جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

به وقت عشق و مرگ

قیمت:
330,000 تومان
مشخصات کتاب به وقت عشق و مرگ
کشور مبدا
تعداد صفحات
468 صفحه
شابک
9786002538673
سال خلق اثر
1954
سال انتشار
1401
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
1
این کتاب در یک نگاه

کتاب «به وقت عشق و مرگ» با غلتیدن در ویرانی‌ها و قدم زدن میان اجسادِ تلنبار شده از جنگ، جهانی می‌سازد از تباهی، سوگ و تلخ‌کامی بشر در فضایی که جنگ و بازتاب سیاست بر انسان تحمیل شده است. «به وقت عشق و مرگ» از رمان‌های مطرحی‌ست در ادبیات آلمان، به قلم اریش ماریا رمارک که به وقایع جنگ جهانی دوم می‌پردازد. اثر ضدجنگ دیگر او با نام «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» شهرت بسیاری داشته که به وقایع جنگ جهانی اول می‌پرداخت و در سینما نیز از آن اقتباس موفقی شده است.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب به وقت عشق و مرگ

ارنست، شخصیت اصلی رمان پس از خدمتش در ارتش روسیه، مرخصی کوتاه مدتی به دست می‌آورد. او این بار خانواده‌اش را باخبر نمی‌کند؛ چون گمان می‌برد باز هم ممکن است مرخصی‌اش لغو شود. سرانجام وقتی با مشقت بسیار به خانه‌اش باز می‌گردد، ویرانه‌ای بیش مقابل چشمانش نمی‌بیند. خانواده‌اش را پیدا نمی‌کند و تنها هم‌بازی دوران کودکی‌اش را می‌بیند... .

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب به وقت عشق و مرگ چیست؟

یکی از خوانندگان درباره کتاب نوشته است: «من این رمان جذاب و گیرا را در سال ۹۲ در دوران خدمت سربازی مطالعه کردم. داستان بسیار پُرکِشش بود و به‌خوبی ارزش زندگی و قدردانی از فرصت‌ها را به مخاطب یادآوری می‌کند.»

عاطفه در گودریدز به این کتاب چهار و نیم ستاره داده است. او می‌نویسد: «ابتدا نمی‌خواستم کتاب را بخوانم به‌خاطر فضای جنگ و تلخی‌هایی که در این ژانرها وجود دارد؛ اما این کتاب با همه تلخی‌اش و آن پایان لعنتی (که بهترین پایان‌بندى ممکن بود) بسیار چسبید. توصیه می‌کنم بخوانید.»

امید میلان‌فرد نیز در گودریدز نوشته است: «این کتاب یک رمان کم‌نظیر از واقعیت جنگ است. چیزی که اغلب از جنگ نشان داده می‌شود، یک دیدگاه حماسی و افتخارآمیز است؛ اما این رمان یک دید واقع‌گرایانه و البته تلخ از جنگ را برای مخاطب تصویر می‌کند. ای کاش این‌گونه کتاب‌ها برای خواندن اجباری بودند.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

در بخشی از این کتاب که با جزئیاتی تاثیرگذار خواننده را با خود همراه ساخته و تصاویری ماندگار خلق می‌کند می‌خوانیم:

«همه را سیخکی خاک کردند. روی تپه‌ای پشت دهکده که برف آن‌قدرها هم زیاد نبود و می‌شد با بیل و کلنگ خاک یخ‌زده را کند و چه کار سختی. فقط آلمانی‌ها را دفن کردند. روس‌ها را انداختند روی دشتی باز که وقتی هوا ملایم شد تازه افتادند به بو دادن. تازه بویشان تند شده بود که باز برف افتاد و روی همه را گرفت. نیازی به چال کردن‌شان نبود چون همه می‌دانستند این دهکده زیاد دست‌شان نمی‌ماند. گروهان داشت پس می‌نشست و لابد روس‌ها موقع پیشروی خودشان مرده‌هایشان را دفن می‌کردند. با مرده‌های دسامبر یک مشت اسلحه از توی برف درآمد که مال مرده‌های ژانویه بود. تفنگ و نارنجک‌ها سنگین‌تر بودند و لابد توی برف گود نشسته بودند و جابه‌جا کلاهخود هم درمی‌آمد. سردوشی‌ها و اسم این مردارها را راحت‌تر می‌شد از روی لباس‌هایشان کند چون برف پیش‌تر ترتیب آن را داده و پارچه را نرم کرده بود. آب جوری از لب و لوچه‌شان سرازیر بود که انگار غرق‌شان کرده بودند. از بعضی هم دست‌وپایی کم بود. بلندشان که می‌کردی، تن‌ها خشک بود و راحت تکان می‌خوردند ولی دست‌ها جوری آویزان می‌شدند که انگاری برای یکی دست تکان می‌دهند. تا یک‌ذره آفتاب به صورت‌شان می‌خورد اول از همه چشم‌ها آب می‌افتادند. البته درخششی نداشتند و تخم چشم‌ها عین مربا شده بود. یخ توی کاسه چشم آب می‌شد و روی صورت راه می‌کشید و انگار داشتند گریه می‌کردند.»

در قسمتی دیگر از کتاب که بازتاب‌دهنده‌ی مرگ و ویرانی باقی مانده از جنگ است نیز می‌خوانیم: «بوی مرگ در روسیه با آفریقا کلی توفیر داشت. در آفریقا هم زیر آتش سنگین انگلیسی ها، مردارها بین خط ها می ماندند و کسی یک مشت خاک رویشان نمی ریخت ولی در عوض آفتاب کارشان را می ساخت. شب که می افتاد، باد می آمد و بویشان را می آورد. سنگین و شیرین و ماندگار. خیک ها باد می کردند و زیر نور ستاره های طاق آسمان مثل شبح از جا پا می شدند و انگار می ایستادند به آخرین جنگ شان که ساکت بود و بی امید پیروزی و تازه هرکدام تنهایی. ولی باز روز بعد دوباره می افتادند به آب رفتن و انگار سینه به خاک می کشیدند که بروند توش و اگر بختشان می زد و همان روزها گیر یکی می افتادند که پس شان بیاورد، مثل پر کاه سبک بودند.»

درباره نویسنده کتاب به وقت عشق و مرگ

اریش ماریا رمارک به‌خاطر رمان‌های ضدجنگی که نوشت، توسط نازی‌ها امتیاز چاپ کتابش را از دست داد و تابعیتش در آلمان نیز به مخاطره افتاد.

از روی کتابی که معرفی آن را خواندید نیز اقتباسی سینمایی با نام «به وقت عشق و مرگ» در سال ۱۹۵۸ صورت گرفته است که داگلاس سیرک کارگردان آن است.

این نویسنده‌ی برجسته که 72 سال زندگی کرد، آثار متعددی را به تاریخ ادبیات اضافه نمود که از آن‌ها می‌توان به «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»، «شب لیسبون» و «از عشق با من حرف بزن» اشاره کرد که به فارسی نیز ترجمه شده‌اند.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «به وقت عشق و مرگ»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
کتاب‌های پیشنهادی خریداران این کتاب، کتاب‌های زیر را هم خریده‌اند
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.