کتاب مثل خون در رگهای من مجموعه نامههای احمد شاملو به همسرش آیدا سرکیسیان است. این کتاب اولین بار در بهار 1394 در تهران توسط نشر چشمه به چاپ رسید و تا کنون بیش از بیست و چهار بار تجدید چاپ شده است. به گفتهی حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه، زمان زیادی گذشت تا خانم آیدا با انتشار نامهها در قالب یک کتاب موافقت کند. پس از چاپ اول کتاب مثل خون در رگهای من، همانطور که انتظار میرفت عشق آیدا و شاملو طرفداران بیشتری پیدا کرد و 15 سال پس از مرگ شاملو تعداد زیادی از علاقهمندان به شعر و ادبیات، به نامههایی که در کتاب مثل خون در رگهای من آمده بود، استقبال زیادی نشان دادند.
در این کتاب، نامههایی که شاملو از ابتدای دههی چهل تا اوایل دههی پنجاه خطاب به همسرش آیدا نوشته بود جمعآوری شده است. او در این نامهها با زبان ساده حرف میزند و از روزمرگیها و احساساتش برای آیدا میگوید. با این حال، این نوشتهها همچنان از زیبایی و ارزش ادبی بالایی برخوردارند. نامهها در بازهای نوشته شدند که شاملو در حوزههای متفاوتی فعال بود؛ سخنرانی و تدریس میکرد و در فعالیتهای سیاسی شرکت داشت.
گرچه شاملو در نامههای خود اشاراتی به مسائل سیاسی و اجتماعی نیز داشته، موضوع اصلی نامهها احساسات شخصی اوست. رابطهی عاشقانهی او با آیدا یکی از برجستهترین وجوه زندگی این شاعر است و طبق گفتهی او آشنایی با آیدا باعث قوت گرفتن دوبارهی طبع شاعری و نویسندگی در او شده است. شاملو در ابتدای هر نامه، آیدا را با زیباترین نامها از جمله آیدای من، شیشهی عمرم، همزاد من و تپشهای قلبم مورد خطاب قرار میدهد.
نازنین، یکی از خوانندگان کتاب، نظرش را اینطور بیان کرده است: «این کتاب از عاشقانهترین کتابهایی بود که تا به حال خوندم. این حجم از خواستن و شوق برای من خیلی دوستداشتنی و گاهی هم عجیب بود. شاید به این خاطر عجیب بود که مطمئن نیستم همچین عشقی چقدر میتونه وجود داشته باشه. در جمله جملهی کتاب، شاملو شدت عشقش رو فریاد میزنه. در آخر کتاب هم اسکن نامهها و کارتپستالها قرار داره که دیدنش خالی از لطف نیست.»
علی نادی، یکی دیگر از خوانندگان کتاب در سایت گودریدز اینگونه نوشته است: «اعتراف میکنم موقع خوندن کتاب گاهی وقتها به شاملو حسودیم میشد که تونسته آیدای زندگیش رو پیدا کنه و در بیان احساساتش به معشوق تا این حد موفق و صادق باشه.»
باقر هاشمی، از دیگر کاربران همین سایت، از تاثیرات این کتاب بر شناختن بیشتر شاملو میگوید: «برای من که روزگاری شاملو رو می پرستیدم و جذب هر چیزی که مربوط به او بود میشدم، خوندن نامههای خصوصیش لطف خاصی داشت. در خلال این کتاب به مطالب و نکاتی برمیخوردم که بدون خوندن نامهها هیچ وقت به اونها پی نمیبردم؛ با خوندن این کتاب ذهنیتی نزدیکتر به واقعیت و جامعتر از شخصیت احمد شاملو در ذهنم شکل گرفت».
شاملو تمام انگیزهی زندگی خود را آیدا میبیند؛ گویی که آیدا به زندگی او جان دوباره بخشیده باشد: «این روزها تنها موضوع فکر من زندگی کردن است. میخواهم زندگی کنم؛ به تمام معنا. میخواهم با تمام وجودم زندگی کنم، زندگی را بچشم، لمس کنم و در آغوش بکشم. طبیعی است که فکر کردن به زندگی معنی دیگرش فکر کردن به تو است.»
در سختترین لحظات زندگی هم گویی تنها عشق آیداست که او را به جلو میراند: «از صفر میباید شروع کنم اما برای آن که به صفر برسم خیلی باید بکوشم. معذلک نفس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو میدهد. پر از امید و انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بینهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز هم نمیترسم».
همچنین فضاسازی و لحن شاعرانهی شاملو در نامههایش نیز به چشم میخورد: «دستت را به من بده ای تصویر شادمانهی همهی امیدها! فردا از آن ماست. چرا که نباشد؟ این شایستگی را روح به ما میدهد. روح ما و معرفت ما. من با یاری دستان تو همهی سپیدهدمها را فتح خواهم کرد. زیرا که به عشق ایمان دارم.»
کمتر کسی است که نام احمد شاملو را شنیده باشد، ولی از ماجرای عشق او به همسرش آیدا چیزی نداند. او پیش از این دو بار زندگی مشترک را تجربه کرده بود که هر دو ازدواج مدت زیادی دوام نیاوردند. او سرانجام در چهاردهم فروردین 1341 و در 37 سالگی با آیدا سرکیسیان آشنا شد. این آشنایی زندگی او را متحول کرد و به نقطهی عطفی در زندگی شخصی و هنری او تبدیل شد.
شاملو از تاثیر آیدا بر زندگی خود چنین میگوید: «هر چه مینویسم برای اوست و به خاطر او. من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم پیدا کردم». از دیگر آثار او میتوان به آیدا: درخت و خنجر و خاطره، آیدا در آینه و لحظهها و همیشه اشاره کرد. شاملو که تا قبل از آشنایی با آیدا مدتی بود در توقف کامل آفرینش هنری به سر میبرد، هر سه دفتر شعر مذکور را تحت تاثیر دیدار با او سرود.
برای خواندن رمان ها و داستان های روز دنیا می توانید به صفحه خرید رمان مراجعه نمایید.