28 اسفند 1402
181 بازدید

آنا کارنینا: تحلیلی بر شاهکار ادبی تولستوی

    در این مطلب می‌خوانید:

آنا کارنینا همسر یک مقام معتبر، مادری فداکار و یکی از خوش‌تیپ‌ترین خانم‌ها در جامعه عالی سن پترزبورگ روسیه است. به نظر می‌رسد که او همه چیز را دارد، اما وقتی با کنت ورونسکی جوان و خوش‌تیپ ملاقات می‌کند، انتخاب‌های سرنوشت سازی می‌کند که باعث بدبختی همه اطرافیانش می‌شود.

آنا کارنینا، نوشته لئو تولستوی، در دوره‌هایی بین ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ به چاپ رسید و یکی از عظیم‌ترین آثار ادبی جهان محسوب می‌شود.

درباره کتاب

آنا کارنینا همسر یکی از مقامات برجسته دولت روسیه است. او زندگی درست اما محدودی از طبقه متوسط بالا را رهبری می‌کند. به نظر می‌رسد که او از زندگی خود به عنوان یک همراه مناسب برای شوهر باوقار، بی‌عاطفه و مادری عالی برای پسر کوچکش راضی است، تا اینکه با کنت ورونسکی، افسر جوان نگهبان، آشنا می‌شود. او را تعقیب می‌کند و دیوانه‌وار عاشق او می‌شود. شوهرش حاضر به طلاق از آنا کارنینا نیست، بنابراین او همه چیز، از جمله پسر محبوبش را برای بودن با ورونسکی رها می‌کند. پس از مدت کوتاهی، ورونسکی از یک زندگی طرد شده اجتماعی خسته و ناراضی می‌شود. آنا کارنینا را رها می‌کند، به ارتش باز می‌گردد و بلافاصله در جامعه پذیرفته می‌شود. آنا، زنی سقوط کرده که جامعه محترم از او دوری می‌کند، خود را زیر قطار می‌اندازد و خودکشی می‌کند.

درباره نویسنده آنا کارنینا، لئو تولستوی

لئو تولستوی یکی از نویسندگان برجسته جهان بود که با رمان‌های حماسی جنگ و صلح و آنا کارنینا به شهرت رسید. جنگ و صلح به دلیل شخصیت پردازی غنی و دیدگاه گسترده‌ای که نسبت به جامعه روسیه دارد، به عنوان یکی از بهترین رمان‌های تمام دوران انتخاب شده است. تولستوی همچنین به منتقد برجسته بی‌عدالتی، مذهب رسمی و نابرابری روسیه تزاری تبدیل شد. او در حالی که از کلیسا انتقاد می‌کرد، به جوهر اناجیل اعتقاد داشت و از نوعی مسیحیت بدوی حمایت می‌کرد. در سیاست، بیان صلح‌طلبی و خشونت‌پرهیزی او تأثیر عمیقی بر دیگران داشت - به‌ویژه مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ.

لئو تولستوی در سال ۱۸۲۸ متولد شد، از خانواده‌ای اشرافی روسی به‌نامی با پیوندهایی به یکی از قدرتمندترین خانواده‌های روسی می‌آمد. او چهارمین پسر عموی الکساندر پوشکین بود.

در دوران ابتدایی زندگی خود، او با درس خواندن مشکل داشت. او با درس‌هایش دست و پنجه نرم می‌کرد و در طول زندگی خود پیش می‌رفت و در نهایت با بدهی‌های بزرگ قمار به پایان رسید. او که از زندگی بی هدف و پوچ خود خسته شده بود، داوطلب خدمت در ارتش روسیه شد. اما این تجربیات به عنوان یک سرباز او را به انسان صلح‌طلبی تبدیل کرد. او مشاهدات خود از میدان نبرد را در کتاب «اسکتچ‌های سواستوپول» نوشت و این کار باعث افزایش شهرت او به عنوان یک نویسنده برجسته روسی شد، به قدری که حتی توجه تزار روسیه را جلب کرد. بعداً، با نگاه به این سال‌ها (در دفتر خاطرات ۱۸۸۲)، او به شدت از سالهای از دست رفته خود پشیمان شد.

