هابیتی جوان به نام فرودو تصمیم میگیرد برای یافتن حلقهای که قرون گذشته توسط ارباب تاریکی ساخته و سپس گم شده سفر کرده و آن را پیدا کند، حلقهای که باید در جایی به نام موردور قرار بگیرد و اگر دوباره ارباب تاریکی آن را پیدا کند خشم و عذاب را در تمام سرزمین میانی برپا خواهد کرد. این قصهی جذاب که با اقتباس در سینما نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته یکی از پرفروشترین رمانهای جهان بوده است.
وقتی کتابی به چنان شهرتی میرسد که بر فرهنگ مردمی تاثیر میگذارد و شخصیتهایش مثال زدنی میشوند، به توانایی نویسنده و هوشمندی او در خلق اثر اشاره دارد، مخاطبی در این باره نوشته است: «نقل است که در میانهی دههی پنجاه قرن بیستم، هنگامی که سهگانهی ارباب حلقهها منتشر شد، روی دیوار متروهای لندن، رم، پاریس، تورین ، نیویورک و ... نوشته شده بود: «زندهباد فرودو!» و این نشان از تأثیر شگرف داستانیست که با واقعیت روزمرهی مردم سنخیت ندارد ولی حقیقت هستی انسان و جهان در آن بیشتر از هر واقعیتی نمود داشته و دارد.»
مخاطب دیگری نوشته: «ادبیات تخیلی نهتنها برای نوجوانان، که برای تمامی سنین خواندنیست و علاقهمندان بسیاری دارد، بسیارانی این کتاب را با آثار دیگری با چنین فضا و جهانی متفاوت مقایسه کردهاند.» مخاطبی در اینباره نوشته است: «بهعنوان یکی از طرفدارهای سرسخت هری پاتر، بعد از خواندن این حماسهی عظیم به این نتیجه رسیدم که نهتنها هری پاتر، بلکه هیچ رمان فانتزیای قابلیت رقابت با ارباب حلقهها را ندارد! تاکین صرفا یک داستان ننوشته؛ بلکه چند دنیا را در چندین دوره مختلف خلق کرده. بسیار باشکوه و عظیم است این مجموعه... راجعبه ترجمه هم باید بگویم که ترجمهی آقای علیزاده بسیار خوب است.»
بسیارانی آثار مطرح ادبی را در قیاس با اقتباس سینمایی کمتر جذاب میدانند، جزئیاتی که در کتاب و ارتباطی که با کلمات برای مخاطب شکل میگیرد میتواند بسیار عمیقتر از نسخهی سینماییاش باشد، مخاطبی به این موضوع هم اشاره کرده است: «ترجمه واقعا خوبی داشت. خود کتاب هم عالی است. این تنها کتابی است که با وجود اینکه فیلمش را دیده بودم باز هم دوست داشتم بخوانمش. فیلم دقیقا مثل کتاب ساخته نشده و همین باعث میشود که کتاب هنوز جذاب باشد و منتظر باشی ببینی چه اتفاقی میافتد.»
مفاهیم تقابل خیر و شر، خوبی و بدی، زشتی و زیبایی و... در بطن آثار ادبی حماسی تخیلی فراوان است، همین موضوع نیز ارتباط عمیق مخاطب و همزاتپنداری را تقویت میکند. در ارباب حلقهها میخوانیم: «وحشت بر پىپین و مرى چیره شد و آنان خود را به رو روى زمین انداختند. سام خود را به پهلوى فرودو چسباند؛ فرودو کمتر از دوستانش وحشتزده نبود؛ چنان به خود مىلرزید که انگار به شدت سردش بود، ولى وحشتش با وسوسهاى ناگهانى براى به انگشت کردن حلقه فروخورده شد. میل به این کار بر او استیلا یافت و او دیگر نمىتوانست به چیز دیگرى فکر کند. ماجراى گورپشته را فراموش نکرده بود و همچنین توصیه گندالف را؛ اما ظاهرا چیزى تشویقش مىکرد که تمام هشدارها را نادیده بگیرد و در آرزوى تسلیم شدن مىسوخت. امیدى به فرار نداشت یا انجام کارى، چه خوب و چه بد: فقط احساس مىکرد که باید حلقه را بگیرد و در انگشتش بکند. نمىتوانست حرف بزند.»
شخصیتهای مهم کتاب با توصیفاتی درخشان معرفی میشوند و هرکدام محبوبیت ویژهی خود را پیدا میکنند. در جایی دیگر از این رمان میخوانیم : «همه در طول زندگیشان در چنین موقعیتهایی قرار می گیرند؛ ولی تصمیمش با ما نیست، تنها تصمیمی که میتوانیم بگیریم این است که از زمانمان درست استفاده کنیم... در این دنیا نیروهای دیگری هم به غیر از نیروهای شیطانی وجود دارد... به خاطر همین بود که «بیلبو» توانست حلقه را پیدا کند، که در این صورت «قسمت» بود که حلقه به دست تو برسد. این فکر دلگرمکننده است.»
ستیز شخصیتها با یکدیگر، تقابل تاریکی و روشنیست. نکاتی انسانی که بر احساسات خواننده نیز تاثیر میگذارد: «زیاد مشتاق نباش که به خاطر ترس از امنیت به اسم عدالت مردم را به مرگ محکوم کنی. حتی خردمند هم نمیتواند فرجام کار را ببیند.»
جان رونالد رون تالکین استاد دانشگاه، شاعر و لغتشناس انگلیسی بود که شهرتی جهانی برای نوشتن ارباب حلقهها به دست آورد، نشان فرمانده والامقام امپراتوری بریتانیا را در سال 1972 دریافت کرد. به گفتهی منتقدین، او که ژانر تخیلی در ادبیات را با نوشتن ارباب حلقهها رونقی دوباره بخشید، زبانهای علمی و فراساختهای را نیز خلق کرده است. تالکین را به عنوان پدر ادبیات فانتزی مدرن و خیالپردازی حماسی لقب دادهاند.