کتاب تصرف عدوانی با نام لاتین Wilful Disregard توسط لنا آندرشون نوشته شد و برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب در ایران نیز به همت انتشارات مرکز و با ترجمهی آقای سعید مقدم به چاپ رسید و بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این کتاب همچنین در سال ۲۰۱۳ توانست جایزه ادبی سوندسکا داگبلادت و جایزه آگوست را از آنخود کند.
داستان کتاب تصرف عدوانی دربارهی عشق است؛ عشقی متفاوت که از زبان سوم شخص و دربارهی نگاه یک زن به عشق روایت میشود. این زن که استر نیلسون نام دارد یک روزنامهنگار، اهل هنر، اجتماعی و موفق است که طی اتفاقاتی که در زندگیاش رخ میدهد وارد یک رابطه عاشقانه میشود؛ رابطهای که تمام ابعاد زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد و هوگو همان شخصیتی است که استر در یک سخنرانی عاشق او میشود و نامزدش را رها میکند تا پا در یک رابطهی پرپیچ و خم بگذارد.
این داستان روایتی کاملا واقعی و قابل لمس از احساساتی است که در یک رابطهی عاشقانه جریان دارد و شاید خیلی از انسانها آن را تجربه کرده باشند، ولی دلیل اصلی جذابیت این داستان این است که نویسنده با زبانی زیبا و شیرین این داستان را نقل کرده است.
نظر حوریا یکی از خوانندگان کتاب را در زیر میخوانیم: «بعضی از اتفاقات درست همان زمانی رخ میدهند که باید از آنها پند بگیری و بعضی از کتابها درست سر بزنگاه در دستانت قرار میگیرند و این کتاب، برای من همان چیزی بود که در حال حاضر به آن نیاز داشتم. به نظر من کتاب، کتاب فوقالعادهای بود. حتما روزی دوباره به آن باز خواهم گشت. اما زمان انتخاب و خرید این کتاب انتظار یک داستان کلیشهای از عشق را که در کتابهای عاشقانه پیدا میشود، نداشته باشید و این کتاب همان چیزی است که احتمالا در دنیای واقعی با آن مواجه میشوید. پایان کتاب هم کاملا درخور محتوایش و قابل انتظار بود و همچنین ترجمهی کتاب نیز مرا واقعا راضی کرد.»
پاراگرافی از کتاب که در پشت جلد کتاب نیز آمده است: «وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده، تنش احساس راحتی میکند، برعکس، وقتی عشق بیپاسخ میماند، تن احساس میکند وزنش سهبرابر شده است. عشق نوپا روی لبهی تاریکی میرقصد. ممکن است آدم دوباره وزن واقعیاش را احساس نکند، که این خود میتواند در آدمهای مضطرب، با تجربه و آیندهنگر، یا در آنهایی که مثل استر اینقدر امیدوار و خوشباور نیستند، میزانی از تردید پدید آورد.»
پاراگرافی دیگر از کتاب که احساس استر به هوگو را توصیف میکند: «هرچه بیشتر مینوشت، با موضوعِ سخنرانی خود احساس وابستگی بیشتری میکرد. یکشنبه، به هوگو رسک احساس احترام داشت. سهشنبه تا پنجشنبه، این احساس به اشتیاقِ ملالانگیزی بدل شد و جمعه، احساس دلتنگی سنگینی بر او چیره شد. برایش روشن شد آدمی میتواند حتی دلتنگ کسی شود که او را فقط در خیال خود دیده است. عاشق آفریدهی خود نبود. کسی را که دوست داشت نیافریده بود. هوگو رسک بی او نیز وجود داشت، اما این او بود که واژهها را برگزیده و جملهها را ساخته بود. اکنون، واژههایش آثار رسک را دربرمیگرفتند و نوازششان میکردند. هوگو رسک را چنان که میتوانست باشد، وصف کرده بود.»
بخشی از کتاب که اشاره به ترک کردن و گذشتن از یک زندگی و یک شخص دارد را در زیر میخوانیم: «در وجود کسی که میخواهد زندگی مشترک را ترک کند، نوعی مقاومت هست: ترس از ناشناختهها و از بگومگو کردن و ترس از پشیمانی. کسی که نمیخواهد ترکش کنند از این مقاومت استفاده میکند، اما برای اینکه چنین کند باید صداقت و خواست روشنی را کنار بگذارد. آنچه درونش میگذشت باید ناگفته باقی میماند. کسی که نمیخواهد ترکش کنند باید «حق تغییر» را به کسی واگذار کند که میخواهد برود. فقط در آن صورت میتواند کسی را حفظ کند که نمیخواهد با او باشد، از این روست که بیشتر وقتها میان زوجها سکوت حاکم میشود.»
لنا اندرشون در سال 1970 در سوئد متولد شد و دوران کودکی خودش را در حومه استکهلم سپری کرد و مدتی بعد به تورشبی نقل مکان کرد. جالب است که بدانید لنا به صورت جدی به ورزش اسکی میپرداخت و در مسابقات آن شرکت میکرد. او سپس به شهر استکهلم بازگشت و در رشتههای زبان انگلیسی، علوم سیاسی و زبان آلمانی به تحصیل پرداخت.
او ابتدای کارش را با روزنامهنگاری و نوشتن در روزنامههای ورزشی آغاز کرد و همچنین برای روزنامههای سونسکا داگبلادت و داگنز نیهتر نقد ادبی مینوشت. کتاب تصرف عدوانی اولین کتاب این نویسنده بود که در ایران به چاپ رسید. نخستین اثر این نویسنده نیز در سال 1999 با عنوان «آن موقع خوب بود؟» به چاپ رسید. از دیگر کتابهای او میتوان به کتاب «فعل بیوفایی» اشاره کرد.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید رمان نیز بازدید فرمایید.