«فهرست مهمانان» رمانی معمایی ـ جنایی و داستانی پر رمز و راز است که خواننده را تا انتها بهدنبال خود میکشاند. این کتاب در سال ۲۰۲۰ منتشر و در همان ابتدای انتشار با استقبال بی نظیری همراه شد و عنوان بهترین کتاب را از «سایت گودریدز» دریافت کرد؛ همچنین نامزد دریافت جایزهی «گلد دگر» در سال ۲۰۲۰ شد. «فهرست مهمانان» عنوان پرفروشترین کتاب آمازون، نیویورکتایمز، ساندیتایمز، لسآنجلستایمز و یو اس ای تودی را نیز را بهدست آورده و بهعنوان یکی از هیجانانگیزترین تریلرهای جنایی-معمایی شناخته میشود.
متنی شیوا، داستانی سرگرمکننده، لذتبخش و پرکشش، به قلمِ نویسندهی جوان انگلیسیزبان که توسط نشر «ثالث» با ترجمهی روان و خواندنیِ سحر قریشی، روانهی بازار کتاب ایران شده است. لوسی فولی داستان این رمان را با الهام از مکانی دور افتاده در اسکاتلند، با چاشنی تخیلاتش به نگارش درآورده است. «فهرست مهمانان» بهگونهای یادآور رمانهای جنایی آگاتا کریستی است.
در جزیرهای نسبتاً متروک در سواحل ایرلند، جولز و ویل عروس و دامادی جذاب، زیبا، باهوش و شناخته شده، جشن عروسی باشکوه و بهظاهر بینقص خود را پشت سر میگذارند؛ مهمانیِ زیبایی، گره خورده با آرزوهای خوب، کینهها، حسرتها و رازهایی که هر یک از مهمانان در سینه دارند. با شروع طوفان و قطع برق و تاریکی، کابوسی بزرگ با پیدا شدن جسدی در مهمانی آغاز میشود.
داستانی مهیج که هر فصل آن از زبان یکی از میهمانها روایت میشود. نویسنده با فضاسازی خاص و پرتعلیق، شخصیتپردازیهای دقیق و باظرافت و پایانبندی پیشبینی نشده، داستانی هیجانانگیز را خلق کرده است. روایتی مرموز همراه با توصیفات و دیالوگهای تأیرگذار بر روند داستان و حل معما.
«فهرست مهمانان» از همان ابتدای انتشار استقبال چشمگیری را در سراسر جهان بهدست آورده و مخاطبان کتابخوان بسیاری را با خود همراه کرده است. فاطمه خوانندهی فارسیزبان این اثر، «فهرست میهمانان» را کتابی جذاب با فضاسازی حرفهای معرفی کرده است، او معتقد است: «میتوانید بوی دریا و عمارت قدیمی را احساس کنید. این کتاب را بخوانید تا متوجه گذر زمان نشوید.»
سیده معصومه اندرزا نیز داستان کتاب را فوقالعاده و حفظ فضای معماگونه روایت را تا انتهای قصه بسیار هنرمندانه دانسته است.
از سوی دیگر منتقدان نیویورک تایمز بر این باورند که، لوسی فولی تعلیق خود را در داستان آهسته و خزنده میسازد و با استفاده از مجموعهای از راویان و اهمیت به جزئیات بهظاهر کم اهمیت، سرنخهای بسیاری را در اختیار خواننده قرار میدهد.
در بخشی از داستان خواهیم خواند: «وقتی اسم ویل را میبرم چهرهی چارلی درهم میرود و میگوید: «هنوز هم نمیفهمم چرا جولز این قدر زود داره باهاش ازدواج میکنه. فکر کنم اخلاق جولز این طوریه. وقتی تصمیمش رو بگیره سریع وارد عمل میشه. ولی حرف من یادت باشه: «هان!» اون مرد داره یه چیزی رو مخفی میکنه، فکر نمیکنم واقعاً همون آدمی باشه که وانمود میکنه. برای همین برنامهی ویل را آن طور مخفیانه تماشا میکنم. میدانم چارلی خوشش نمیآید. گاهی نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و حس میکنم تنفر او از ویل تا حدی شبیه به حسادت است. واقعاً امیدوارم از سر حسادت نباشد. چون این چه معنایی دارد؟ شاید هم با مهمانی مجردی ویل ارتباطی داشته باشد. با اینکه کار اشتباهی بود. چارلی بهعنوان دوست جولز به آن مهمانی رفت. وقتی آن آخر هفته را در سوئد گذراند و بعد به خانه برگشت، حال عجیبی داشت. هر بار اشارهای به آن مهمانی کردم رفتارش عجیب شد و خودش را عقب کشید. پس رهایش کردم. همین که سالم برگشت خوب است. نه؟ حالا دریا خشنتر میشود و این قایق ماهیگیری قدیمی همزمان به همه طرف پرتاب میشود؛ انگار مثل یکی از آن دستگاههای گاوبازی سعی دارد ما را در دریا بیندازد.»
