سرزمین، «شینتو» است که معابد آن تقریباً در تمام شهرهای ژاپن وجود دارند. این دین به‌نوعی پرستش جلوه‌­هایی از طبیعت است.

تصویر فانوس‌­های روشن و سرگردان بر آبی که بارها شاید آن را دیده‌ایم نیز یکی از آیین‌های دین شینتو است که طبق آن مردم معتقد هستند که با روشن کردن این فانوس‌ها و شناور کردن‌شان بر آب، ارواح را می‌توانند تا رسیدن به مقصد نهایی بدرقه کنند. از قرن ششم میلادی هم آیین بودیسم کم‌کم به ژاپن وارد شد و گرچه که در ابتدا به محبوبیت چشمگیری دست نیافت اما تحت‌تأثیر هنرهای مرتبط با آن، در ژاپن گسترش و ترویج یافت.

زبان و ادبیات ژاپن از دیرباز تا امروز

زبان ژاپنی از جمله زبان‌های کهن و با قدمت بسیار زیاد است که دوره‌های مختلفی را تا به امروز پشت سر گذاشته و در حال حاضر به ژاپنی مدرن معروف است که مشخصه اصلی آن، افزایش چشمگیر ورود واژگان از زبان‌های اروپایی است. ادبیات ژاپن در ابتدا متأثر از ادبیات چین بود و به مرور تحولات مختلفی در جهت شکل گرفتن استقلال آن رخ داد که در این میان سقوط رژیم فئودالی، جنگ­ ژاپن و روسیه و جنگ جهانی دوم بیشترین نقش را داشتند. شناخته‌شده‌ترین گونه ادبی و شعری در ژاپن از دیرباز «هایکو» بوده است که کوتاه‌ترین گونه شعری در جهان نیز می‌باشد. هایکو به طور خاص یک احساس شاعر را بیان می‌کند و عناصر طبیعت در قالب استعارات،‌‌ جایگاه پُررنگی در آن دارد.

«مانگا» نیز اگر بتوان با اغماض آن را نوعی رمان نامید، نوعی داستان‌گویی گرافیکی خاص ژاپن است که سابقۀ آن به قرن دوازدهم میلادی می‌رسد و تجلی‌گاه هنر عامه و فرهنگ بومی ژاپن است. می‌توان گفت پیدایش رمان و داستان کوتاه در این سرزمین همچون سایر کشورهای شرقی، وامدار مراوده‌ با غرب است. ترجمۀ آثار ادبی غربی از اواسط قرن نوزدهم در ژاپن آغاز شد و نتایج پُرباری برای ادبیات ژاپن داشت.

ادبیات ژاپن در ظرف رمان‌ها

در این میان، رمان یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبیات ژاپن است که براساس دریافت آن‌ها از مکتب ناتورالیسم غربی در دوران میجی شکل گرفت. در دوران معاصر، ادبیات جدید ژاپن در سطح جهان بسیار مطرح شده‌اند و نویسندگان ژاپنی متعددی توانسته‌اند به شهرت جهانی برسند. در زیر چند رمان ژاپنی را معرفی می‌کنیم که از خاک ژاپن پا فراتر نهاد‌ه‌اند و اکنون بخشی از ادبیات جهانی محسوب می‌شوند:

کافکا در ساحل

هاروکی موراکامی، نویسندۀ ژاپنی در این میان یکی از کسانی است که رمان‌های دل‌چسبی برای علاقه‌مندان به ادبیات و فرهنگ ژاپن نگاشته است. وی از آن دسته نویسندگان ژاپنی است که در ایران نیز محبوب است. معمولا در آثار او نوعی فراواقع‌گرایی و واقع‌گرایی جادویی به چشم می‌خورد.

رمان کافکا در ساحل یا تحت عنوان «کافکا در کرانه» او در سال 2002 برای اولین بار منتشر شد و در سال 2005 در لیست 10 کتاب برتر سال مجلۀ نیویوکر قرار گرفت. در این رمان مرز میان ذهن و بدن، خیال و واقعیت و دیگر دوگانه‌هایی بار دیگر مطرح می‌شوند که همیشه در زندگی بشر و به‌ویژه در فرهنگ شرقی، محل پرسش بوده‌اند. در کافکا در ساحل، اتفاقات عجیبی رخ می‌دهند که گاه تصورات ما را از زمان، عشق و ماهیت واقعیت انسان زیروزِبر می‌کنند. در جایی از رمان می‌خوانیم: «باید نگاه کنی! بستن چشم‌هایت چیزی را عوض نمی‌کند. چون نمی‌خواهی شاهد اتفاقی باشی که می‌افتد. در واقع دفعۀ بعد که چشم بازکنی اوضاع بدتر می‌شود. دنیایی که تویش زندگی می‌کنیم این‌جور است... چشمانت را باز کن. فقط بزدل چشم‌هایش را می‌بندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمی‌شود زمان از حرکت بایستد.»

