کتاب گربۀ مادرم ترجمهای است از En bonne compagnie نوشتۀ کارلوس فوئنتس. گربۀ مادرم شامل دو داستان است که با ترجمۀ علیاکبر فلاحی در سال 1397 توسط نشر ققنوس منتشر شده است. داستان اول «گربۀ مادرم» و داستان دوم «همدم خوب» نام دارد.
این کتاب یکی از عناوین مجموعۀ پانورامای نشر ققنوس است. پانوراما مجموعهای است شامل شاهکارهای ادبی کوتاه دنیا. هدف پانوراما در دسترس قرار دادن آثار ادبیای است که بهرغم ضرباهنگ سریع و شتابان زندگی امروز، در کوتاهترین زمان ممکن خوانده میشوند و جهاننمایی وسیع را ارائه میکنند.
«گربۀ مادرم» دربارۀ زندگی دختری است به نام لتیسیا که با مادرش، دونیا امریتا، و مادهگربۀ او، استریّتا، در محلۀ تپیاک زندگی میکند. پدر لتیسیا سالهاست که مرده و او نمیداند چرا، چطور و چگونه. لتیسیا دهۀ 30 زندگیاش را میگذراند و مادرش اصرار دارد با وکیل پیری ازدواج کند که در خانهشان رفتوآمد دارد. اما لتیسیا دور از چشم مادر به پسری جوانتر از خودش دل باخته است و این دلباختگی پرده از اسرار پنهان زندگی لتیسیا برمیدارد.
«همدم خوب» نیز دربارۀ آلخاندرو دلا گوئاردیا، جوانی پاریسی ست که پس از مرگ مادرش، نزد خالههایش به مکزیک میرود و در خانۀ آنها ساکن میشود؛ خانهای که انتظار میرود ارثیۀ آلخاندرو باشد. آلخاندرو پس از مدتی اقامت نزد خالههایش، متوجه عجایبی دربارۀ آنها و خانه میشود. خالهها بیرون نمیروند؛ مکزیک را خطرناک میدانند؛ به آلخاندرو میگویند همه فکر میکنند ما مُردهایم؛ و از او میخواهند از در اصلی رفتوآمد نکند. اما نهایتاً آلخاندرو از حرف آنها سرپیچی میکند و به خیابان میرود و ... .
هر دو داستان در رئالترین حالت خود آغاز میشوند، اما رفتهرفته حالتی ماورایی و سوررئال به خود میگیرند. فوئنتس مدام خواننده را با این سؤال که مردگان چه کسانی هستند و زندگان کداماند درگیر میکند. هر داستان حدوداً 50 صفحه است. میتوانید زمانی که در صف بانک یا در مترو هستید، از خواندن داستانها لذت ببرید.
یکی از مخاطبان در سایت آمازون نظر خود را اینگونه ثبت کرده است: «خواندن این اثر برای کشف دنیای این نویسندۀ مهیب ارزش دارد.»
نظرات خوانندگان در goodreads نیز بدین شرح است: ـ «این کتاب از فوئنتس نیز همان فضای همیشگیاش را دارد: وهمآلود، سرشار از نماد و اسطوره.»
ـ «هردو داستان بهنوعی یادآور متن آئورا بودند. گربۀ مادرم را بیشتر پسندیدم، بهویژه با توجه به اطلاعاتی که دربارۀ دادگاه تفتیش عقاید و آزار اقلیتهای مذهبی در مکزیک دورۀ استعمار میدهد. استعارهها و نمادهای خیلی قویای هم داشت. لذت بردم.»
ـ «همراه شدن با داستان بهنوعی انتظاری است که از یک کار ادبی خوب میرود. ولی اینجا، در جایی که به خوانندۀ غرقشده شوک وارد میشود، کار ادبی فوئنتس آغاز میشود و توصیفات و خیالپردازیها امکان هر غیرممکنی را پدید میآورد.»
ـ «داستان "همدم" فوقالعاده بود. خیلی خیلی فضای سوررئال داستان را دوست داشتم. وقتی آن را میخواندم یاد کتاب آئورا از همین نویسنده افتادم.»
در بخشی از «گربۀ مادرم» میخوانیم: «دیدمش. یک مرد جذاب به تمام معنی. دیدم که از میان میزها عبور میکرد و نزدیک میشد. بدون کت، با پیراهن سفید و پاپیون. با خودم گفتم پیشخدمت است؟ اما نه. نشست، به نحوی که نیمرخش در برابرم قرار گرفت و چیزی سفارش داد. محو تماشایش شدم. با یک نگاه عاشقش شدم. مردی چشم و ابرو مشکی، با موهای صاف و بلند بسیار آراسته و نیمرخی رؤیایی، نسخۀ بومی بنجامین برات. با تمام وجود التماس کردم: "ای باکرۀ مقدس، تو رو خدا یه کاری کن که نگاهم کنه." در آن لحظه احساس میکردم جولیا رابرتزِ تپیاک شدهام.»
در بخشی از «همدم خوب» میخوانیم: «در حمام را باز کرد. آب در وان جاری بود، چیزی نمانده بود سرریز کند. یک اردک اسباببازی در وان شناور بود. یک پریدریایی پلاستیکی هم همراهیاش میکرد. از پریِ دریایی موسیقیای پخش میشد که آلخاندرو را مجذوب خود کرد، او را اغوا کرد، او را تحت جذبهای وسوسهانگیز قرار داد. آوایی بود که از اعماق دریا میآمد، گویی این وان قدیمی بهراستی تکهای از اقیانوس شور، فرحبخش و دلربا باشد، آرامشی برای خستگیهای روزانه، تمدد اعصابی نشاطانگیز، آنچه او بهواقع نیاز داشت تا نظم ذهنیاش را بازیابد، تا جنون خانه به او سرایت نکند... .»
کارلوس فوئنتس (Carlos Fuentes)، یکی از سرشناسترین و پرآوازهترین نویسندگان اسپانیاییزبان، متولد 1928 در پاناما و درگذشتۀ 2012 در مکزیک است. پدر فوئنتس از دیپلماتهای مشهور مکزیک بود؛ از این رو او کودکیاش را در کشورهای مختلفی سپری کرد. اقامت او در واشینگتن دی. سی. در سال 1936 باعث آشناییاش با زبان انگلیسی شد. فوئنتس در 16سالگی به مکزیک بازگشت و تا سال 1965 در آنجا بود.
او در مکزیکوسیتی به دانشگاه رفت و حقوق خواند. فوئنتس در 29سالگی اولین رمانش را با عنوان جایی که هوا صاف است منتشر کرد. آخرین رمانش نیز ولاد نام دارد که در زمان حیاتش به چاپ نرسید. از دیگر آثار او میتوان به مواردی چون مکان مقدس، پوست انداختن، آب سوخته، خویشاوندان دور، درخت پرتقال، آئورا، اینس، گرینگوی پیر و ... اشاره کرد.