کتاب شبهای روشن، نوشته فیودور داستایفسکی، یک رمان کوتاه کلاسیک روسی با درونمایهی عاشقانه است. این رمان از اولین آثار داستایفسکی بوده که به شهرت جهانی رسیده است. از کتاب فوق فیلمهای زیادی در کشورهای مختلف جهان تولید شده است که از میان آنها میتوان به فیلم ایرانی شبهای روشن از «فرزاد موتمن» و فیلمی ایتالیایی با همین نام به کارگردانی «لوکینو ویسکونتی» اشاره کرد. کتاب شبهای روشن تاکنون به زبانهای زنده دنیا از جمله انگلیسی، ترکی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی، هندی، ژاپنی و عربی ترجمه شده است. این رمان کوتاه در ایران توسط سروش حبیبی به زبان فارسی ترجمه شده است.
کتاب شبهای روشن، نوشته فیودور داستایفسکی، یک رمان کوتاه کلاسیک روسی با درونمایهی عاشقانه است. این رمان از اولین آثار داستایفسکی بوده که به شهرت جهانی رسیده است. از کتاب فوق فیلمهای زیادی در کشورهای مختلف جهان تولید شده است که از میان آنها میتوان به فیلم ایرانی شبهای روشن از «فرزاد موتمن» و فیلمی ایتالیایی با همین نام به کارگردانی «لوکینو ویسکونتی» اشاره کرد. کتاب شبهای روشن تاکنون به زبانهای زنده دنیا از جمله انگلیسی، ترکی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی، هندی، ژاپنی و عربی ترجمه شده است. این رمان کوتاه در ایران توسط سروش حبیبی به زبان فارسی ترجمه شده است. داستان شبهای روشن که در قرن نوزدهم و در شهر سنپترزبورگ جریان دارد، با محوریت مرد جوان تنهایی بوده که در حال مبارزه با بیقراری درونیاش است. این کتاب، روایتی موشکافانه و دقیق از غوطهور شدن در رنج و عذاب رابطهی عاشقانه یکطرفه است. شبهای روشن دو شخصیت اصلی دارد که هر دو از احساس بیگانگی شدید رنج میبرند؛ احساسی که موجب شده است آنها در کنار یکدیگر قرار بگیرند. داستان کتاب در ژانر رئالیسم و رمانتیسم نوشته شده که همزمان فکر و احساس مخاطب را درگیر خود خواهد کرد.
«در چند صفحهی اندک این رمان کوتاه، دربارهی رویاهای مردی جوان و امید او به پیدا کردن عشق حقیقی خواهید خواند. داستایفسکی با ظرافت تمام فضایی خلق کرده است که احساسات عاشقانهی زمان خود را به خوبی به تصویر میکشد. او یک رماننویس نابغه بوده که به داخل روح انسان نفوذ کرده است و عمق آن را برای ما روشن میسازد؛ روشنگریای که در تمام طول عمرش و بدون وقفه، مشغول انجامش بوده است. شبهای روشن یک رمان زیبا با پایانی به یادماندنی است.» این نظری بود که محتسین، خواننده کتاب از کشور هندوستان، داده است. دوین، یکی از خوانندگان کتاب از کنتاکی آمریکا، درباره رمان شبهای روشن چنین نوشته است: «عشق یک طرفه! اگر این عشق وجود نداشت، ادبیات در چه جایگاهی بود؟ اصلا ما چه جایگاهی داشتیم؟ به جرات میتوانم بگویم که تقریبا همهی ما این نوع عشق را تجربه کردهایم؛ یا به کسی عشق ورزیدهایم یا در طرف دیگر این رابطه بودهایم. اما این عشق یکطرفه در هیچ اثری بهتر از رمان شگفتانگیز شبهای روشن به تصویر کشیده نشده است. راوی داستان که هیچ نامی هم ندارد، عاشق ناستنکا میشود که شوربختانه او نیز دلباخته مرد دیگری است. با این حال تمام شخصیتها تلاش میکنند در نهایت لطف و مهربانی با یکدیگر رفتار کنند و کسی را از خود نرنجانند. سبک داستایفسکی که در جهان نظیر ندارد، باعث شده است تا این کتاب بسیار خواندنی و جذاب شود.» «این رمان ساده و تکاندهنده یکی از آن کتابهایی است که هیچگاه کهنه و قدیمی نمیشود و به ما نشان میدهد که حقیقتا، داستایفسکی یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات است. شاید در نگاه اول، شبهای روشن یک داستان عاشقانهی غمگین به نظر بیاید، اما با آنچه که فکر میکنید متفاوت است. داستایفسکی مرد جوانی را به تصویر کشیده که صادقانه و خالصانه عاشق شخص دیگری است؛ او نه توهم عشق را دارد و نه به دنبال یک زندگی دونفرهی بیعیبونقص خیالی است. این کتاب همزمان به شما احساس زخمخوردگی و امید را میدهد و به همین خاطر یکی از رمانهای مورد علاقه من است که میخواهم آن را بارها و بارها بخوانم.» این نظر استیون گودین، مخاطب فرانسویزبان آثار داستایفسکی، دربارهی کتاب شبهای روشن بوده است.
