رمان «ایوب» - Hiob - شرح سفر اودیسهوار مؤمنی یهودیست که از روستایی دورافتاده در شرق اروپا بههمراه خانوادهی خود به آمریکا مهاجرت میکند، و در این میان با جهانی جدید آشنا میشود که گویی رنجهایش میان انسانها عادلانه تقسیم نشدهاند، و حالا وقایع و تلخیهای زندگی، ایمان او به پروردگارش را همچون ایوب پیامبر محک میزنند. رمان «ایوب» یک اثر مدرنِ مذهبی به شمار میآید و از برجستهترین و ستایششدهترین آثار نویسندهی خود است.
مِندِل سینگر، قهرمان رمان «ایوب»، مردی است عابد و زاهد. مؤمنی که به آموزههای تورات عمل میکند و آنها را به کودکان روستا آموزش میدهد. اما با تولد فرزند چهارم، مِنَحیم (منوخیم)، همهچیز در زندگی مندل و خانوادهاش دستخوش تغییر میشود.
منحیم علیل است و دکتر حتی این پیشبینی شوم را میکند که «این پسر صرعی خواهد شد.» اما در عین حال نوید آن را هم میدهد که «...در چشمهایش نور زندگی است.» اما مندلِ وحشتزده که مردی سادهدل است و همواره از خدای خود پیروی کرده، سردرگم از اتفاق پیشآمده نمیداند چرا چنین بلایی بر سر او و خانوادهاش آوار شده است.
با شروع سربازی دو پسر ارشد، رابطهی نامشروع دختر خانواده، تداوم زمینگیر بودن منحیم و مهاجرت خانواده از روستای کوچکشان به آمریکا، عرصه برای مندل تنگ و تنگتر و شکِ او نسبت به عدالت و محبت پروردگارش بیشتر میشود. روت در «ایوب» هم همچون دیگر آثارش، قهرمانش را میان دوراهیهای اخلاقی و عقیدتی قرار میدهد و وفاداری آنها به باورهایشان را میآزماید. حیاتِ مندل نیز مانند ایوب پیامبر که قربانی قمار پرودگار و شیطان شد، محل نزول بلاهای کوچک و بزرگ است؛ باید دید سقف طاقت و صبرِ مندل چه بلندایی دارد و آیا منحیم، فرزند علیل خانواده همچون معنای اسمش، یاریدهندهی پدرش خواهد شد و او را به رستگاری خواهد رسانید یا نه؟
• پس از انتشار «ایوب» در سال ۱۹۳۰، ترجمهی انگلیسی این رمان توسط دوروتی تامپسون در سال ۱۹۳۱ روانهی کتابفروشیها شد.
• از این رمان، دو نسخهی برگردانِ فارسی، یکی توسط نشر نو، به ترجمهی محمد همتی و دیگری توسط نشر ثالث، ترجمهی محمد اشعری، منتشر شدهاند.
• تعداد نظرات: ۳۳۴
• تعداد امتیازدهی: ۴،۴۷۸
• میانگین امتیاز (از ۵): ۳.۸۹
داناراج راجان از کاربران وبسایت گودریدز دربارهی این کتاب نوشته: «من شیفتهی نحوهی روایت روت در این داستان شدم. این رمان در عین ناامیدی با معجزهی نهایی خود در پایان امید را به ما بازمیگرداند. خواندن این رمان تجربهای فوقالعاده است.»
جودی کی. از خوانندگان وبسایت آمازون نیز نظر خود دربارهی «ایوب» را چنین توصیف کرده است: «آنچه «ایوب» را متمایز میکند، شهامت و قدرت تخیل روت در داستانپردازی است که جهانی بس فراتر از یک روستای کوچک روسی را خلق میکند، و اثری سرشار از اتفاقات غیرمنتظره را میآفریند.»
از ویژگیهای رمان «ایوب» نثر شاعرانهی آن است که از همان ابتدا با اولین توصیفهای روت، زیبایی خود را به رخ خوانندگانش میکشاند. مانند توصیف روت از شخصیت اصلی خود مندل سینگر:
«سیمایی رنگپریده داشت به سادگی ذاتش. ریش و سبیلی تمام، به رنگ سیاه معمولی، دورتادور صورتش را گرفته و لبودهانش را پوشانده بود. چشمها درست و سیاه و خمار بود و نیمی از آن پشت پلکهای سنگینش پنهان شده بود...
