کتاب «برنده تنهاست»، اثر نویسندهی مشهور، پائولو کوئیلو است. این اثر از کوئیلو فضایی متفاوت نسبت به دیگر آثارش دارد. در این کتاب ما با داستانی جنایی و هیجانانگیز روبهرو هستیم. ماجرا در طول 24 ساعت و در جشنواره کَن رخ میدهد. شخصیت اصلی داستان و که یک میلیونر روسی است، ایگور مالف نام دارد. او که با همراهی همسرش اِوا به موفقیت و ثروت بسیار زیادی دست یافته، اما با غرق شدن در دنیای کار و ثروت، از همسرش غافل میشود و او را از دست میدهد. ایگور که اِوا را تنها عشق زندگی خود میداند، برای دوباره به دست آوردنش به جشنواره میآید. در کنار این ماجرا ما با 3 مضمون مد، شهرت و سینما مواجه میشویم.
نویسنده به مفهوم اخلاق میپردازد و با نشان دادن دنیای لوکس تهیهکنندهها و هنرپیشهها سعی دارد جهانی را به ما نشان دهد که خالی از هر گونه معنویت است. پائولو کوئیلو در این اثر خود سعی دارد ابتذال فرهنگی طبقهای را که خود را بالاتر از دیگران میپندارند به ما نشان دهد. این اثر با تعلیقهای فراوان خود، خواننده را در جای خود میخکوب میکند.
«یک کتاب عالی برای پی بردن به واقعیتها و پشت صحنههای جهان منسوب به هالیوود که خیلی از جوانان به دلیل سرکشی های درونیشان دنیای خود را در آن متصور میشوند.» این نظر یکی از خوانندگان کتاب در سایت گودریدز است.
علی، یکی دیگر از مخاطبان کتاب، چنین نظری را در سایت گودریدز بیان کرده است: «کتاب بسیار زیبایی هست. یکم حالت جنائی دارد و با در آمیخته شدن به دنیای مد و بقیهچیزهای دنیای امروزی برای من خیلی جالب بود. توصیفهای دقیقی هم از واقعههایی که داشت اتفاق میافتاد نوشته شده بود. همینطور داستان زندگی افراد رو خیلی دقیق بسط داده بود. خیلی زیاد جذاب بود و حوصلهتون اصلاً سر نمیره از خواندناش. من خودم خیلی این کتاب رو دوست داشتم.»
امیر یکی دیگر از خوانندگان کتاب چنین نظری دربارهی کتاب دارد: «شخصیت پردازیها واقعا خوب بود خیلی زود میشد حس همذاتپنداری رو دریافت کرد و با تک تکشون زندگی کرد. خیلی خوب و حساب شده بودن شخصیتا و شیوهی روایت هم جذاب و هوشمندانه بود و به مستحکمتر شدن بنیانهای داستان تو حافظه کمک میکرد. استفاده از تعبیر "نابودی دنیا" رو خیلی پسندیدم و اتفاقات داستان هرچند در نگاه اول میتونه خیلی تخیلی و مصنوعی به نظر بیاد اما نگاه عمیقتر نشون میده واقعا اتفاقات میتونن تاثیرات زیادی روی چیزای مختلف بذارن. در نهایت خواندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم.»
متنی که در ادامه میخوانید به توصیف رسانه سینما و جشنوارههای سینمایی میپردازد: «اگر آدم نامتعادلی چند نفر بیگناه را با چاقو بکشد، همه مردم دنیا وحشت میکنند؛ اما کی به خشونت روشنفکرانهای که دارد در کن رخ میدهد، توجه میکند؟ جشنواره ما دارد به نام یک دیکتاتوری به قتل میرسد. دیگر مسئله انتخاب بهترین فیلم نیست؛ مسئله جنایت علیه بشریت است، مجبورکردن مردم به خریدن محصولاتی که نمیخواهند، فراموشی هنر و فکرکردن به مد، امتناع از رفتن به نمایش فیلمها برای شرکت در مهمانیهای ناهار و شام. این یعنی سبعیت! من برای این اینجا هستم.»
نویسنده در بخشی از داستان به تشریح تأثیرات قدرت و زیادهخواهی میپردازد: «قدرت تام و تمام یعنی اسارت کامل. زمانی که به آن دست مییابید هیچگاه حاضر نیستید آن را رها کنید. همواره قلهی دیگری برای صعود هست. در همه حال رقیبی در برابرتان ظاهر خواهد شد که یا باید لهاش کنید یا پیروز شوید.»
شاید این جمله از کتاب جایی در شبکههای اجتماعی به چشمتان خورده باشد: «زمانی که مجبوریم سطحی و ظاهری زندگی کنیم، روح رنج میکشد، رنجی عظیم. روح به همهی چیزهای عمیق و زیبا عشق میورزد.»
پائولو کوئیلو، نویسندهی معاصر برزیلی، در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او برای نویسنده شدن، ماجراهای عجیب و سختی را پشت سر گذاشته است. پدر و مادرش او را به مدرسهای مذهبی فرستاند. او به دلیل فضای حاکم در این مدرسه، آسیب فراوان دید و در همین دوره بود که به نویسندگی علاقهمند شد. به دلیل همین علاقه، پدر و مادرش او را در تیمارستان بستری کردند. در سال 1982 او اولین کتاب خود را به نام «آرشیوهای جهنم» منتشر کرد که یک شکست برایش بود. سرانجام با انتشار «کیمیاگر» به شهرت زیادی رسید. او در کنار نویسندگی به ترانهسرایی هم مشغول است. او از سال ۲۰۰۷ سفیر صلح سازمان ملل در موضوع فقر و گفتگوی بین فرهنگی است. از دیگر آثار ترجمه شدهی وی میتوان به «ساحره پورتوبلو»، «سلحشور نور» و «کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم» اشاره کرد.