کتاب زنانی که با گرگها میدوند با نام اصلی «Women who Run with the Wolves» نوشتهی کلاریسا پینکولا استس، اولین بار در سال 1992 میلادی منتشر شد. این کتاب در زمان انتشار با استقبال گستردهی مردم مواجه شد و توانست در مدت کوتاهی نظر منتقدان را به خود جلب کند. این اثر جزو لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفته است. کتاب زنانی که با گرگها میدوند توسط سیمین موحد به فارسی ترجمه شده و انتشارات پیکان آن را به چاپ رسانده است.
نویسنده در این کتاب با استفاده از داستانهای اساطیری، کهنالگوها، افسانههای پریان و قصههای ملل تلاش کرده تا بار دیگر زنان را با طبیعت وحشی درون خود آشتی دهد. او در 16 فصل به زنان کمک میکند تا نیروی قدرتمند و طبیعت غریزی خود را بازیابند و به آن عشق بورزند. دکتر استس در این اثر به جستوجو در ذهن زنان میپردازد و در این مسیر برای توصیف روح زنانه از ادبیات جدیدی استفاده کرده است.
عنوان بخشهای این کتاب عبارتاند از: «سردادن زوزه: احیای زن وحشی»، «تعقیب متجاوز: آغاز خودآگاهی»، «بوکشیدن حقایق: اعادهی شهود به مثابه کسب خودآگاهی»، «یافتن جفت: وحدت با دیگری»، «شکار: زمانیکه قلب، شکارچیای تنهاست»، «یافتن خانوادهی خود: تعلق به مثابه تبرک»، «جسم سرخوش: بدن وحشی»، «حفاظت از خویشتن: تشخیص تلهها، دامها و طعمههای سمی»، «بازگشت به خانه: بازگشت به خویشتن»، «آب زلال: پرورش زندگی خلاق»، «شور جنسی: اعادهی جنسیت والا»، «تعیین قلمرو: مرزهای خشم و بخشش»، «زخمهای نبرد: عضویت در قبیلهی زخمیها»، «خودآگاهی در جنگل جهان زیرین»، «سایه به سایه: آوای ژرف» و «مژهی گرگ».
مایا آنجلو- شاعر، خواننده، بازیگر و فعال حقوق مدنی اهل آمریکا- دربارهی کتاب میگوید: «من به خاطر کتاب زنانی که با گرگها میدوند از دکتر کلاریسا پینکولا استس متشکرم. این اثر به خواننده نشان میدهد که جسور بودن، پرمهر بودن، و زن بودن چقدر شکوهمند است. هر کسی که سواد خواندن دارد باید این کتاب را بخواند.»
لیلی، یکی دیگر از مخاطبان این کتاب، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «این کتاب متعلق به همهی زنان است. زنانی که به خاطر فشارها و انتظارات خانواده، جوامع، همسر، فرزندان و... با زندگی در حال کشمکش هستند. مضمون اصلی کتاب این است که هر مشکلی که در زندگی زنان در دنیای مدرن به وجود میآید، به این خاطر است که آنها طبیعت وحشی و اصیل خود را فراموش کردهاند؛ یعنی جایی درون ذهنشان که هنوز توسط یک غریزهی حیوانی هدایت میشود و زنان را قویتر از آنچه که هستند میسازد. زنی در درون هر کدام از ما قرار دارد که زوزه میکشد تا راه خود را پیدا کند. این زن خواستار این است که وقت خود را برای خلق هنر، عشقورزی، التیامبخشی، آموزش و محافظت از قلمرو خود سپری کند. من به همهی زنان توصیه میکنم این کتاب را مطالعه کنند، موجود وحشی درون خود را بیابند و آزادانه زندگی کنند.»
فاطمه حبیبی این کتاب را «مسحورکننده» توصیف کرده است. او در ادامه میگوید: «نویسنده در ابتدا افسانهای را بیان میکند. سپس با توجه به آن تحلیلی روانشناسانه ارائه میدهد. او به بیان نکاتی درباره روح زنان و چگونگی توجه به آن میپردازد تا زنان بتوانند اعتمادبهنفس خود را افزایش داده و در تصمیمگیریها به احساسات خود ایمان داشته باشند. اگر به مباحث روانشناسی تحلیلی علاقهمند هستید و اگر نوشتههای «کارل گوستاو یونگ» را دوست دارید، حتماً این کتاب را بخونید. مطالعه این کتاب را هم به خانمها و هم به آقایان توصیه میکنم.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «همهی ما از تمنای وحش لبریزیم، اما برای مقابله با این تمنا پادزهرهایی فرهنگی وجود دارد. به ما آموختهاند که از این میل و آرزو احساس شرم کنیم. ما موهایمان را بلند کردیم و با آن احساساتمان را پوشاندیم، اما هنوز هم طی روزها و شبهای زندگیمان، سایه زن وحشی از پشت سر اغوایمان میکند. ما در گذر ایام شاهد بودهایم که طبیعت غریزی زنانه به تاراج رفته، واپس زده شده و از نو بنا گشته است. مدتهای مدید، این طبیعت نیز همانند حیات وحش و سرزمینهای بکر مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. هزاران سال است که به هر جا نگاه میکنیم، میبینیم که طبیعت غریزی زنانه به محرومترین قلمرو روح واپسرانده شده است.»
در قسمتی از مقدمه آمده: «هر کسی که به زنی نزدیک میشود، در حضور دو زن قرار دارد. یک موجود بیرونی و یک مخلوق درونی. موجود بیرونی در روشنایی روز زندگی میکند و به راحتی قابل مشاهده است. اغلب با فرهنگ ملموس انسانی مطابق است اما مخلوق درونی، اغلب ناگهان ظاهر میشود و بهسرعت ناپدید میگردد و پشت سر خود احساسی عجیب و اعجابآور به جا میگذارد، انگار دارای یک روح وحشی طبیعی است. این طبیعت دوگانه به صورتی است که یکی با ثباتتر و سرزندهتر و دیگری بیاعتناتر و سردتر است. خویشتن متمدن، موجودی خوب است ولی کمی تنهاست. خویشتن وحشی هم به خودی خود خوب است، اما آرزومند رابطه با دیگری است. از دست رفتن قدرتهای روحی و عاطفی زنان، ناشی از جدایی این دو طبیعت از یکدیگر و وانمود کردن به این است که دیگری وجود ندارد.»
«کار ما این است که به جای نابود کردن زیبایی طبیعی زنان، برای همهی این موجودات، محیط وحشی بسازیم که در آن هنرمندان خلق کنند، عشاق عشق بورزند و شفاگران التیام ببخشند». جملاتی زیبا از کتاب زنانی که با گرگها میدوند را خواندید.
کلاریسا پینکولا استس -نویسنده، شاعر و روانشناس یونگی- در 27 ژانویهی 1945 متولد شد. استس آثار زیادی را با رویکرد تحلیلی پدید آورده است. او در زمینهی مسائل اجتماعی و الگوهای روانشناختی تحقیقات ارزندهای از خود به جا گذاشته است.
کتابهای این نویسنده به بیش از 37 زبان ترجمه شدهاند. از دیگر آثار او میتوان به «پیرزن خطرناک» و «چگونه یک زن را دوست بداریم» اشاره کرد. «بهار میرسد» یکی دیگر از آثار اوست که توسط سیمین موحد به فارسی ترجمه شده و به همت نشر کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کناب روانشناسی نیز بازدید فرمایید.