تولستوی علاقه عمیقی به جستجوی درک و توجیه بیشتر زندگی داشت. او به طور گسترده در اروپا سفر کرد، اما به طور فزاینده‌ای از ماتریالیسم بورژوازی اروپا ناامید شد. او می‌توانست با کسانی که با آن‌ها مخالف بود، مانند تورگنیف (که عموماً بزرگترین نویسنده روسی نسل خود شناخته می‌شوند) بحث و جدل کند. او همچنین همدردی بسیاری با دهقانان، فقرا، و کسانی که از جامعه ستم دیدند داشت. و تولستوی تمام تلاش خود را برای کمک و خدمت به آن‌ها انجام داد.

خلاصه رمان آنا کارنینا

در آنا کارنینا (1875-77) تولستوی این ایده‌ها را به زندگی خانوادگی اعمال کرده است. جمله اول رمان که به مسئله خانوادگی اشاره دارد، شاید معروف‌ترین جمله تولستوی باشد: "تمام خانواده‌های خوشبخت به‌نظر یکسان هستند، هر خانواده ناخوشبختی به روش خودش ناخوشبخت است." آنا کارنینا داستان سه خانواده، ابلونسکی‌ها، کارنین‌ها و لوین‌ها را به هم بافته است.

داستان از خانواده ابلونسکی شروع می‌شود، جایی که همسری فداکار و رنجکش دالی، خیانت همسر مهربان و اهل لذت خود، استیوا را کشف کرده است. در خوش‌نیتی، مراقبت از خانواده‌اش و نگرانی در برابر زندگی روزمره، دالی به عنوان شخصیت اخلاقی داستان قرار دارد. در مقابل، استیوا، هر چند هیچ وقت بدخواهی نمی‌کند، منابع را هدر می‌دهد، به خانواده‌اش اهمیت نمی‌دهد و لذت را هدف زندگی می‌داند.

شاید شخصیت استیوا طوری طراحی شده باشد که نشان دهد شر، نه کمتر از خیر، در نهایت از انتخاب‌های اخلاقی کوچکی که انسان‌ها لحظه به لحظه انجام می‌دهند سرچشمه می‌گیرد.

خواهر استیوا، آنا، رمان را به عنوان همسر وفادار الکسی کارنین، وزیر سرسخت دولت، سرد و بی‌احساس اما شایسته، و مادر پسری جوان، سریوژا، آغاز می‌کند.  اما آنا که خود را قهرمان یک رمان عاشقانه تصور می‌کند، به خود اجازه می‌دهد تا عاشق افسری به نام الکسی ورونسکی شود. با اینکه خود فقط بدترین‌ها را در شوهرش ببیند، در نهایت او و پسرش را ترک کرده و با ورونسکی زندگی می‌کند. در طول رمان، تولستوی نشان می‌دهد که ایده عاشقانه عشق، که بیشتر مردم آن را با خود عشق ارتباط می‌دهند، کاملاً ناسازگار با نوع برتر عشق، یعنی عشق صمیمی خانواده‌های خوب، است. با پیشروی رمان، آنا که به خاطر رها کردن همسر و فرزندش از عذاب وجدان رنج می‌برد، عادت به دروغ گفتن به خودش پیدا می‌کند تا زمانی که به حالتی نزدیک به جنون و جدایی کامل از واقعیت می‌رسد. او سرانجام با انداختن خود به زیر قطار خودکشی می‌کند. فهم اینکه ممکن است درباره زندگی‌اش اشتباه فکر کرده باشد، فقط زمانی به او می‌رسد که روی ریلها دراز کشیده است و زمان برای نجات او دیر شده است.

داستان سوم مربوط به خواهر دالی، کیتی است، که ابتدا تصور می‌کند ورونسکی را دوست دارد، اما بعد تشخیص می‌دهد که عشق واقعی همان احساس صمیمی است که او نسبت به دوست قدیمی خانواده اش، کنستانتین لوین دارد. داستان آن‌ها بر خواستگاری، ازدواج و اتفاقات عادی زندگی خانوادگی متمرکز است که با وجود مشکلات فراوان، شادی واقعی و وجودی معنادار را رقم می‌زند.