شخصیت اصلی کتاب، مرد جوانی بوده که بسیار تنها و منزوی است و در شهری زندگی میکند که در آن هیچ دوست و آشنایی ندارد. داستایفسکی تنهایی پروتاگونیست را به این شکل توضیح میدهد: «از همان صبح، بار غم عجیبی بر دلم افتاده بود که آزارم میداد. ناگهان احساس کرده بودم که بسیار تنهایم. میدیدم که همه مرا وا میگذارند و از من دوری میجویند. البته هرکس حق دارد از من بپرسد که منظورم از «همه» کیست؟ چون هشت سال است که در پترزبورگم و نتوانستهام یک دوست یا حتی آشنا برای خودم پیدا کنم. ولی خب، دوست و آشنا میخواهم چه کنم؟ بی دوست و آشنا هم تمام شهر را میشناسم.» در ادامهی داستان، این جوان با دختری رویایی روبهرو میشود که تلاش میکند با او ارتباط برقرار نماید. ارتباطی که با شرط و شروطی از طرف دختر جوان همراه میشود. به این قسمت از کتاب توجه کنید: «نباید عاشق من بشوید. باور کنید ممکن نیست. حاضرم دوست شما باشم و حقیقتا دوست شما هم هستم. اما باید مواظب دلتان باشید و عاشق من نشوید. خواهش میکنم.» اما به هر حال، مرد جوان دلباختهی دختر میشود و از جوانی و کمتجربگی خود در این زمینه میگوید: «من یک رویاپرداز هستم. تجربهی من از زندگی به قدری کم است که نمیتوانم از مرور لحظاتی مانند این، در ذهنم دست بردارم. لحظاتی که من به ندرت آنها را تجربه کردهام. میخواهم تمام شب، تمام هفته و تمام سال را به خیالبافی دربارهی تو بپردازم.» او در ادامه سخنانی سرشار از عشق و محبت را نثار معشوق خود میکند. به عنوان مثال این بخش از کتاب را بخوانید: «ناستنکا...آرزو میکنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد. تو را برای آن دقیقهی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدر شناس بخشیدی، دعا میکنم.»
فیودور داستایفسکی نویسنده، روزنامهنگار، فیلسوف و مقالهنویس سرشناس روسی، زاده سال 1821 میلادی در شهر مسکو است. او که از تاثیرگذارترین چهرههای تاریخ ادبیات به شمار میرود، با انتشار کتاب «یادداشتهای زیرزمینی»، سبک «اگزیستانسیالیسم ادبی» را پایهگذاری کرد. غالب داستانهای داستایفسکی پسزمینهای روانشناسی دارند و به بررسی وضعیت ذهنی انسانها در جامعهی روسیه در قرن نوزدهم میپردازند. بسیاری از منتقدان ادبی، داستایفسکی را بهترین رماننویس در حوزه روانشناسی معرفی کردهاند که نوشتههای او تاثیر عمیقی بر افکار و باورهای فرهیختگان بزرگی همچون فردریش نیچه، ژان پل سارتر و آنتون چخوف گذاشته است. داستایفسکی در طول حیات خود 12 رمان بلند، 4 رمان کوتاه و 16 داستان کوتاه نوشته است که از میان آنها میتوان به «جنایت و مکافات»، «برادران کارامازوف»، «ابله»، «قمارباز»، «همزاد» و «جنزدگان» اشاره کرد.
برای مشاهده موارد مرتبط به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.