کتاب «کابل1400» کابل اثری از نویسنده افغان، «تقی اخلاقی» است، که توسط انتشارات «برج» چاپ و منتشر شده است. این کتاب روایتگر سقوط کابل به دست طالبان است. کتاب «کابل1400» زندگی مردم کابل را ازسال 1397 تا 1400 که کابل توسط طالبان سقوط میکند، را به تصویر میکشد.
داستان به زبان اول شخص است، که توسط (مهدی) شخصیت اصلی داستان روایت میشود. مهدی بهعنوان نظافتچی در یک نهاد امدادرسان آلمانی مشغول به کار است، او به همین واسطه در تمامی جلسات و اتاقها رفتوآمد دارد و بدون آنکه دیده شود، نظارهگر اتفاقات است. او به ادبیات و نویسندگی علاقهمند است، ولی به آن توجهی ندارد؛ تا اینکه با یک خانم آلمانی که زبان فارسی میداند آشنا میشود. این خانم متوجه علاقه مهدی به ادبیات میشود و اورا تشویق به نوشتن مینماید. سرانجام مهدی تصمیم میگیرد تمام آنچه که مشاهده کرده است را بنویسد... .
روایتی تلخ اندر احوالات مردم افغانستان را میخوانیم: «آدمهایی که به هر دلیلی متفاوتاند، خیلی به سادگی کشته میشوند، بدون اینکه فرصتی برای دفاع از خود بیابند. اگر بخواهی دینت را تغییر بدهی، پرسشهای اساسی تاریخی و سیاسی مطرح کنی، گرایشهای جنسی متفاوت داشته باشی، حتی لباس عجیبی بپوشی، عمری طولانی نخواهی داشت. سر را که بلند کنی، زود قطعش میکنند.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «شاید تعجب کنید که چطور با پول آمریکاییها توانستم در یک قریهی دورافتاده مسجد بسازم، یا چطور توانستم آنها را به این کار راضی کنم، واقعیتش خارجیها بالعموم و آمریکاییها بالأخص برای مقاصد دینی و اسلامی پولی نمیدهند؛ اینجاست که باید از خدعه و مکر استفاده کرد که خداوند میفرماید و «مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین دروغ و ریا در اسلام عزیز جواز ندارد»، مگر در زمانیکه با کفار روبهرو میشویم و اگر منظور خدمت به دین باشد، چه بسا که دروغ ثواب هم دارد.»
راوی داستان از نویسندگی در افغانستان میگوید: «من نویسنده ای از افغانستانم. اما نویسندگی در کابل نه تنها نان و آب نمیشود بلکه بسیار خطرناک است. خیلیها هستند که اگر بفهمند مینویسی بدونآنکه نوشتهات را بخوانند سرت را میبرند. باید پنهان شوی، شغلی در یک دفتر بیابی و شبها که همه به خواب رفتند در تنهایی و سکوت بنویسی و این دقیقاً همان کاری است که من در تمام این سالها در کابل کردهام. با قدرت گرفتن طالبان فضای افغانستان آن قدر خفقانآور شده است که به سختی می توان در آن نفس کشید همان اندک مجال کار و قرار هم از بین رفته است. اکنون این جا در کابل دیگر نه امیدی به آینده دارم و نه توانی برای استقامت. میترسم این زمستان آنقدر طول بکشد که بهار را ندیده یخ بزنم و بمیرم.»
«تقی اخلاقی» متولد اسفند ۱۳۶۴ است. او در ایران به مدرسه رفت و در سال ۱۳۸۳ به افغانستان بازگشت. در کابل روابط بینالملل خواند، زبانهای انگلیسی و آلمانی را آموخت و به تدریج غرق در ادبیات شد. او در سالهایی که در کابل زندگی میکرد در نهادهای گوناگونی مشغول به کار شد و تجربیات زیادی کسب کرد.
تقی اخلاقی کتاب کابل 1400 را تلاش شخصی خود برای کنار آمدن و مواجهه شدن با واقعیت تلخ سقوط کابل میداند. او میگوید: «ایده اصلی داستان به زمانی برمیگردد که در یک نهاد امدادرسان آلمانی کار میکردم. من از این دفتر و نهاد بهعنوان سمبل کوچکی از کابل و افغانستان استفاده کردم، تا ببینم که چرا مردمانی که با پول و امکانات و نیت خیر گرد هم جمع شدهاند تا به افغانستان کمک کنند، شکست میخورند؟ شاید فهم این موضوع به فهم مسئلهای بزرگتر و پیچیدهتر به نام افغانستان کمک کند. حالا که می اندیشم، میبینم پناه بردن به داستان نوعی مکانیسم دفاعی بود تا میان انفجارها و مصیبتهای روزمره راحتتر تاب بیاورم.»