در سرتاسر رمان، لوین از پرسش‌های فلسفی درباره معنای زندگی در مواجهه با مرگ رنج می‌برد. اگرچه به این سوالات هرگز پاسخ داده نمی‌شود، اما زمانی که لوین شروع به زندگی صحیح با وقف کردن خود برای خانواده و کار روزانه می‌کند، ناپدید می‌شوند. لوین مانند خالقش تولستوی، سیستم‌های روشنفکران را جعلی و ناتوان از پذیرش پیچیدگی زندگی می‌داند.

چه چیزی آنا کارنینا را به یکی از بهترین رمان‌های نوشته شده تبدیل می‌کند؟

آیا این پیچیدگی روانی شخصیت هاست؟ آیا این حس واقعی گذر زمان است؟ آیا تولستوی به عنوان خدا در روایت است؟ آیا درمان جامعه، تحصیل، عشق، حسادت، بیماری روانی، زن و مرد، معنویت، شادی است؟ آیا این واقعیت است که رمان باعث می‌شود بخواهید انسان بهتری باشید؟ شاید همه اینها و بیشتر.

اما به ویژه زمانی که به انتهای آنا کارنینا می‌رسید، متوجه می‌شوید که زندگی شما، تمام زندگی شما، با وجود همه چیزی که ممکن است برای شما اتفاق بیفتد، هر دقیقه‌ای از آن، "نه تنها بی‌معنی است، همان‌طور که پیش از این بود، بلکه یک معنای قطعی دارد که شما می‌توانید آن را به آن ببخشید."

آنا کارنینا به چه مسائلی می‌پردازد؟

تولستوی داستان خیانت و خودشناسی خود را در مقابل تغییرات تاریخی بزرگی که در طول قرن نوزدهم از روسیه اتفاق  می‌افتند انتقال داده است، تا جنبه‌های تاریخی رمان همانند جنبه‌های شخصی و روانی اهمیت داشته باشند. در روسیه آنا کارنینا، نبردی بین ارزش‌های پدرسالارانه قدیمی که اشرافیت زمین‌دار را حفظ می‌کنند و ارزش‌های جدید و لیبرال – که در رمان غالباً «لیبر پنسور» یا آزاداندیش نامیده می‌شود – در جریان است. محافظه‌کاران قدیمی به سنت‌هایی مانند رعیت و حکومت استبدادی اعتقاد دارند، در حالی که لیبرال‌های غرب‌زده به فناوری، عقل‌گرایی و دموکراسی اعتقاد دارند.

ما این تضاد را در مشکل لوین با کشاورزان خود می‌بینیم، که با رد ابتکارات کشاورزی غربی که او سعی در معرفی آن‌ها دارد، باور دارند که روش‌های قدیمی روسیه در کشاورزی بهترین است. همچنین آشفتگی این زمان‌های در حال تغییر را در مسئله زمستوو یا شورای روستا می‌بینیم که لوین سعی می‌کند در آن به‌عنوان طرفدار دموکراسی شرکت کند، اما در نهایت به این دلیل که آنها بی‌فایده هستند، آن‌ها را رها می‌کند.

در ادامه به بررسی مسائلی که تولستوی در رمان آنا کارنینا به آن‌ها می‌پردازد، خواهیم پرداخت.

·تغییرات در جامعه روسیه

این رمان نمونه‌های بسیاری را ارائه می‌کند که اغلب از پیش‌نمایش استفاده می‌کند تا تغییرات جامعه روسیه را در یک سوم پایانی قرن نوزدهم نشان دهد. نظم اشرافی قدیمی در حال تغییر است، همچنین طبقه کشاورز. شخصیت‌ها یا بی‌اهمیت (اوبلانسکی یا ورونسکی) یا جدی و متفکر (کنستانتین و کیتی) نشان داده می‌شوند و دهقانان هم در برخی موارد متکبر و وفادار هستند و هم در مواردی کینه‌توز و سرکش.

