کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» با عنوان اصلی Reinventing your life نوشته جفری یانگ و جانت کلوسکو روانشناسان برجسته آمریکایی، یک منبع عمومی برای شناسایی و درمان اختلالات شخصیتی با تمرکز بر دوران کودکی است.
یانگ و کلوسکو که خود از متخصصان شناختدرمانی هستند، در این کتاب یازده الگوی رفتاری مخرب را که به خودانگاره منفی منجر میشوند، شناسایی و دلایل و نشانههای این الگوهای رفتاری را بررسی کردهاند. شرح حال بیماران واقعی که نگارندگان ضمن نگارش این کتاب بررسی کردهاند، نشان میدهد که این الگوهای مخرب همه ریشه در کودکی افراد دارند. کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» یک منبع قدرتمند برای درمان مشکلات بیماران بر اساس رویکردهای شناختدرمانی است.
برخی از خوانندگان تاکید داشتهاند که این کتاب با همراهی مشاور، تراپیست یا رواندرمانگر مطالعه شود. چراکه تشخیص تلههای ذهنی به سادگی امکانپذیر نیست و ممکن است باعث گمراهی خواننده شود.
نتایج پژوهشهای روانشناسی نشان میدهد که بسیاری از افراد همواره از یک نارضایتی عمومی رنج میبرند. عجیبتر این که این احساس درونی غالباً ارتباطی به شرایط زندگی ندارد و حتی افراد موفق یا ثروتمند نیز دستخوش این احساس ناخوشایند میشوند. جملات ابتدایی کتاب گویای این است که مخاطبان آن چه کسانی هستند: «آیا مدام به سمت رابطه با افرادی کشیده میشوید که با شما سرد برخورد میکنند؟ آیا حس میکنید که نزدیکترین افراد به شما، به اندازه کافی به شما اهمیت نمیدهند یا درکتان نمیکنند؟ آیا حس میکنید ذاتا فردی دچار کمبود هستید که هیچکس نمیتواند شما را بپذیرد یا دوست داشته بدارد؟ آیا از آنجا که نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح میدهید، هرگز به آنچه که میخواهید نمیرسید؟ آیا هرگز نمیدانید که نیازهای شما حقیقتا چه هستند؟ آیا حس میکنید اتفاق بدی رخ میدهد که باعث میشود زخمی معمولی یا ترسی سهمگین در شما به وجود میآورد؟ فارغ از هر اندازه تحسین عمومی و تایید اجتماعی که از دیگران دریافت میکنید، آیا همچنان احساس نارضایتی، ناکامی و حقنشناسی میکنید؟»
یانگ و کلوسکو در کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» جنبههای مختلف زندگی مراجعان را به صورت موردی بررسی نموده و با در نظر گرفتن عوامل موثر بر شکلگیری شخصیت آنها، نتیجه را اعلام کردهاند. در ادامه، مطالعه موردی یکی از مراجعان آنها به نام کارلتون را میخوانید:
«اولین چیزی که در رابطه با کارلتون متوجه آن میشویم، این است که او به شدت مشتاق خشنودکردن دیگران است و به این منظور مضطرب به نظر میرسد. او عادت دارد با هرچیزی که میگوییم موافقت کند. بیشتر بیماران بخش از اولین جلسۀ درمان وقت خود را صرف این میکنند تا یقین پیدا کنند آیا ما همان پزشکی هستیم که آنها انتظارش را دارند یا خیر؟ اما کارلتون اینگونه نبود. به نظر میرسید او بیشتر نگران این بود که ما در مورد او چگونه فکر میکنیم و آیا او را بیمار مورد انتظار خودمان میدانیم یا خیر.
کارلتون متأهل است و دو فرزند دارد. ممکن است او را زنذلیل بخوانید. همسر او اریکا بسیار مشکلپسند است و کارلتون هر کاری برای خوشحالکردن او انجام میدهد، اما به نظر میرسد که موفقیت زیادی در این راه کسب نمیکند.
اریکا تمامِ تصمیمگیریهای خانواده را انجام میدهد. کارلتون در مقولۀ محدودکردن فرزندانش مشکل دارد و هرگاه درخانه، قانونی برای منظمکردن آنها وضع میکند؛ احساس گناه وجود او را فرا میگیرد. او در صنعت نساجی کار میکند که پدرش آن را ایجاد کرده بود. اگرچه هرگز مایل نبود که کار پدرش را ادامه دهد، اما تسلیم شد و انجام این کار را بر خودش تحمیل کرد. حالا از کارش راضی نیست.»
در بخشی از این کتاب نقش تلهها در زندگی و دلیل شکلگیری این تلهها شرح داده شده است: «یک تله زندگی، الگویی است که از کودکی آغاز و تأثیرات آن در تمام طول زندگی منعکس میشود. آنچه که خانوادههای ما در کودکی انجام میدهند، آغازگر این الگوست. شاید رها شدیم، مورد انتقاد واقع شدیم، مورد حمایت و مراقبت بیش از اندازه قرار گرفتیم، مورد تجاوز واقع شدیم، طرد شده و یا محروم شدیم. به هر حال به طریقی آسیب دیدیم. سرانجام، آن تله زندگی به بخشی از ما تبدیل میشود. مدتی پس از اینکه خانهای را که در آن بزرگ شدیم ترک میکنیم، به خلق موقعیتهایی ادامه میدهیم که در آنها با ما بدرفتاری شده، نادیده گرفته شدیم، سرکوب یا کنترل شدیم و عموماً محیطی را میسازیم که پیش از این در آنجا از رسیدن به تمام آنچه که میخواستیم، ناکام ماندهایم.»
به عقیده نگارندگان، تلهها از جهات بسیاری زندگی ما را تحتتأثیر خود قرار میدهند: «این تلههای زندگی هستند که مشخص میکنند ما چطور فکر کنیم، احساس کنیم، عمل کنیم و آنها را به دیگران نیز منتقل کنیم. آنها موجب بروز احساسات قدرتمندی همچون خشم، ناراحتی و اضطراب میشوند. حتی زمانی که «ظاهرا» همه چیز داریم (موقعیت اجتماعی، یک ازدواج ایدهآل، احترام افرادی که با ما صمیمی هستند، موفقیت شغلی)، اغلب طعم شیرین زندگی را نمیچشیم و یا نسبت به موفقیتهایمان باور نداریم.»
جفری یانگ روانشناس و رواندرمانگر آمریکایی است که طرحوارهدرمانی را بنیانگذاری کرده و توسعه داده است. یانگ چندین کتاب مهم در زمینه نظریه شناختی رفتاری و طرحوارهدرمانی تألیف کرده است. راهنمای بالینی طرحوارهدرمانی و درمان شناختی افسردگی از دیگر آثار او هستند که به فارسی ترجمه شدهاند. دکتر یانگ به عنوان راهنما و مشاور با بسیاری از موسسات و پژوهشکدههای طرحواره و شناختدرمانی نیز همکاری میکند.