جنگل نروژی

جنگل نروژی رمان دیگری از موراکامی است که اولین بار در 1987 چاپ شد و بعد از آن بر سر زبان‌ها افتاد. می‌گویند همۀ ژاپن آن را خوانده‌اند! در این رمان گرچه سبک جادویی او پُررنگ نیست اما برای علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه، کتاب بسیار جذابی است. داستان آن حول عشق و از دست دادن است؛ عشقی میان دو دختر و پسر که به‌شدت تحت‌تأثیر خودکشی دوست صمیمی‌شان قرار می‌گیرد. موضوع پُرکششی که رمان به طور جانبی به آن می‌پردازد، مسئلۀ آموزش است، جایی که به این سه شخصیت رمان و در واقع دوستان دانشجو، گفته می‌شود که آموزش رسمی از مهم‌ترین امور جهان است و آن‌ها به مرور و در طی مواجهه با واقعیت زندگی درمی‌یابند که اتفاقاً آموزش واقعی در جهانی فراتر از کلاس‌های درس و در اعماق وجود انسان‌ها شکل می‌گیرد، همان‌طور که شناخت خود و دیگری نیز این‌گونه است.

در جایی از رمان می­خوانیم: «به روش خودم از یک سالی که همراهم بودی، از تو سپاسگزارم. اگر هیچ چیز دیگر را باور نمی‌کنی، لطفا این را باور کن. این تو نبودی که به من صدمه زدی. من خودم این کار را کردم و این چیزی است که واقعا احساس می‌کنم. اما در حال حاضر آمادۀ دیدنت نیستم. دوست دارم تو را ببینم، ولی برای این دیدار آماده نیستم. لحظه‌ای که احساس کنم آماده‌ام، برایت می‌نویسم. آن زمان شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم. همان‌طور که گفتی، شاید این کاری است که باید انجام دهیم: بهتر شناختن یکدیگر.»

کشتی ساکورا

«کشتی ساکورا» رمانی از نویسندۀ مطرح ژاپنی به نام کوبو آبه است که اولین بار در سال 1984 منتشر شده است. کوبه آبه که اکنون دیگر در قید حیات نیست، با ادبیات غرب، مکاتب اگزیستانسیالیسم، سوررئالیسم و مارکسیسم آشنا بود و در این راستا قلم می‌زد. داستان کشتی ساکورا، حول زندگی مردی ملقب به موش کور است که از پایان یافتن دنیا در عصر جنگ سرد واهمه دارد. این کتاب برای طرفداران سینما و ادبیات آخرالزمانی، آن هم از جنس ادبیات ژاپن! روایت دوست‌داشتنی و شیوایی است.

در بخشی از کتاب دربارۀ نهنگ‌ها و علت خودکشی آن‌ها می‌خوانیم: «نهنگ‌ها موجودات خیلی باهوشی‌ان، اما یک دفعه و بی‌هیچ دلیلی کل گله به سمت ساحل شنا می‌کنن و از آب بیرون میان. هر چقدر هم تلاش بکنی دیگه به آب برنمی‌گردن. دانشمندها مغز نهنگ‌ها رو بررسی کردن و به نتیجه جالبی رسیدن: این که نهنگ‌ها از ترس غرق شدن از آب بیرون میان؛ اما در واقع توی هوا غرق می‌شن.»

سرسخت، کم­ بخت

«سرسخت، کم‌بخت» رمانی از نویسندۀ زن ژاپنی، بنانا یوشیموتو است که پرداختن به مسائل نسل جوان معاصر ژاپن و تجربه‌های آن‌ها در رویارویی با تلخی‌های زندگی از شالوده‌های اصلی کتاب‌هایش هستند. این رمان که یکی از آثار پُرفروش ژاپنی است، شامل دو داستان بلند و کوتاه، به نام‌های سرسخت و کم‌بخت است. داستان سرسخت از زبان راوی‌ای گمنام روایت می‌شود، در سالگرد مرگ معشوق و داستان کم‌بخت، داستان دختری است که با بیماری خواهرش در کشمکش است. در نهایت هر دوی این داستان‌ها با احساسات عمیق انسانی کلنجار رفته و اینگونه ما را درگیر خود می‌کنند.

در جایی از کتاب می‌خوانیم: «چیزهایی که برای فردی اصلاً اهمیت ندارد، می‌توانند شخص دیگری را تا سرحد مرگ برنجانند. به راستی من چیز زیادی از زندگی او نمی‌دانستم ولی درک نمی‌کردم دیدن کسی که وسایلش را جمع می‌کند و از خانه‌اش می‌رود چه‌طور می‌تواند چنین دردناک باشد...»

اگر به داستان‌ها و به‌ویژه ادبیات ژاپن‌ علاقه‌مندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران
نظر خود را بنویسید:
پربازدیدترین مطالب