·نقش زنان

یکی از موضوعات اصلی در آنا کارنینا نقش زنان در جامعه روسیه است. زنان به طور کلی در نقش‌های سنتی به عنوان همسر و مادر نمایش داده می‌شوند - نقش‌هایی که در آن زمان رایج بودند. تولستوی به تغییرات واقعی که شروع به بیان شدن در جهان غربی داشت، توجهی نمیکند، حتی در آن زمان. او در نهایت با مصیبت دالی و آنا همدردی می‌کند، اما در پایان آنها باید با سرنوشت خود زندگی کنند - دالی با همسر احمق و زن نافرمان و آنا با فروپاشی در جامعه. در آخر، دالی قبول کرد و آنا، در حالی که در یاس به سر می‌برد، تصمیم به پایان زندگی‌اش می‌گیرد.

·کشاورزان

کارگران مزرعه و خدمتکاران رمان‌های تولستوی به تازگی از یک سیستم برده‌داری قرون وسطی به آزادانه شدن فردی گذر کرده‌اند. در واقع، زندگی آن‌ها کاملا تغییر نکرده است- بیشتر زمان‌ها زیر شرایط خشن کار می‌کنند و تقریبا هیچ قدرت اقتصادی یا سیاسی ندارند. نویسنده از آن‌ها برای نشان دادن تضاد بین کار صادق و سختی که انجام می‌دهند و زندگی اغراق‌آمیزی که اشرافیان زندگی می‌کنند، استفاده می‌کند.

·سبک زندگی طبقه اشراف

سبک زندگی اشراف، که بیشتر ثروت خود را از زحمت رعیت‌ها و دهقانان به ارث برده‌اند، جذاب، بی‌هدف و بی‌ثبات ترسیم می‌شود. اهمیت غذا، لباس، موسیقی، تئاتر، زندگی‌های اجتماعی و برقراری ازدواج‌های خوب به نظر می‌رسد که در برابر مشکلات فراوانی که روسیه دارد، خالی است. تولستوی نشان می‌دهد که جامعه در بالا خراب شده است و روزی سقوط خواهد کرد.

·خانواده

در حالی که روسیه با تغییرات عظیمی روبه‌رو است، تولستوی تصمیم می‌گیرد خانواده را به مرکز زندگی طبقه بالا تبدیل کند. بزرگ‌ترین پیروزی‌ها، نگرانی‌ها، عشق‌ها و نفرت‌ها در چارچوب خانواده‌های مختلف رمان پخش می‌شوند. برخی رستگاری خود را در واحد خانواده می بینند (شچرباتسکی‌ها؛ کنستانتین و کیتی) و برخی دیگر بدبختی خود را (کارنین‌ها؛ ورونسکی و مادرش). هیچ کس از تأثیر خانواده در امان نیست و در آن واحد است که شادی یا ناراحتی جاری می‌شود.

·شادی فردی

شادی فردی، یا خودخواهی، موضوعی است که در سراسر آنا کارنینا وجود دارد. از رابطه زناکارانه آنا، رفتار سطحی ورونسکی با کیتی، زنای استپان، آرزوهای شتچرباتسکی برای موفقیت دخترانشان در ازدواج، همگی بر اساس آرزوی خوشبختی به شکلی است. وقتی همین میل انسانی تا حد افراطی خودخواهانه می‌شود، درد دل به دنبال دارد.

کیتی رهایی خود را در کمک به دیگران پس از اینکه ورانسکی با آنا رابطه برقرار می‌کند، پیدا می‌کند. اما آنا هرگز به رستگاری از عشق به ورانسکی راه‌پیدا نمی‌کند (پیام ضمنی این است که او همسر و فرزندانش را ناراحت کرده است) و به پایان زندگی خود می‌رسد. از نظر تولستوی، راه رسیدن به شادی از طریق خودخواه نبودن است.