از زبان یکی از شخصیتها با فضاسازی داستان همراه خواهیم شد: «امواجِ سفیدِ کفآلود در برابرمان خیز برمیدارند. در شهر یک روز زیبای تابستانی داشتیم، اما اینجا هوا نسبتاً طوفانیست. چند دقیقه پیش لنگرگاه امن شهر را ترک کردیم و به محض انجام اینکار، به نظر رسید آب تیره گشت و ارتفاع امواج چند فوت بیشتر شد. بعد از ظهرِ روز قبل از عروسیست و ما راهی جزیرهایم. به عنوان «مهمانان ویژه» امشب را آنجا سپری خواهیم کرد و مشتاقانه چشم به راه آن لحظهام. دستکم فکر میکنم مشتاقم. در هر صورت در شرایط کنونی نیاز دارم کمی حواسم پرتِ چیزهای دیگر شود. فریادی از سمت کابین ناخدا که مَتی نامیده میشود و پشت سرمان قرار گرفته، بلند شد. «مراقب باشید» قبل از این که فرصت فکر کردن داشته باشیم همراه با حرکت قایق، موجی بلند، مستقیم به سمت نوک کشتی خیز برداشت و آب با قوسی عظیم روی ما پاشید. «خدایا!» چارلی فریاد زد و دیدم یک سمت بدنش خیس آب شده. اما من به طرز معجزهآسایی فقط کمی نم برداشتم. متی میگوید: «شمایی که اونجائید کمی خیس شدید آره؟ خندهام گرفته اما مجبورم فرونشانمش چون اوضاعِ نسبتاً ترسناکیست. قایق در یک لحظه به عقب و جلو و پهلو نوسان میکند و دل و رودهام را بهم میریزد. چارلی مرا که یک دستم را روی زانو گذاشتم و به خود میپیچم، نگاه میکند. «اوه خدایا. یعنی شروع شده؟» همیشه به طرز وحشتناکی حالت تهوع میگیرم. یک بیماری واقعی، وقتی باردار بودم بسیار بدتر بود.»
در ادامه با بخشی تکاندهنده از داستان همراه میشویم: «ساقدوش ها با احتیاط به سمت جسد میروند. قسمتی از جسد روی بخش خشک زمین نیست و به قسمت باتلاقی نزدیک است. تا همین الان هم باتلاق خودش را به دور جسد رسانده و با تلاش و عشق آن را احاطه کرده است. انگار به دنبال این است که اگر جسد به شکلی معجزهآسا و ناگهانی زنده شد و تلاش کرد بایستد، کار را برایش سختتر کند. چون باید دست یا پایش را از دل باتلاق بیرون بکشد. چون سینهی مرطوب و سیاه زمین او را محکم در آغوش گرفته است. باتلاق قبلاً هم اجسادی را قورت داده و آنها را در اعماق وجودش کشانده است. ولی از آن زمان خیلی گذشته و حالا واقعاً گرسنه است.»
لوسی فولی خالق کتاب «فهرست مهمانان»، نویسندهی جوان بریتانیایی متولد سال 1986 است. او هم اکنون ساکن شهر لندن است و از سال ۲۰۱۵ وارد عرصهی نویسندگی شده است. لوسی فولی در جوانی به تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی روی آورد و پیش از آن به ویراستاری داستان کوتاه مشغول بود. او در کارنامهی حرفهای خود تجربهی روزنامهنگاری در نشریات معتبری چون ساندیتایمز، گرازیا و ... را دارد و سه رمان تاریخی او به 16 زبان دنیا ترجمه شده است.
لوسی از زمانی که نویسندگی را آغاز کرده آثار قابل توجهی را به رشتهی تحریر درآورده است. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به «مهمانی شکار»، «گمشدهها و پیدا شدهها» و «آپارتمان پاریس» اشاره کرد. که در حال حاضر به جز «فهرست مهمانان» فقط «مهمانی شکار» به زبان فارسی ترجمه شده است.