کتاب قمارباز با عنوان انگلیسی «The Gambler»، یکی از برجستهترین آثار فئودور داستایفسکی -نویسنده مشهور روسی- است. این کتاب، رمان کوتاهیست که داستایفسکی آن را در سال 1867، زمانی که 45 سال داشت، طی 26 روز نوشته است. این اثر اقتباسی از تجربیات خود نویسنده است. این کتاب در سال 1973، فینالیست جایزهی کتاب ملی برای ترجمه شد. مترجمان زیادی، از جمله جلال آل احمد، صالح حسینی و حمیدرضا آتشبرآب این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند؛ اما یکی از بهترین ترجمههای این رمان، متعلق به سروش حبیبیست. او قمارباز را مستقیماً از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده است و این موضوع باعث شده که ترجمهی او یکی از باکیفیتترین و دقیقترین ترجمههای این رمان باشد. او همچنین توضیحاتی را به عنوان پانوشت متن رمان آورده که برای درک بهتر رمان به مخاطب کمک میکند. ترجمهی وی توسط نشر چشمه منتشر و تا کنون بیش از 24 بار تجدید چاپ شده است.
قمارباز از زبان الکسی ایوانویچ، معلم خصوصی فرزندان یک تیمسار، روایت میشود. تیمسار همهی ثروت خود را از دست داده و همهی اعضای خانواده به ثروتی چشم دارند که ممکن است پس از مرگ پیرزنی ثروتمند به آنها ارث برسد. در حالی که تیمسار قصد دارد از این ثروت استفاده کند تا دل معشوقهاش، مادام بلانش، را به دست آورد.
ایوانویچ که معتاد به قمار است، داستان را زمانی بیان میکند که در راه رفتن یا بازگشتن از قمارخانه است. در این میان زنی هست که ایوانویچ از او مقداری پول قرض گرفته و خود این ماجرا نیز باعث تشدید اعتیاد او به قمار میشود. این داستان روایت آدمهاییست که همهی زندگی خود را قمار کرده و بر اساس شانس جلو میروند. مهمترین قسمتهای این اثر پای میز قمار اتفاق میافتد.
دکتر امیر مسعود رستمی (روانشناس) درباره کتاب مینویسد: «تحلیل کتاب قمارباز کار سختی است. همه قسمتهای کتاب، همه شخصیتها و همه اتفاقات طوری هستند که خواننده کاملاً به فکر فرو میرود و مدام در پی این است که منظور و هدف نویسنده را درک کند. در این رمان چهرهها و فضاها زیاد تشریح نمیشود، ولی کاری که نویسنده در آن تبحر خاصی دارد تحلیل شخصیتهاست. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در کتاب دیده میشود، بحث رفتار آدمها نسبت به پول و کسی است که پول دارد. این موضوع به زیبایی در کتاب نشان داده شده و داستایفسکی با به اوج رساندن برخی شخصیتها رفتار اطرافیان را تشریح میکرد و بعد با حقیر کردن همان شخصیت روی دیگر آدمها را به خواننده نشان میداد. بیجهت نیست که کتابهای داستایوفسکی را بهترین کتابهای روانشناسی و تحلیل رفتار آدمها نامیدهاند.»
کتایون اصغری، نقد مفصلی از این کتاب ارائه داده که بخشی از آن را میخوانیم: «از اسم رمان قمار باز نیز میتوان حدس زد که این رمان راجع به چه موضوعی نوشته شده است. در حقیقت، آسیبهایی که «قماربازی» به ذهن و روح شخصیت اصلی کتاب وارد میکند، کاملاً جبرانناپذیر است و این را با خواندن داستان جذاب آن متوجه میشویم. رمان قمارباز یک رمان اتوبیوگرافی است. چون داستایفسکی خودش یک قمارباز بود و بدهی زیادی را بالا آورده بود. این اثر قماربازی را به مثابه یک روانگردان یا حتی بیش از آن، یک مکانیزم دفاعی خطرناک توصیف میکند که میتواند زندگی شخص را به کلی نابود سازد. شخصیت الکسی نمایندهی کاملی از آسیبهای روانشناختی این بازی خطرناک است.» سم، یکی دیگر از خوانندگان قمارباز نظر خود را اینطور بیان کرده: «رمان قمارباز، رمانی تاریک و هیجانانگیز دربارهی طمع و خودتخریبگری است. اولین کتابی بود که از داستایفسکی میخواندم و از خواندن آن بسیار لذت بردم. همچنین ترغیب شدم به سراغ دیگر آثار این نویسنده بزرگ بروم. خواندن آن را به شدت پیشنهاد میکنم.»
در بخشی از کتاب قمارباز میخوانیم: «میان ما رابطهی عجیبی برقرار شده است که با توجه به نخوت و نفرتی که در رفتارش نسبت به همه آشکار است از بسیاری جهات برای من نامفهوم است. مثلاً میداند که من دیوانهوار دوستش دارم و حتی اجازه میدهد که از این عشق سودایی برایش حرف بزنم. و البته هیچچیز بیش از همین آزاد گذاشتن من، که بیهیچ مانع یا ملاحظهای از عشق خود با او حرف بزنم، گواه نفرتش از من نیست.»
در بخش دیگری از کتاب آمده: «ابتدا همهچیز بهنظرم بسیار کثیف میرسید، اخلاقاً پلید و سیاه. منظورم ابداً دهها و صدها پولجوی بیقراری نیست که دور میز رولت جمع میشوند. من در میل مردم به بردنِ هر چه سریعتر پول هیچچیز ناپاکی نمیبینم. من حرف آن مدعی را یاوه میشمارم که با شکم سیر و خیال راحت درس اخلاق میدهد و در جواب کسی که در توجیه بازی خود عذر میآورد که «کلان بازی نمیکنم»، میفرماید: «دیگر بدتر! زیرا این نشان حقارت حرص است.» انگاری حرص حقیر و طمع بلندهمتانه باهم فرقی دارند.»
داستایوفسکی در قسمت دیگری از کتاب قمارباز مینویسد: «جداً وقتی آدم در کشوری بیگانه، دور از وطن و کسوکارش، تنهاست و نمیداند که همان روز چه خواهد خورد، و میخواهد آخرین گولدن خود را، آخرینش را، به خطر اندازد، احساس عجیبی دارد. اما خطر کردم و بُردم و بیست دقیقه بعد با صد و هفتاد گولدن در جیب از کازینو بیرون آمدم. این یک واقعیت است. گاهی آخرین گولدن چه کارها میکند! اگر شکستم را پذیرفته بودم، اگر جرئت تصمیم نمیداشتم چه شده بود؟»
فئودور میخائلوویچ داستایفسکی، در 11 نوامبر 1821 در مسکو چشم به جهان گشود. طرح مفاهیم فلسفی و روانکاوانه در آثار این نویسندهی تاثیرگذار و نامآشنای روسی فراوان دیده میشود. برخی او را بزرگترین نویسندهی آثار روانشناختی جهان میدانند. از او به عنوان یکی از پیشگامان اگزیستانسیالیسم یاد میشود.
رمان «یادداشتهای زیرزمینی» او اولین نوشته ادبی اگزیستانسیالیسم محسوب میشود. آثار او منبع الهام بسیاری از کارگردانان و هنرمندان بزرگ جهان بوده است. از دیگر آثار تاریخساز و مهم او میتوان به «برادران کارامازوف» و «جنایت و مکافات» اشاره کرد.
برای مشاهده موارد مرتبط به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.