رمان آمریکا یا «مفقودالاثر» داستانی نیمهتمام از نویسندهی بزرگ اهل چک -فرانتس کافکا- است که بین سالهای 1911 و 1914 نوشته شد و اولین بار در سال 1927 انتشار یافت. کافکا در یادداشتهای روزانهاش از این اثر با نام «مفقودالاثر» یاد میکند، اما با توجه به صحبتهای دوستان کافکا، وی در گفتوگوهایش این رمان را آمریکا میخواند. نشر ماهی این کتاب را با ترجمه علیاصغر حداد روانه بازار نشر کرده است.
رمان آمریکا یا «مفقودالاثر» داستانی نیمهتمام از نویسندهی بزرگ اهل چک -فرانتس کافکا- است که بین سالهای 1911 و 1914 نوشته شد و اولین بار در سال 1927 انتشار یافت. کافکا در یادداشتهای روزانهاش از این اثر با نام «مفقودالاثر» یاد میکند، اما با توجه به صحبتهای دوستان کافکا، وی در گفتوگوهایش این رمان را آمریکا میخواند. نشر ماهی این کتاب را با ترجمه علیاصغر حداد روانه بازار نشر کرده است. آمریکا داستان زندگی پسر جوانی به نام کارل روسمان است که چون مرتکب اشتباهی شده، خانوادهاش تصمیم میگیرند او را به آمریکا بفرستند. کارل انتظار دارد در این سرزمین بتواند اشتباهات گذشته را جبران کند و زندگی مفیدی را پیش بگیرد، اما او در عوض وارد گردابی از ماجراهای عجیب میشود. کافکا در کتاب آمریکا، از تخیل بینظیر خود کمال بهره را برده و اثری ارزشمند خلق کرده است. فیلمها و سریالهایی نیز بر اساس این کتاب ساخته شدهاند.
دکتر آپو از خوانندگان هندی رمان آمریکاست که در سایت گودریدز نظر جالبی نوشته است: «آمریکا کتابی است که تصورات غلط ما را مبنی بر اینکه نمیتوان بدون حضور در مکانی یا داشتن تجربهی مشابهی در گذشته، دربارهی چیزی نوشت، از بین میبرد. کافکا شخصی است که در تمام زندگی خود هرگز به آمریکا نرفته است؛ اما با خلاقیت و تخیل شگفتانگیزی که دارد و با ذکر جزئیاتی پیچیده، دربارهی آمریکا نوشته است. اگر هنوز هیچ کتابی از کافکا نخواندهاید و قصد دارید بهزودی یکی از آنها را بخوانید، این یک انتخاب ایدهآل خواهد بود. برخلاف بعضی از کارهای پیچیده او، کتاب آمریکا به زبانی ساده نوشته شده است که تقریباً همه میتوانند آن را درک کنند.» این دیدگاه نیز به قلم یک فارسیزبان در همین سایت نوشته شده است: «به نظرم آمریکا را میتوان چکامه شادی کافکا نامید، آنهم در تقابل با کارهایی مثل مسخ، محاکمه و قصر که فضای پیچیده و تاریکی دارند. اما در این اثر، با همهی دردسرهایی که برای شخصیت اول داستان پیش میآید، میتوان روزنهی امید و بهروزی را هم حس کرد... در صحنههایی چنان هیجانی بود که ریتم مرگ قسطی سلین برام تداعی میشد؛ مخمصه پشت مخمصه و نفسگیر. حیف و هزار حسرت که کافکا این کتاب را هم به پایان نرساند... .» به نقل از یکی از خوانندگان در سایت آمازون: «خواندن آن را پیشنهاد میکنم، زیرا بعد از اینکه خواندن این رمان را به پایان رساندم، تحت تاثیر قرار گرفتم. این داستان چیزی نبود که انتظارش را داشتم. با ظرافت خاصی از احساس ناراحتی که امضای کافکا در رمانهایش است، اجتناب کرده و از طنز استفاده کرده است. به شکلی که در کارهای کوتاه کافکا ندیدهام.»
