ادبیات روسیه برای رمانخوانها جایگاه ویژهای دارد. «دوبروفسکی» یکی از مهمترین آثار الکساندر پوشکین است که بسیاری از منتقدان آن را بهترین رمان وی عنوان کردهاند. نگارش «دوبروفسکی» حدود یک سال به طول انجامید اما سرانجام پس از مرگ پوشکین در سال 1841 به چاپ رسید. این شاهکار ادبیات کلاسیک روسیه، همواره خوانندگان بسیاری داشته و تاثیر شگفتانگیزی بر خوانندگان خود گذاشته است.
دوبروفسکی داستان غمبار و پر از فراز و فرود نجیبزادهای بنام دوبروفسکیست که زندگیاش مملو از ماجراجویی و تلخکامیست. دوبروفسکی، در پی نزاع با همسایه متمول و بدخوی خود، ثروتش را از دست میدهد، زمینهایش را از او میگیرند، نزاع بین آنها تلخکامیها و زهری سنگین در زندگی این جوان به وجود میآورد، به شکلی که این نجیبزاده به راهزنی و دزدی روی آورده و از ثروتمندان دزدیده و در دست فقرا میگذارد... .
عموما نوشتن دربارهی آثار جاویدانی چون دوبروفسکی، برای خوانندگان خلاصه میشود به لذت بردن و تشویق دیگری برای مطالعهی آن اثر. علاقهمندان به ادبیات روسیه و پوشکین نیز از ترجمهای که حمیدرضا آتش برآب بیرون داده رضایت داشتند و آن را راحتخوان، روان و بسیار دقیق خواندهاند. جهانگیر افکاری در کتابنیوز نوشته است: «در این داستان، مانند دیگر رمانهای پوشکین، نتیجهگیری نمیشود، زیرا که نویسنده میخواهد زندگی واقعی را منعکس کند؛ چه به ندرت پیش میآید که رویدادهای زندگی به نتایج معین برسد. حکایت دوبروفسکی، از حیث نوع ساخت روانی و فضای واقعگرایانه رمانتیک خود، دنباله داستانهای بلکین به شمار میآید که نویسنده آن را در 1830 نوشته است.»
روایت دوبروفسکی بر مفاهیم خیر و شر، تملق و چاپلوسی و... بنا شده است، مفاهیمی که بسیاری از آثار کلاسیک به آنها اشاره دارند و فضایی عبرت آمیز را از درسهای زندگی انسان به خواننده انتقال میدهند، در قسمتی از این رمان میخوانیم:
«سرگرمی همیشگی جناب ترایه کوراف عبارت بود از گردش در املاک درندشت خود، ضیافتهای متعدد و طولانی و شوخیهای من درآوردی عجیبی که اغلب دامنگیر آشنایان جدیدی می شد؛ هرچند رفقای قدیم هم از گزندش در امان نبودند، مگر شخصی به نام آندری گاوریلاویچ دوبروفسکی که همیشه از این قاعده مستثنا می ماند. این دوبروفسکی از ستوانهای بازنشستۀ گارد امپراتوری بود و نزدیکترین همسایۀ او به شمار می آمد و هفتادسر رعیت داشت. ترایه کوراف، که حتی در مناسبات خود با افراد عالی مرتبه هم گستاخ و مغرور بود، دوبروفسکی را با وجود مال ومنال ناچیزش محترم می شمرد. این دو زمانی همخدمتی بودند و ترایه کوراف عملا از خلق وخوی تند و قاطعیت رفیقش آگاه بود.»
الکساندر پوشکین در سال 1799 در خانوادهای اشرافی در مسکوی روسیه به دنیا آمد. پوشکین در همان عنفوان جوانی شعر نوشتن را آغاز کرد و در نهادهای ادبی روسیه مورد توجه قرار گرفت. او پس از ازدواج با ناتالیا گونچارووا روابط بیشتری با دربار روسیه پیدا کرد و رمان «دختر سروان» را نوشت.
او زندگی عاطفی پرفراز و نشیبی داشت و به دوئل با تپانچه نیز فراخوانده شد... پوشکین از سعدی شیرازی در آثارش تاثیرپذیری داشته و از دیگر آثار او که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «یوگنی آنگین» و «روسلان و لودمیلا» اشاره کرد.