«انسانم آرزوست» نام یکی از غزلهای مولاناست و با شنیدن نام این کتاب، ذهن خواننده ناخودآگاه به سمت مولانا کشیده میشود. کتاب «انسانم آرزوست» شامل برگزیده غزلیات مولانا و همچنین شرح غزلیات وی میباشد که در آن چهارصد غزل از بهترینهای کلیات شمس تبریزی انتخاب شده و به دست مخاطب علاقهمند و دغدغهمند رسیده است.
غزلهای مولانا از شدت زیبایی و عمق معنا، به چند زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند و خواندنشان همیشه میتواند چراغ روشنی در میان یک تاریکی عظیم باشد. اما هرکسی نمیتواند در بطن این شعرها فرو برود و معنی که باید را استخراج کند. از این رو بهاءالدین خرمشاهی، در این کتاب، این کار را برای مخاطب خودش آسان کرده و علاوه بر خود غزل، شرح غزل را نیز به میان آورده است، تا دیگر کسی در فهمیدن معنای آن دچار کجفهمی نشود. لازم به ذکر است که این ۴۰۰ غزل، تقریبا از میان ۳۰۰۰ غزل خواندنی و جذاب و گیرا انتخاب شدهاند، و تنها چشمه بسیار کوچکی از اقیانوس عظیمی است که مولانا در غزلسرایی به آن پرداخته است. رابطه شمس و مولانا همواره یکی از بحثبرانگیزترین روابط تاریخ بوده است و اشعاری که از دل این ارتباط سر بر آوردهاند، بدون شک شاهکار زمانهاند.
غزلهای عاشقانه و عارفانه که نظیر آنها را در هیچ کجای دیگر نمیتوان پیدا کرد. مولانا عشقی سوزان که شرارههای جانش را در هم گداخته بود، به زیبایی هرچه تمام، تبدیل به کلمه کرد، و با این کار خدمت بزرگی به ما و همه بشریت کرد، که اسرار عشق را، فقط عاشقان دانند و بس.
سینا دربار این کتاب در سایت good reads نوشته است: «گزیدهای که آقای خرمشاهی فراهم کردند و پای هر غزل توضیحاتی را مرقوم کردهاند، بیافادهای نیست. لااقل میشود بهترین غزلهای مولوی را در این گزیده دید. منتها شرح و توضیحات غزلها چندان مفید نیست. اشاره به معنی لغات، تلمیحات و ... غزل مولوی را روشن نمیکند. اما در کل کتاب مطلوبی است.»
یاشار نظر خود را دربارهی این کتاب اینگونه بیان میکند: «کیفیت چاپ عالی است، اما متاسفانه برخلاف عنوان کتاب که از واژه شرح استفاده شده، اینچنین نیست و تنها به مختصر معنی چند واژه و برخی توضیحات بعضا بدیهی برای غزلها بسنده شده. اما برای کسی که بخواهد تنها گزیدهای از اشعار مولانا را در اختیار داشته باشد، پیشنهاد خوبی است.»
در پیشگفتار این کتاب میخوانیم: «کوشش شام و سحر شکر که ضایع نگشت. این کتاب برگزیده و شرح ۴۰۰ غزل شاد و شیرین و شیوا، یعنى یک پیمانه از طربخانه بیش از ۳۰۰۰ غزل دلاویز و روحانگیز حضرت مولانا جلالالدین محمدبن حسین بلخى است که بیش از هفتصد سال صاحبدلان فارسیزبان را در ایران و افغانستان و تاجیکستان و سمرقند و بخارا و سراسر فرا رود و ترکیه، از شهد سخن دیگرگونه خویش شیرینکام داشته است، و بیش از یک دهه میگذرد که جهان غرب را نیز از شراب روحانى خویش که از خمّ خسروانى و خرابات مغانى، و خرابآباد معانى است سرمست داشته است.»
در این پاراگراف، قسمتی از غزلیات مولانا را مرور میکنیم: «اه چه بیرنگ و بینشان که منم / کی ببینم مرا چنان که منم
گفتی اسرار در میان آور/ کو میان اندر این میان که منم
کی شود این روان من ساکن / اینچنین ساکن روان که منم
این جهان و آن جهان مرا مطلب / کین دو گم شد در آن جهان که منم
گفتم اندر زبان چو در نامد / اینْت گویای بیزبان که منم
چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی/ منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی
چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم/ در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی
رخ قبله ام کجا شد که نماز من قضا شد / ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن / که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است / عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی»
بهاءالدین خرمشاهی زاده ۱۳۲۴ در قزوین، تقریبا در همه فنون مربوط به نوشتن، دستی بر آتش داشته است. وی نویسنده، مترجم، روزنامهنگار، طنزپرداز، فرهنگنویس، شاعر و استاد دانشگاه ایرانی است. همچنین تالیفاتی در حافظشناسی و تفسیر اشعار او دارد.