احتمالا همهی ما، حداقل یک بار با این سوال مواجه شدهایم: «تعریفت از عشق چیه؟» در این لحظه، خوشحال از اینکه پاسخی آماده در آستین خود داریم، بلافاصله لبهای خود را برای بیان تعریفمان به حرکت درمیآوریم؛ اما در کمال حیرت، متوجه میشویم که حتی در انتخاب اولین کلمات هم تردید داریم.
اگر پاسختان «اشتیاق شدیدی که ناگهان بر سر فرد فرو میآید» یا «رابطهٔ صمیمی بین دو شخص» است، اگر تصور میکنید برای داشتن رابطهٔ مطلوب، صرفا کافیست شخص مناسبی را پیدا کنید، اگر باور دارید ارتباطی که با معشوق خود دارید و ارتباطی که با همسایه یا همکار خود دارید، دو مقولهٔ کاملا متمایز از یکدیگرند، شاید بهتر باشد کمی درنگ کنید؛ چرا که این نگاه شما به عشق، چندان به مذاق روانکاو برجسته آلمانی خوش نمیآید!
خواندن این کتاب به شما کمک میکند از چشماندازی متفاوت و در مقیاسی وسیعتر به مقولهٔ عشق بنگرید. همچنین متوجه خواهید شد که میتوان بین مفاهیم به ظاهر بیربطی مانند پرستش حیوان، قربانی کردن، فتوحات نظامی، تجمل، ریاضت و عشق، عنصری مشترک پیدا کرد و آن پاسخی به معمای وجودی انسان است!
نظر خوانندگان سراسر دنیا دربارهٔ کتاب هنر عشق ورزیدن چیست؟
- این کتاب به طور حتم، چشمان شما را به روی جنبهٔ متفاوتی از جهان باز میکند.
- کتابهای کوچک، گاهی اطلاعات عظیمی را در خود دارند. از نظر من، درک عشق چیزی است که جهان به آن نیاز دارد. این کتاب کم حجم، راهنمایی عالی است که به من کمک میکند نقاط قوت و ضعف خود را بشناسم تا بتوانم ارتباط بهتری با خود، خانواده و دنیا داشته باشم.
- این کتاب، سرشار از بینشهای فوقالعاده است. احتمالا نصف آن را هایلات کردهام! قبل از این، هیچگاه به خاطرم خطور نکرده بود که خودخواهی، ممکن است ریشه در فقدان عشقبهخود داشته باشد. این کتاب باعث شد ماهیت بسیاری از روابط خود را زیر سوال ببرم و فهمیدم که به ندرت، حقیقتا عاشق بودهام. گرچه برایم ناراحتکننده بود؛ اما مهم بود که به این درک برسم. امیدوارم روزی توانایی عشق حقیقی را پیدا کنم.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشد
- نسل بشر، در کودکیِ خود با طبیعت احساس یگانگی میکند. خاک و حیوان و نبات هنوز دنیای او به شمار میرود، و او خود را با حیوانات همسان میبیند. نقابهای حیوانات را بر چهره گذاشتن (حیوان خاصی را مظهر قومی فرض کردن، یا پرستیدن آنها به عنوان حیوان توتم یا خدا) خود دلایل بارزی بر این معنی است. ولی هرچه نسل بشر از مرزهای زندگی ابتدایی فراتر میرود، بیشتر خود را از دنیای طبیعت جدا میسازد و احتیاج او به پیدا کردن راه فراری از این جدایی افزونتر میشود.
- بیشتر مردم از این احتیاج به همرنگ بودن که در ایشان وجود دارد، حتی آگاه هم نیستند. آنان در این پندار به سر میبرند که طبق عقاید و تمایلات خود رفتار میکنند. گمان میبرند که با دیگران فرق دارند و بر اثر تفکر شخصی به عقایدی رسیدهاند که مختص به خودشان است؛ در صورتی که عقاید آنها واقعا همان است که اکثریت از آن پیروی میکنند.
- جامعه معاصر، این آرمان برابری را که در آن از فرد اثری باقی نمانده است، توصیه میکند، زیرا که به افراد بشر مانند ذرات اتم، که هر یک همسان دیگری است، نیازمند است تا آنها را بدون اشکال و اصطکاک به تجاوز همگانی وادارد، به طوری که همگی از یک فرمان اطاعت کنند و درضمن همه یقین داشته باشند که از آرزوی خود پیروی میکنند.
- در دایرهی دین، شی مورد پرستش را بت مینامند. در زمینههای غیردینی نیز وضع عینا همان است، زیرا بتپرستی مکانیسم اصلی روابط عاشقانه مازوخیستی است.
- در عشق تضاد جالبی روی میدهد، عاشق و معشوق یکی میشوند و در عین حال از هم جدا میمانند.
- نثار کردن از دریافت کردن شیرینتر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن درمیدهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس میکند.
- جوهر عشق "رنج بردن" برای چیزی و "پروردن" آن است، یعنی عشق و رنج جدایی ناپذیراند.
دربارهٔ نویسنده کتاب هنر عشق ورزیدن
اریک فروم (متولد 23 مارس 1900) روانکاو، جامعهشناس و فیلسوف اومانیست آلمانی-آمریکایی است. ترکیب تعالیم روانکاوی و مطالعات جامعهشناسی، سبب جوشش بینشهایی بدیع و جذاب از دل آثار او شده است. از سایر آثار فروم میتوان به «داشتن یا بودن»، «بحران روانکاوی»، «آیا انسان پیروز خواهد شد» و «انقلاب امید» اشاره کرد.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کتاب انگیزشی نیز بازدید فرمایید.