«گیرنده شناخته نشد» اولین و مشهورترین اثر کاترین کرسمن تیلور، نویسندهی آمریکایی است که در سال ۱۹۳۸ و پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، نوشته شده و تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است. نشر ماهی کتاب «گیرنده شناخته نشد» را با ترجمهی بهمن دارالشفایی منتشر کرده است.
داستان رمان، در واقع مکاتبات دو دوست به نامهای ماکس و مارتین است که به ترتیب یهودی و آلمانی هستند و برای افتتاح گالری خود به آمریکا مهاجرت کردهاند؛ اما راهاندازی این کسبوکار جدید، با صدراعظمی هیتلر همزمان میشود. در خلال نامهنگاریهای این دو نفر، دربارهی ظهور فاشیسم و تاثیرات آن بر دولتها و همچنین دوستیها و مخاصماتی که بین این دو دوست اتفاق میافتد را خواهید خواند.
یکی از کاربران سایت «گودریدز» نوشته است: «در گاردین مقالهای خواندم که از این اثر به عنوان یک رمان ضد نازی که آینده را پیشبینی کرده، تمجید میکرد؛ اعتراف میکنم که نویسنده درست به این نتیجه رسیده که آگاهی رمان محدود به زمان خود نیست و به آن توجه کرده است. این کتاب که در ابتدا در سال 1938 منتشر شد، یک سند قابلتوجه است که کاترین کرسمن در مورد مردم عادی، لیبرال و متمدن، حتی قبل از موج کشتارهای خشونتآمیز که در 9 و 10 نوامبر 1938 رخ داد و به سوی بربریت ضد یهود فرو رفتند، نوشت. طبق گفتهی پسرش، ظاهراً داستان براساس حیرت کرسمن از تغییر ذهن و قلب برخی از دوستان آمریکایی-آلمانی است که از آلمان بازگشته بودند و از آن زمان دوستان یهودی سابق را انکار کرده بودند. از آنجایی که او نگران چیزی بود که به عنوان فقدان آگاهی، مراقبت و بینش در ایالات متحده در مورد ماهیت نازیسم احساس میکرد، غرایز روزنامهنگاری او تحریک شد و تحقیقات او در مورد رژیم، منجر به نوشتن این روایت (تخیلی) شد.»
نظر نیلو را میخوانیم: «یک کتاب کوتاه و بهشدت تاثیرگذار با پایانی شوکهکننده. روابط و دوستیهایی که با به قدرت رسیدن افرادی مانند هیتلر، نابود میشوند. افکاری که ایدئولوژی حکومتها برای شستوشوی مغزی مردمشان است و چنان تاثیر مخربی روی روابط انسانی میگذارد که دوستیهای چندین ساله را تحتتاثیر قرار میدهد. چیزی که خیلی جالب است این است که نویسنده، این کتاب را یک سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم نوشته اما دقیقا چیزی را توصیف کرده که حاصل جنگ و افکار ضدیهودی بوده و پیامدهای تفکر ضدیهودی بهخوبی نشان داده شده است. پایان کتاب با بهتی همراه است که از جذابیتهای کتاب به شمار میآید. ترجمهی کتاب خیلی خوب بود. میتوان این کتاب را در عرض نیم ساعت خواند و تحتتاثیر قرار گرفت.»
برشی از نامههای این دو دوست را در ادامه میخوانیم: «گاهی از خودم خجالت میکشم که از چنین فتوحات حقیر پوچی اینقدر لذت میبرم. تو در آلمان پز خانۀ ویلایی و پولت را به خانوادۀ الزا میدهی و من در آمریکا کیفور میشوم که فلان تابلو بنجل را به یک پیرزن گیج انداختهام. چه دستاوردی برای دو مرد چهل ساله. واقعاً ما عمرمان را با این کارها هدر نمیدهیم؟ با نقشههای هرروزه برای پول درآوردن و بعد هم پزدادن به پولی که داریم؟ من مدام خودم را سرزنش میکنم، اما باز روز از نو، روزی از نو. همهمان سروته یک کرباسیم. همهمان خودخواه و ریاکاریم، چون برای جلوزدن از بقیۀ آدمهای خودخواه و ریاکار لازم است اینطور باشیم. . اگر من تابلو مزخرفم را به خانم فلشمن نفروشم، یک نفر دیگر بدترش را میفروشد. چارهای نداریم، باید تن بدهیم. اما وادی دیگری هست که همیشه میتوانیم احساسات صادقانه را در آن تجربه کنیم، محضر دوست. آنجا که خودپسندیهای حقیرمان را دور میریزیم و صمیمیت و تفاهم را حس میکنیم؛ همانجا که خودخواهیهای حقیر غیرممکنند و شراب و کتاب و کلام معنای دیگری به زندگی ما میدهند. بهاینترتیب چیزی ساختهایم که هیچ دروغی به آن راه ندارد. آنجا در آرامش کاملیم.»
کاترین کرسمن تیلور، در سال 1903 متولد شد. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه اورگان در سال 1924، به سان فرانسیسکو رفت و در عرصۀ تبلیغات مشغول به کار شد. در سال 1928 با الیوت تیلور ازدواج کرد.
تیلور از سال 1947 به تدریس علوم انسانی، روزنامهنگاری و نویسندگی خلاق در کالج گتیسبورگ در پنسیلوانیا روی آورد. او همسرش را در سال 1953 از دست داد و پس از بازنشستگی در سال 1966 به فلورانس رفت. تیلور در سال 1967 با مجسمهسازی آمریکایی به نام جان رود ازدواج کرد.