اکثر انسانها این عقیده را دارند که اعتمادبهنفس، موهبتی است که در ذات انسانها قرار گرفته است و برخی آن را دارند و برخی دیگر نیز از آن بیبهرهاند؛ اما در کتاب «اعتماد به نفس بیشتر داشتن» دقیقا بر روی همین تفکر غلط دست گذاشته شده است و آلن دوباتن سعی میکند به مخاطب یاد بدهد که چگونه اعتمادبهنفس خود را تقویت کند و در کارها و زندگیاش از آن استفاده کند.
نویسنده معتقد است اعتمادبهنفس نوعی قابلیت است نه نعمتی الهی؛ قابلیتی که بر مجموعه باورهای ما درباره دنیا و جایگاه طبیعیمان استوار است. بسیاری از ما برای کسب تجربه در زمینههای فنی مانند امور مهندسی یا آموزش پرش نیزه و... ساعتها وقت صرف میکنیم؛ اما از ضرورت اولیه کسب اعتمادبهنفس برای اموری مثل باز کردن سر صحبت با غریبهها غافل هستیم. آلن دوباتن در این کتاب با بررسی نظاممند ریشههای تردید و تسلیم، روش تضعیف آنها و تقویت نقاط قوتمان را در قالب ده راهکار به ما آموزش میدهد. راهکارهایی که کاربردی و قابل تعمیم در جنبههای مختلف زندگی هستند.
الیسا نظرش را در مورد این کتاب برای ما نوشته است: «اعتمادبهنفس داشتن شاید ابتدا سخت به نظر برسد؛ ولی واقعا اینگونه نیست. من اعتمادبهنفس پایینی داشتم و تلاش زیادی برای بالا بردن آن انجام دادم. نمیخواهم بگویم این کتاب باعث شد مشکل اعتمادبهنفس من حل شود؛ ولی بسیار تاثیرگذار بود و به من این باور را داد که میتوانم با تلاش و استفاده از یک سری نکات سعی کنم اعتمادبهنفس خودم را بالا ببرم. خواندن این کتاب را به شما نیز پیشنهاد میکنم.»
ساموئل نیز با انتقاد از کتابهای روانشناسی زرد که کمکی نمیکنند، در مورد این کتاب نوشته است: «کتابهای روانشناسی زرد زیادی وجود دارند که در مورد اعتمادبهنفس صحبت کردهاند؛ ولی این کتاب بسیار ریشهای این مورد را بررسی میکند و بسیار کاربردی است.»
پاراگرافی از این کتاب را در زیر میخوانیم: «بیشتر اوقات اگر کسی با حسننیت قصد داشته باشد اعتمادبهنفس ما را در لحظات چالشبرانگیز افزایش دهد، توجه ما را به نقاط قوت خودمان جلب میکند؛ مثلا نبوغ، شایستگی و تجربیات ما. با این حال، این شیوه ممکن است عواقب عجیب (شرمآوری) داشته باشد. نوع خاصی از عدم اعتمادبهنفس وجود دارد که هنگامی بروز میکند که به رتبه و مقام خود شدیدا وابسته شویم؛ در این صورت هر موقعیتی که جایگاه ما را به خطر بیاندازد، اعتمادبهنفس ما را شدیدا تهدید میکند. چه بسا به همین دلیل باشد که بسیاری از ما از چالشهایی دوری میکنیم که در آنها خطر شرمساری وجود داشته باشد؛ اما میدانیم که اکثر موقعیتهای جالب، همین موقعیتهای چالشبرانگیزند. هسته عدم اعتمادبهنفس، تصویری مچاله از غرور فرد عادی است. عموما تصورمان این است که پس از سن خاصی، این احتمال وجود دارد که دیگر مورد تمسخر دیگران قرار نخواهیم گرفت. بر این اساس اطمینان داریم که میتوان همیشه زندگی خوبی داشت، بی آنکه گاهی خود را تماما احمق بدانیم.»
در پاراگراف زیر درباره بزرگترین سرچشمهی یأس در زندگی، میخوانیم: «یکی از بزرگترین سرچشمههای یأس این باور است که کارها باید راحتتر از آن چیزی باشند که هستند. ما فقط به این خاطر که کارها سخت هستند تسلیم نمیشویم، بلکه به این علت تسلیم میشویم که انتظار نداریم آنها تا این اندازه سخت باشند. تقلای بینتیجهمان به دستاویزی تحقیرکننده تعبیر میشود، یعنی توانایی آن را نداریم که خواستههایمان را برآورده کنیم. ما بیتحرک میشویم و شهامتمان را از دست میدهیم و در نهایت تسلیم میشویم، چون کمتر پیش میآید به تلاشی بزرگ تن بدهیم.»
آلن دوباتن در ۲۰ دسامبر سال ۱۹۶۹ در شهر زوریخ به دنیا آمد. او هماکنون در لندن زندگی میکند و نویسندهی کتابهایی در حوزهی جستارنویسی است که از آن با عنوان «فلسفهی روزمره» یاد میشود. دوباتن در کتابهای خود دربارهی عشق، مسافرت و ادبیات مینویسد. کتابهای او تاکنون در ۳۰ کشور جهان، پرفروش شده است.
همچنین آلن دوباتن بنیانگذار مؤسسهای در لندن است که با عنوان «مدرسهی زندگی» شناخته میشود و یک مؤسسهی فلسفی و آموزشی به حساب میآید. از دیگر کتابهای این نویسنده که به فارسی ترجمه و چاپ شده است میتوان به «هفت مهارت عاطفی برای خوب زیستن»، «رابطهها»، «خودشناسی کاربردی» و «معنای زندگی» اشاره کرد.