·درون نگری

درون‌نگری عمدتاً به عنوان اصلی‌ترین نیروی خیرخواه در آنا کارنینا ارائه شده است، اگرچه همیشه منبع خوشحالی برای فرد درون نگر نیست. کنستانتین لوین مردی بسیار درون‌نگر است و و بسیاری از داستان را در تردیداتش و اضطرابات روحی خود، به ویژه درباره مزرعه خود و خانواده‌اش سپری می‌کند. در نهایت از نظر روحی آرامش می‌یابد و کمی خوشبختی و شادی می‌یابد. آنا نیز گرفتار درون‌نگری است، اما او بیشتر به صورت احساس گناه و به دلیل عدم اطمینان او نسبت به کاری که انجام داده است، حسادت دارد. شخصیت او تکه تکه می‌شود و او جان خود را می‌گیرد.

·سیاست

موضوع سیاست در سرتاسر آنا کارنینا جریان دارد و دقیقاً منعکس کننده تغییرات روسیه در دهه 1870 است. بحث‌های زیادی در مورد فلسفه، قدرت، فساد، کمونیسم، سوسیالیسم و دموکراسی وجود دارد. اشراف، بخشی از نظام سیاسی، و صاحب قدرت در آن زمان، احساس نگرانی می‌کنند که برتری آن‌ها تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. آن‌ها عقب افتادن روسیه در صحنه جهانی را می‌بینند و می خواهند از این اتفاق جلوگیری کنند.

·دین

دین به شکلی که در آنا کارنینا مطرح شده است، مربوط به کلیسای روسی ارتدکس مسیحی است، که کلیسای وضع‌شده در ایالت است. اشرافیت به این کلیسا تعلق دارد - برخی از آن‌ها اعتقاد زیادی دارند، برخی دیگر هم شکاک هستند. همچنین، مردم روس بسیار ابراز اعتقاد به ابرها و به شکلی احساسی به دین می‌نگرند. در دهه ۱۸۷۰، آن‌ها در جنگی برای دفاع از سرویا (صربستان) و مونته‌نگرو علیه همسایگانشان مسلمانان ترک، که به دنبال گسترش امپراتوری خود هستند، درگیر شده‌اند.

·ایستگاه راه آهن

تولستوی ترجیح داد از نقش راه‌آهن و ایستگاه راه‌آهن در دو نقطه محوری کتاب استفاده کند: زمانی که ورونسکی با آنا ملاقات می‌کند و زمانی که آنا جان خود را می‌گیرد. ایستگاه راه‌آهن نشان‌دهنده حرکت و تغییر است – وقتی ورونسکی و آنا وارد رابطه‌شان می‌شوند، اثر موج‌دار اعمالشان خیره‌کننده است. مرگ کارگر راه‌آهن هنگام ملاقات، مرگ آنا را پیش‌بینی می‌کند، زمانی که او تصمیم می‌گیرد دیگر نمی‌تواند بخشی از سفر زندگی باشد.

کلام پایانی

آنا کارنینا یکی از مهم‌ترین و بهترین آثار دنیای ادبیات است. لئو تولستوی بعد از جنگ و صلح، با نوشتن آنا کارنینا، توانایی‌های خود به عنوان یک نویسنده فوق‌العاده را به همه نشان داد. در این رمان مفاهیم مختلفی مانند عشق، سیاست، اهمیت خانواده، نظام روسیه و مفاهیم دیگری جریان دارند.

اگر هنوز این رمان را نخوانده‌اید، پیشنهاد می‌کنم در اولین فرصت شروع به مطالعه آن کنید و خود را به جریان داستانی زیبا و گیرا بسپارید.

سواات متداول

1.آیا آنا کارنینا داستان واقعی است؟

           خیر، آنا کارنینا یک شخصیت ادبی است و داستان زندگی و عشق او به تصور نویسنده، لئو تولستویسکی است.

2.آیا آنا کارنینا یک رمان معروف است؟

رمان آنا کارنینا از آثار بزرگ ادبیات روسیه به شمار می‌رود و بیشترین شهرت را بین داستان‌های تولستوی دارد.

3.آیا آنا کارنینا داستانی درباره عشق است؟

آنا کارنینا داستانی است درباره عشق غیرممکن و پیچیده بین زنی متاهل و مردی جوان است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران
نظر خود را بنویسید:
پربازدیدترین مطالب