کتاب «فقط یک طاعون ساده» ترجمهای است از فیلمنامهای به قلم لیودمیلا اولیتسکایا نویسنده روس با عنوان انگلیسیJust the Plague. این کتاب برای اولین بار در سپتامبر سال 2021 به زبان روسی منتشر شده است. کتاب «فقط یک طاعون ساده» در ایران به همت آبتین گلکار و با دریافت مجوز رسمی از نویسنده، به فارسی ترجمه شده و نشر برج آن را در سال 1400 منتشر کرده است.
کتاب «فقط یک طاعون ساده» ترجمهای است از فیلمنامهای به قلم لیودمیلا اولیتسکایا نویسنده روس با عنوان انگلیسیJust the Plague. این کتاب برای اولین بار در سپتامبر سال 2021 به زبان روسی منتشر شده است. کتاب «فقط یک طاعون ساده» در ایران به همت آبتین گلکار و با دریافت مجوز رسمی از نویسنده، به فارسی ترجمه شده و نشر برج آن را در سال 1400 منتشر کرده است.
اولیتسکایا با شیوع کرونا تصمیم گرفت به سراغ یکی از نوشتههای قدیمی خود برود و با توجه به شرایط موجود جهان، آن را بازنویسی کند. کتاب «فقط یک طاعون ساده» داستان یک میکروبیولوژیست به نام رودولف است که در آزمایشگاهی بر روی واکسن طاعون کار میکند. او که برای شرکت در یک سخنرانی به مسکو دعوت شده، خبر ندارد که بر حسب یک اشتباه، خود به طاعون مبتلا شده است.
حکومت استالین تصمیم میگیرد با کمک گرفتن از پلیس مخفی، تمام کسانی را که رودولف با آنها در تماس بوده، قرنطینه کند. این تصمیم اگرچه جلوی شیوع طاعون را میگیرد، اما به فجایع دیگری ختم میشود. نویسنده در این کتاب به نقد وضعیت سیاسی و اجتماعی روسیه استالینی پرداخته و نتایج یک سیستم معیوب در کنترل بحران را به¬خوبی به تصویر کشیده است.
نظر مخاطبان درباره کتاب «فقط یک طاعون ساده» چیست؟
کتایون اصغری نقدنویس میگوید: «با توجه به عنوان کتاب و پایان خوشی که نویسنده برای فیلمنامهاش رقم زده، به¬خوبی به این حقیقت میرسیم که قصد او نمایش جامعهای سیاه از انسانهای بیگناه بوده است. انسانهایی که به دروغ شنیدن و کنار آمدن با شرایط تنشزا عادت کردهاند. زمانی که قرنطینه به پایان میرسد، همه از بیمارستان بیرون میریزند، با دلی خوش و با فکر به این¬که به آنفولانزا مبتلا نشدهاند، خوشحالی میکنند و هر آنچه را که آزارشان میداد، به فراموشی میسپارند. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده و زنی از آسیای میانه، با احتمال انتقال بیماری شوروی را ترک نکرده است!»
