کتاب حرمسرای قذافی با عنوان اصلی Gaddafis Harem در سال 2013 و پس از انقلاب لیبی به قلم آنیک کوژان به رشته تحریر درآمد. کتاب حرمسرای قذافی توسط بیژن اشتری به فارسی ترجمه شد و نشر ثالث آن را در سال 1397 در 363 صفحه به چاپ رساند.
کتاب حرمسرای قذافی در دو بخش نگاشته شده؛ بخش اول شامل یازده فصل، روایت ثریا است و بخش دوم شامل نه فصل، به دیگر قربانیان قذافی از جمله خدیجه و لیلا پرداخته است. ثریا در پانزده سالگی ربوده شد و بهمدت پنج سال در زیرزمین دژ معمر قذافی -پادشاه وقت لیبی- زندانی بود. او نخستین دختری است که با یک خبرنگار خارجی مصاحبه و پشت پرده حکومت دیکتاتوری لیبی را افشا کرده است. ثریا میگوید که در دژ قذافی روزانه مورد تعرض و ضربوشتم قرار گرفته و تنها یکی از دهها دختر قربانی او بوده است.
نقش آنیک کوژان بهعنوان کسی که پرده از راز بزرگ یک حاکم خودکامه برداشته و آن را به دنیای غرب معرفی کرده، ستایش شده است. منتقدان «حرمسرای قذافی» را یک دستاورد بزرگ ژورنالیستی دانستهاند که جنبشهای فمنیستی را در لیبی پایهگذاری کرده است. این کتاب جایزه بزرگ باشگاه بینالمللی مطبوعات را از آن خود کرده است.
برخی از منتقدان میگویند که داستان کتاب حرمسرای قذافی سندیت ندارد و حاصل داستانسرایی نگارنده بوده است. بیژن اشتری -مترجم این کتاب- به این ابهام چنین پاسخ داده است: «این کتاب یک جنبش فمینیستی قوی و جریانساز را در لیبی به وجود آورد. زنان با خواندن «حرمسرای قذافی» تحت تاثیر قرار گرفتند و ظلم چند دهه را نشان دادند و با آن مبارزه کردند. نویسنده کتاب خانم کوژان، برای راستیآزمایی صحبتهای دختران به زندان رفته و در آنجا با افراد مختلف مصاحبه میکند. بخش اول کتاب، قصه و بخش دوم «حرمسرای قذافی» تحقیقات نویسنده برای راستیآزمایی است.»
کوژان معتقد است فساد در لایههای بالایی حکومت، دست لایههای زیرین را نیز باز میگذارد تا به شیوه حاکمان عمل کنند: «رفتارهای رذیلانه و کثیف قائد اعظم به الگویی برای زیردستهایش تبدیل شده بود یا دقیقتر بگویم، این رفتارها همچون ویروسی بود که بقیه مردان را در هر شغل و موقعیتی که بودند، مبتلا کرده بود. درست مثل یک بیماری مسری. رهبر یک کشور دیکتاتور هر نقطه ضعفی داشته باشد به زیردستهایش نیز سرایت میکند. اعضای مافیای قذافی درست به شیوه خود او عمل میکردند. سیستم از راس تا ذیل، تا بن استخوانش، فاسد و تباه بود.» در فصل دوم بخش اول کتاب ثریا در مورد دیدار خود از دژ بابالعزیزیه پیش از زندانی شدن گفته است: «یک بار پدرم مرا به دیدن دروازه عظیم بابالعزیزیه که تصویر عظیم و غولآسای قائد اعظم بر آن نصب بود، برد؛ دیواری به درازای چندین کیلومتر دورتادور محوطه را احاطه کرده بود. به مغز هیچکسی خطور نمیکرد حتی از کنار این دیوار بگذرد. اگر کسی این کار را میکرد به جرم جاسوسی دستگیر میشد یا از آن بدتر ممکن بود درجا با گلولههای نگهبانان مسلح از پا درآید. شنیده بودم یک راننده تاکسی بدشانس ماشینش درست کنار دیوار پنچر شده بود و این آدم بیچاره حتی فرصت نکرده بود از ماشینش پیاده شود و لاستیک یدکی را از صندوق عقب درآورد. چون نگهبانان با شلیک موشک ماشینش را منفجر کرده بودند! استفاده از موبایل در اطراف بابالعزیزیه ممنوع بود و با متخلفان بهسختی برخورد میشد.» ثریا زمانی که دختر نوجوانی بود و تنها پانزده سال داشت، برای خوشامدگویی به قذافی که برای بازدید به مدرسه او رفته بود، انتخاب شد. قذافی دستهگل را از او گرفت و دستی به سرش کشید؛ دستی که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد: «ما از اعضای کمیته انقلاب هستیم و دیروز صبح که قائد اعظم از مدرسه ثریا بازدید کردند، جزو همراهان ایشان بودیم. ثریا توجه قائد اعظم را به خودش جلب کرد. او در لباس سنتیاش خیلی عالی بود و نحوه رفتارش هم فوقالعاده زیبا بود. کمیته مایل است ثریا در ضیافتی که قرار است بهزودی برگزار شود، دستهگلی را به بابامعمر تقدیم کند؛ بنابراین او باید همین الان همراه ما بیاید.» ثریا بعد از رهایی از دژ قذافی، بهار عربی و سرنگونی دیکتاتور بزرگ را دنبال میکرد: «دوست داشتم در تظاهرات عظیم هفدهم فوریه در طرابلس شرکت کنم، اما امکانش فراهم نشد، چون فاصلهام با شهر خیلی زیاد بود. بنابراین پای تلویزیون نشستم و از شبکه الجزیره تصاویر زنده شورشهای مردمی علیه قذافی را دیدم. دستخوش هیجان شدیدی شده بودم! وای چه جنبشی! چه انقلابی! چه شور و حالی! لیبیاییها داشتند شورش میکردند، لیبی بیدار شده بود. عاقبت همه شماره تلفنهایی را که از باب العزیزیه داشتم از گوشی موبایم پاک کردم. آنها از حالا به بعد کارهایی ضروریتر از یافتنم داشتند.»
آنیک کوژان نویسنده، فمنیست، خبرنگار جنگ و روزنامهنگار فرانسوی در سال 1957 متولد شد. او که خبرنگار مجله فرانسوی لوموند بود، همزمان با بهار عربی و بیداری اسلامی، از طرف مجله برای ماموریت به لیبی سفر کرد. این سفر فرصتی بود تا کوژان با بسیاری از سران لیبی مصاحبه کند و به جنایات این رهبر خودکامه بپردازد. این نویسنده در سال 2010 و پیش از نگارش «حرمسرای قذافی»، جایزه آلبرلوند را برای نگارش کتاب «عرصهها» دریافت کرده بود. بیژن اشتری در سال 1342 متولد شده و فارغالتحصیل رشته میکروبشناسی است. اما بهدلیل علاقه شخصی به تاریخ، به یکی از تاثیرگذارترین چهرههای معاصر ترجمه در ایران تبدیل شده است.
او در ده دهه گذشته به تاریخ کمونیسم و استبداد در بلوک شرق و شوروری پرداخت و حاصل پژوهشهای او، زندگینامه لنین، بوخارین، تروتسکی و استالین بود. از دیگر آثار ترجمه او میتوان به «انور خوجه؛ مشت سرخ آهنین» اثر بلندی فوزیو و «راسپوتین؛ ابلیس یا قدیس» نوشته ادوارد راژینسکی اشاره کرد.
برای مشاهده آثار دیگر در این حوزه میتوانید از دسته بندی کتاب تاریخی بازدید فرمایید.