کتاب «مرگ در آغوش واژگان» اثری از نویسنده برجسته ادبیات مجارستان، «پیتراستر هازی» است. رمان «مرگ درآغوش واژگان» با ترجمه «مریم خدادادی» توسط انتشارات «خوب» چاپ و منتشر شده است. اگر میخواهید وارد دنیایی وهمآویز و عحیب شوید کتاب«مرگ در آغوش واژگان» را بخوانید.
زندگی در کشوری کمونیستی تجربههای فراوانی برای استرهارزی به همراه داشته که در این داستان از آنها الهام گرفته است. داستان «مرگ در آغوش واژگان» داستانی خیالی آمیخته با واقعیت است. در این داستان شاهد مرگ مادری در بیمارستان در دنیای واقعی هستیم. مادر میمیرد ودر قالب روح، داستان زندگی عجیب و غمآلودش را برای یکی از فرزندانش تعریف میکند. و به اینشکل خواننده وارد دنیایی خیالی میشود.
«آدام» و «اسمیت» از خوانندگان کتاب در سایت آمازون نظرشان را اینچنین مینویسند: «این کتاب اعتراف غمانگیزی است از رابطه صمیمانه مادر و فرزند، زمانی که در تراژدی یک بیماری لاعلاج سنجیده میشود. فراموش نشدنی.»
«این کتاب مرگ مادر راوی را بررسی میکند - نیمه دوم توسط مادر مرده روایت میشود. در میان بخشهای روایی، نقلقولهایی از منابع ادبی گوناگون وجود دارد. در بخشهای روایی، بهویژه بخشهای مادر، رویا و «واقعیت» در هم تنیده شدهاند. این کتاب سزاوار چندینبار خواندن برای درک کامل محتوای آن است، اما مطمئناً بهعنوان یک مطالعه لذت بخش است.»
«Kirkus Reviews» درباره کتاب میگوید: «داستانی احساسی و تاثیرگذار.»
«Publishers Weekly» درباره این اثر میگوید: «اثر یکی از شناختهترین نویسندگان مجارستان.»
«fantastic Fiction» مینویسد: «با معانی تلویحی گسترده، هم ساسی و هم متافیزیکی.»
بدترین کار در این لحظه، ابراز همدردی است؛ نگاهی، حتی کلمهای. صورتم را از کسی که حرف میزند، بر میگردانم یا ساکتش میکنم. چون فقط یک چیز میخواهم. میخواهم احساس کنم وضعیت فعلیام را نه کسی می تواند درک کند و نه من میتوانم با کسی در میان بگذارمش.»
«فقط در این صورت باورم میشود وحشت نهفته در تمام اینها، معنا و حقیقتی دارد. وقتی به قالب کلمات در میآیند، ملال همه وجودم را فرا میگیرد و همهچیز دوباره به نظرم بیمعنا میشود. گهگاه جلوی این وان از مرگ مادرم حرف می زنم، اما کار پوچی است. هیچ معنایی ندارد.»
«فقط کافی است آدمهای مقابلم، جرئت اظهار نظر به خود بدهند؛ آنوقت دیگر بدجور از کوره در میروم. اگر به جای نظر دادن، حواسم را از موضوع پرت کنند و سر به سرم بگذارند، حالم خیلی بهتر است.»
«غمگین نیستم. خوشحال هم نیستم. هیچ احساسی ندارم. تنها درد باقی مانده است. فقط و فقط درد. همان درد، همان ترس... نه ذرهای کمتر میشود و نه بیشتر. همهچیز بدتر و بدتر میشود.»
«میبینی؟ مثل زخمی هستم که باز شده. فریاد میزنم و فغان میکشم. چنان دلنازکم که میتوانم هر لحظه عاشق شوم. منظرۀ قشنگی نیست. پسرم، اجزای تشکیلدهندهام نامرغوباند... هبوط! که در مرز میان لغزش و گناه پرسه میزند، هیچ نشانی ندارد.»
«پیتراسترهازی» 14 آوریل 1950 در بوداپست و خانوادهای که با تاریخ مجارستان گره خورده بود چشم به جهان گشود. او در رشتهی ریاضیات تحصیل کرد ونوشتن را در دههی 1970 آغازکرد. بسیاری از آثار او از تجربهی زندگی در یک رژیم کمونیستی الهام گرفته شده است که جزو بهترین آثار در ادبیات پس از جنگ به حساب میآیند.
آثار او به زبانهای گوناگونی ترجمه شده است. او چندین جایزهی ادبی در مجارستان از جمله جایزه معتبر Kossuth را در سال 1996 و جوایزی را برای آثار خود در فرانسه، اتریش، آلمان، اسلوونی و لهستان دریافت کرده است.
پیتر استرهازی سال 2016 در سن 66سالگی بر اثر سرطان لوزالمعده از دنیا رفت. استر هارزی از مشهورترین نویسندگان کشورش و اروپای مرکزی است که قلم بسیار توانایی دارد.