وقت سینگر تنگ مینمود و اهدافش همه جاعل. زندگیاش بهیقین همیشه قرین سختی و حتی گاه مایهی عذابش بود. باید قوت شکم و جامهی تن یک زن و سه فرزندش را تأمین میکرد. (زنش چهارمی را باردار بود.) خداوند به کمرش قوت، به قلبش طاقت و به دستانش عسرت عطا کرده بود. نه زری داشتند که بکشند و نه اسکناسی که بشمرند. با همهی این احوال، زندگیاش همیشه جاری بود، چون نهری کوچک و کمآب در میان کرانههای محقر.»
لازم به ذکر است، متن بالا نسخهی منتشر شده توسط نشر نو، و به ترجمهی محمد همتی است.
موسی یوزف روت (Moses Joseph Roth) روزنامهنگار و رماننویس یهودی-اتریشی در دوم سپتامبر ۱۸۹۴ در شهری در منطقهی امپراطوری اتریش-مجارستان متولد شد و کودکی و نوجوانی خود را در جامعهای با فرهنگ یهودی گذراند. در ۱۹۱۴ به وین مهاجرت کرد و مشغول تحصیل در رشتههای فلسفه و ادبیات آلمانی شد که با شروع نزاع داخلی کشور اتریش-مجارستان به ارتش پیوست که مقدمههای جنگ جهانی اول را فراهم کرد. حضور در ارتش و رو در رویی با چهرهی کریه جنگ، برای همیشه زندگیِ روت را تحتتأثیر خود قرار داد.
در سال ۱۹۱۸، پس از ترک ارتش و بازگشت به وین، فعالیتِ حرفهای خود را بهعنوان یک روزنامهنگار با گرایشات کمونیستی، آغاز کرد و تا سال ۱۹۲۵ به عنوان روزنامهنگاری فعال در داخل و خارج آلمان شناخته میشد؛ بهاعتقاد بسیاری از مورخان، روت به همراه نویسندگانی چون اشتفان تسوایگ نقش پررنگی در ثبت وقایع تاریخی آن دوران داشتند.
روت اولین رمان (ناتمام) خود به نام «تار عنکبوت» را در سال ۱۹۲۳ منتشر کرد که مجموعهای دنبالهدار در یک روزنامهٔ اتریشی بود. اما آنچه باعث شهرتش شد، انتشار آثاری بود که پس از وقوع جنگ جهانی دوم و در غربت خلق شدند؛ از جملهی این آثار میتوان به رمانهای «ایوب» و «مارش رادتسکی» اشاره کرد. او در آثار متأخر خود از جامعهی آن روزها بیش از پیش فاصله گرفت و توجه جهان داستانهای خود را معطوف به وقایع و خاطرات سالهای پیش از ظهورِ شومِ هیتلر کرد و داستانهایش را با الهام از رنج زیستن در سالهای سیاهی خلق کرد که از جنگی به جنگی دیگر و از کشتارگاهی به کشتارگاه دیگر سرازیرش کرد. او راوی مردمانی عصیانزده، مغموم و سرگشته است که خدای زمینی و آسمانی خود را مدتهاست که گم کردهاند.
هزینههای نگهداری روت از همسر بیمار خود هنگفت بود و همینطور او با به قدرت رسیدن هیتلر و فرار به فرانسه همواره درگیر مشکلات مالی بود؛ به همین سبب وی به میخوارگی پناه برد که انعکاس تجربهی این دوران در رمان «افسانهی میگسار قدیس» قابل مشاهده است. او در انتها، در انزوا، در پاریس به علت ابتلا به ذاتالریه در ۲۷ می ۱۹۳۹ درگذشت.
اریش تسایسل، آهنگساز اتریشی-آمریکایی، شروع به خلق اپرایی با الهام از این رمان کرد که با مرگ او نیمهکاره ماند. این اپرا سرانجام با همکاری دو آهنگساز لهستانی و آلمانی به نامهای یان دوزینسکی و مایرون هاکنبک بهاتمام رسید و در سال ۲۰۱۴ در سالن اپرای باواریا در مونیخ به روی صحنه رفت.
براساس این رمان، همچنین یک فیلم تلویزیونی بههمین نام، در سال ۲۰۰۹، به کارگردانی پیتر شونهوفرِ آلمانی ساخته شد.
روزنامهی نیویورکتایمز در هشتم نوامبر ۱۹۳۱، در رابطه با اثر روت مقالهای را منتشر کرد که بخشی از آن را با هم میخوانیم:
«ایوب کتابی است الهامبخش و تأثیرگذار با نثری سرشار از احساسات شاعرانه و بینشی عمیق. این کتاب داستان قدیمی و آشنای ایوبِ پیامبر را با نمادهایی مدرن بار دیگر و از نو روایت میکند.
روت اثری را آفریده که منتقدین ادبی آن را اثری ناب میدانند. داستانی اصیل از محک خوردن آدمی از طریق رنجهایش و در نهایت نائل شدن به رستگاری.»