کتاب «تنهایی پرهیاهو» (Too Loud a Solitude)، رمانی نوشتهی «بهومیل هرابال» است که برای نخستین بار در سال 2002 منتشر شد. این کتاب در فهرست پرفروشترین کتابهای ایران قرار دارد. در سال 2007 فیلمی با اقتباس از این کتاب ساخته شد. این کتاب با ترجمهی پرویز دوائی و توسط «انتشارات پارس کتاب» در دسترس خوانندگان علاقهمند قرار گرفته است. «تنهایی پر هیاهو» با زاویه دید اول شخص، از زبان پیرمردی به نام هانتا روایت میشود که سی و پنج سال در حرفهی خمیر کردن کتابها و کاغذهای باطله مشغول به کار است.
کتاب «تنهایی پرهیاهو» (Too Loud a Solitude)، رمانی نوشتهی «بهومیل هرابال» است که برای نخستین بار در سال 2002 منتشر شد. این کتاب در فهرست پرفروشترین کتابهای ایران قرار دارد. در سال 2007 فیلمی با اقتباس از این کتاب ساخته شد. این کتاب با ترجمهی پرویز دوائی و توسط «انتشارات پارس کتاب» در دسترس خوانندگان علاقهمند قرار گرفته است. «تنهایی پر هیاهو» با زاویه دید اول شخص، از زبان پیرمردی به نام هانتا روایت میشود که سی و پنج سال در حرفهی خمیر کردن کتابها و کاغذهای باطله مشغول به کار است. کتاب به نحوی روایت میشود که گویی هانتا در حال صحبت کردن با خود شماست. او در این سالها کتابهای زیادی را به جای خمیر کردن با خود به خانه میبرد و با کتابها و نوشتههایشان عجین شده است تا اینکه با ورود تکنولوژی، حرفه و شغل هانتا بیثمر شده و از طرف رئیسش مجبور به تغییر شغل میشود.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب «تنهایی پرهیاهو» چیست؟
خوانندهای با اشاره به سبک و سیاق خاص نویسنده نوشته است: «این کتاب شاید مورد پسند همگان قرار نگیرد، موضوعش بسیار جالب است ولی سبک نوشتاری آن متفاوت است و این به معنی سخت بودن یا غیرقابل فهم بودنش نیست. بلکه نویسنده با قلم خاص و متفاوتِ خودش، اثری بی همتا خلق کرده است. کسانی که سبک کتابهایی مثل «سمفونی مردگان» را دوست دارند و یا کسانی که به توصیفات اگزیستانسیالیستی داستان «گدا» اثر غلامحسین ساعدی علاقه نشان دادند، قطعاً این کتاب را می-پسندند. این اثر حال و هوای اسفناک یک حکومت کمونیستی را نشان میدهد و من را نسبت به شناخت فرهنگ و سرگذشت مردم کشور چک ترغیب کرد.»
یکی از مخاطبین، این کتاب را نشان از عظمت هرابال میداند: «شخصیت اصلی داستان، هانتا، انسانیترین و دوستداشتنیترین موجودی است که میتوان در ادبیات داستانی با آن روبهرو شد. «تنهایی پر هیاهو»، داستان از دست دادنها، نوستالژیها، دانش و عشق به کتاب است که در آن هرابال خواننده را به سفری صمیمی میبرد. همانطور که کوندرا گفت، بهومیل هرابال یکی از برجستهترین نویسندگان چک قرن بیستم است و این رمان نمونهای از عظمت او است.»
خوانندهای با اشاره به ترجمهی روان و اصیل کتاب نوشته است: «کتاب «تنهایی پر هیاهو» با تصویرسازی بینظیرش قدرت تخیل انسان را به کار میگیرد و این ویژگی برجستهی نویسنده، ارزش کتاب را دو چندان میکند. کتاب بسیار روان و بدون دستکاری متن اصلی، به زبان فارسی برگردانده شده است.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
تنهایی پر هیاهو با جملات زیر آغاز میشود: «سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این «قصهی عاشقانه» من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کردهام که دیگر به هیئت دانشنامههایی درآمدهام که طی این سالها سه تُنی از آنها را خمیر کردهام. سبویی هستم پُر آب زندگانی و مردگانی، که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود. آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمیدانم کدام فکری از خودم است و کدام از کتابهایم ناشی شده. اما فقط به این صورت است که توانستهام هماهنگیام را با خودم و جهان اطرافم در این سی و پنج سال حفظ کنم. چون من وقتی چیزی را میخوانم، در واقع نمیخوانم. جملهای زیبا را به دهن میاندازم و مثل آبنبات میمکم، یا مثل لیکوری مینوشم، تا آنکه اندیشه، مثل الکل، در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگهایم جاری شود و به ریشهی هر گلبول خونی برسد.»
در قسمتی از کتاب، شخصیت اصلی به شرح محیط کارش و اقلامی که زیر دست او خمیر میشوند میپردازد: «بالای سرم در حیاطِ کارگاه، صدای پاها را میشنوم، و از سوراخی که در وسط سقف زیرزمین قرار دارد، چنان که از شاخِ برکت نعمتها سرازیر شوند، کیسهها و جعبهها و بستههای کاغذ و کتب کهنه را به پایین فرو میریزند: ساقههای خشک گلفروشیها، کاغذهای بستهبندی عمدهفروشیها، برنامههای قدیمی تئاترها و بلیتهای اتوبوسها، کاغذ بستهی بستنیها و اسکیموها، ورقههای رنگ پاشیدهی کاغذ دیواری، تودههای کاغذ خیس و خونآلود قصابیها، کاغذ باطلههای بسیار تیز و بُرّان مغازههای عکاسی، محتوی سبد کاغذ باطلههای ادارات، نوارهای ماشین تحریر، دسته گلهای پلاسیدهی تولد، گاهی در میان بستههای روزنامهها یک قطعه سنگ سنگفرش پیدا میکنم که مخصوصا گذاشتهاند تا بسته سنگینتر شود، یا چاقوی قلمتراش و قیچیای که سهواً به جا مانده، یا چکش چنگکدار میخکشی، کارد قصابی، فنجانی با تهماندهی خشکشدهی قهوه در آن یا دسته گلهای رنگپریدهی عروسی و حلقهی مصنوعی مخصوص مراسم تشییع.»
در قسمت دیگری از کتاب میخوانیم: «در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان، به زبانی بی نام با انسان از چیزهایی، از اندیشههایی سخن میگوید که میفهمی ولی نمیتوانی وصف کنی.»
درباره نویسنده
بهومیل هرابال (Bohumil Hrabal)، نویسندهای اهل چک است، که توسط میلان کوندرا، رماننویس سرشناس، بهترین نویسندهی معاصر چک خوانده شده است. او کتابش را در بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ نوشت اما با توجه به اینکه در آن سالها ممنوعالقلم بود کتابش به صورت مخفیانه در جهان منتشر شد. این اثر که یکی از فاخرترین آثار وی به شمار میرود، برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ به طور رسمی منتشر شد و توانست برای مدت طولانی در صدر پرفروشترین رمانهای دنیا قرار گیرد. هرابال در سال 1948 دکترای حقوق گرفت و همزمان با تحصیل، دورههایی را در سطح دانشگاهی در فلسفهی ادبیات و تاریخ گذراند. بهومیل هرابال در فوریهی 1997 وقتی که برای غذا دادن به کبوترها به لب پنجره میرود، از پنجرهی طبقهی پنجم بیمارستان سقوط کرده و در پراگ چشم از جهان فرو میبندد.