جملات ابتدایی کتاب چنین است: «کارل روسمنِ شانزدهساله را پدر و مادر بیچیزش به آمریکا فرستاده بودند، زیرا زنی خدمتکار از راه به درش کرده و از او باردار شده بود. همین که کشتی از سرعت افتاد و وارد بندر نیویورک شد، چشم او چنانکه گویی نور خورشید ناگهان شدت گرفته باشد، به مجسمهی الههی آزادی افتاد که آن را پیشتر از فاصلهی دور دیده بود. دست الهه با شمشیرِ افراشته گویی همین یک لحظهی پیش به هوا بلند شده بود. دور قامت مجسمه بادهای آزاد در گردش بودند. با خود گفت: چه بلند!» برشی دیگر از متن کتاب در زیر آمده است: «بهتر است که هرگز تمامی روحت را برای یک مرد که چیزی از عشق نمیداند، عریان نکنی! تحمل تجاوز به روح از هضم تجاوز به جسم صدها برابر بدتر است.»
فرانتس کافکا در سوم ژوییه ۱۸۸۳ در یک خانواده ی آلمانی-یهودی در پراگ به دنیا آمد. در آن زمان پراگ مرکز بوهم بود؛ سرزمینی پادشاهی متعلق به امپراتوری اتریش - مجارستان. او بزرگترین فرزند خانواده بود و دو برادر کوچکتر داشت که قبل از شش سالگیِ فرانتس مردند و سه خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاههای مرگ نازیها جان باختند. او اگرچه زبان چکی را کموبیش بینقص صحبت میکرد، زبان آلمانی را به عنوان زبان نخست آموخت و آثارش هم، جز چند نامهای که به چکی برای میلنا ینسکا نوشته، به زبان آلمانی است. کافکا در سال 1901 دیپلم گرفت و سپس در دانشگاه جارلز پراگ در رشتهی شیمی به تحصیل پرداخت، ولی پس از دو هفته تغییر رشته داد و حقوق خواند و در سال 1906 با مدرک دکترای حقوق فارغالتحصیل شد. او کار بر روی نخستین رمانش را در سال ۱۹۱۱ آغاز کرد. این رمان «مردی که ناپدید شد» یا «مرد گمشده» نام داشت که بعدها به دست ماکس برود با عنوان آمریکا و در سال ۱۹۲۷ منتشر شد. کافکا در پایانِ نخستین سال تحصیل در دانشگاه با ماکس برود آشنا شده بود که به همراه فلیکس ولش تا پایان عمر از نزدیکترین دوستان او باقی ماندند. فرانتس کافکا به ماکس برود وصیت کرده بود که تمام آثار او را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این وصیت سرپیچی کرد و بیشتر آثار کافکا را منتشر کرد و توانست دوست خود را به شهرت جهانی برساند. کافکا در نوشتههایش اتفاقات پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقعگرایانه توصیف میکند و همین سبک خاص اوست که به نام کافکایی میشناسیم. دو رمان ناتمام «محاکمه» و «قصر» او سالها پس از مرگش در بین ده رمان برتر آلمانیزبان قرن بیستم جای گرفتند و رمان «مسخ» هم در دانشکدهها تدریس میشود. فرانتس کافکا در ۳ ژوئن ۱۹۲۴ بر اثر بیماری سل، درگذشت. علیاصغر حداد مترجم کتاب آمریکا، در سال 1329 در محلهی راهکوشک قزوین متولد شد. پس از اخذ دیپلم و پایان خدمت سربازی به آلمان رفت و مدرک فوقلیسانس را در رشتهی جامعهشناسی در برلین غربی اخذ کرد. سال 1359 به ایران بازگشت و به کار تدریس زبان آلمانی و ترجمه مشغول شد. بیشتر آثاری که حداد به فارسی ترجمه کرده از آثار برجستهی ادبیات آلمانی است. او تمام آثار کافکا را مستقیماً از آلمانی به فارسی ترجمه کرده است.