کامران فرهادی منتقد ادبی نیز این فیلمنامه را نمونه موفقی دانسته است: «طنز ملایم و دلپذیری را که اغلب داستانهای اولیتسکایا خالی از آن نیست، در «فقط یک طاعون ساده» هم میتوان دید. تعدد شخصیتها و نام بردن از آنان به دو شیوه مرسوم در زبان روسی -گاهی با نامخانوادگی و گاهی با ترکیبی از اسمکوچک و نام پدر- در برخی قسمتها ممکن است دنبال کردن داستان را سخت کند؛ اما روایت گیرای اولیتسکایا و ترجمه¬ی دلچسب آبتین گلکار، این دشواریِ احتمالی را هم جبران میکند. این را هم نباید فراموش کرد که مخاطبان فیلمنامه، در درجه¬ی اول، بینندگان فیلم یا سریالی هستند که از روی آن ساخته میشود و چنین مشکلی در بازآفرینی تصویری پیش نمیآید.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
اولیتسکایا در مصاحبهای عنوان کرده که این داستان را بر اساس واقعیت نوشته است: «من این وقایع را که شمار اندکی در شوروی از آن خبر داشتند، از دوستم ناتاشا راپاپورت شنیدم. پدر او که متخصص کالبدشکافی بود، در بخشی از ماجرا که در ۱۹۳۹ در مسکو رخ داده بود، شرکت داشت. او همان پزشکی بود که اجساد کسانی را که در اثر طاعون مرده بودند، کالبدشکافی کرده بود. قربانیان فقط سه نفر بودند؛ یکی از آنها دانشمندی بود که در آزمایشگاهی روی ساخت واکسن طاعون کار میکرد. او در جریان تحقیقاتش به این بیماری مبتلا شد و در همان حال برای شرکت در کنفرانسی به مسکو آمد. اولین نشانههای بیماریاش در غروب روز ورودش به مسکو پدیدار شد، ولی پیش از آن سخنرانیای کرده بود و شمار زیادی از افراد را با خطر ابتلا مواجه کرده بود؛ یعنی هریک از آنها ممکن بود ناقل طاعون باشند. مسئولیت ردیابی همه ناقلان احتمالی به ان.کا.و.د (پلیس مخفی) واگذار شد که رئیسش در آن زمان لاورنتی بریا بود. در آن سالها مردم عادت کرده بودند که نیمهشبها زنگ خانههایشان به صدا درآید؛ اشخاصی ناپدید شوند و دادگاههای فرمایشیِ چنددقیقهای سرنوشت آنها را معلوم کنند. البته تا حدی که بشود به این قبیل چیزها عادت کرد...»
بخشهایی از این کتاب همان چیزی است که پس از شیوع بحران کرونا در جهان مشاهده شد: «مایر شقیقههایش را مالید، به سختی متوجه سؤال پسینسکی شد. ظاهراً از تابوتوان افتاده بود: برای جواب قطعی حدود یکماهونیم زمان میخواهیم که از تأثیر دارو مطمئن بشویم. حدود سه ماه صرف آزمایش میشود، بعد به تولید واکسن آزمایشی میرسیم و از آنجا به بعد دیگر در حوزه کار من نیست و بیشتر به تأمین مالی تولید و سازماندهی آن بر میگردد. از نظر تکنولوژی هم احتمالا با چیز چندان تازهای مواجه نیستیم که مشکلی ایجاد کند، البته غیر از این که مراحل و سطوح تأمین ایمنی باید بسیار بالاتر برود.»
و حاکمانی که این همهگیری را فرصتی برای قدرتنمایی میدانند: «گریگوریف رئیس شورا نگاهی به ساعتش انداخت: رفقا! ما امروز شاهد اتفاقی هستیم که اهمیتی استثنایی برای کل بشریت دارد. ساخت این واکسن ما را یک گام دیگر به پیروزی کامل کمونیسم در سراسر جهان نزدیک میکند و یک شاهد دیگر است بر کامیابی سیاست خردمندانه استالین...»
معرفی نویسنده
لیودمیلا اولیتسکایا نویسنده روس، در سال 1943 متولد شد. او با اینکه کار نویسندگی را دیر شروع کرد، اکنون یکی از نویسندگان بزرگ معاصر روسیه است که آثارش به 32 زبان زنده دنیا ترجمه شده و جوایز ادبی زیادی را برای او به ارمغان آورده است. از اولین اثر اولیتسکایا به نام «قضیه کوکوتسکی» یک سریال تلویزیونی ساخته شد. یکی از آثار او با عنوان «سونیچکا» نیز در سال 1990 به زبان فرانسه ترجمه شد و جایزه مدیچی را برای استعداد غیرعادی نویسنده دریافت کرد. از دیگر آثار او میتوان به «مربای روسی» و «مهمانی خاکسپاری» اشاره کرد.
آبتین گلکار مترجم جوان کتاب «فقط یک طاعون ساده»، در رشته ادبیات روسی در دانشگاه کیِف فارغالتحصیل شده و ترجمهی آثار نویسندگان روس را از سال 1378 آغاز کرده است. از دیگر آثار او میتوان «باریس گادونوف» اثر الکساندر پوشکین و «اعتراف» نوشتهی تولستوی را نام برد.