کتاب «بار هستی»، یک رمان معاصر است که ذهن شما را درگیر پرسشهای بسیاری خواهد کرد. میلان کوندرا در در رمان خود، داستان چهار شخصیت به نامهای ترزا، توما، فرانز و سبینا را روایت کرده است که هر یک دیدگاه متفاوتی دربارهی عشق، خیانت، هستی، سیاست، هنر و جامعه دارند.
کتاب «بار هستی»، یک رمان معاصر است که ذهن شما را درگیر پرسشهای بسیاری خواهد کرد. میلان کوندرا در در رمان خود، داستان چهار شخصیت به نامهای ترزا، توما، فرانز و سبینا را روایت کرده است که هر یک دیدگاه متفاوتی دربارهی عشق، خیانت، هستی، سیاست، هنر و جامعه دارند. توما یک پزشک ساکن پراگ بوده که به دلیل انتقادهای سیاسیاش، ممنوعالکار شده است. او پس از ازدواج ناموفق اولش، با زن پیشخدمتی به نام ترزا آشنا میشود و با او ازدواج میکند. اما توما خود را در بند تعهد و پرهیزکاری نمیبیند و با زن دیگری هم به نام سبینا ارتباط برقرار میکند. سبینا که یک هنرمند بوده، خود را از قیدوبند جنسی آزاد میداند و همزمان عاشق مرد دیگری به نام فرانز، پروفسور سوییسی، میشود. نویسنده تلاش کرده است تا ضمن روایت ماجراهای مختلف، مفاهیم عمیق فلسفی را در میان گفتوگوهای شخصیتهای کتابش بگنجاند و داستانی پربار به مخاطب خود تحویل دهد. همین مساله موجب شد تا کتاب به دلیل کیفیت بالای خود، جایزه ادبی لسآنجلس تایمز را برای بهترین رمان در سال 1984 میلادی دریافت کند. شما میتوانید ادامهی داستان را در کتاب «بار هستی» با ترجمهی پرویز همایونپور دنبال کنید.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب «بار هستی» چیست؟
آگِر، مخاطب کتاب در وبسایت گودریدز، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: «این نوشته، برای من فراتر از یک کتاب بود. پیش از آن، شیفتهی آثار کهن و کلاسیک بودم و نمیتوانستم با آثار مدرن ارتباطی برقرار کنم. شاید به این خاطر که انسانهای عصر جدید را نمیفهمیدم. ولی کوندرا در این کتاب مثل یک جراح ماهر، شخصیتها را کالبد شکافی کرد و این کتاب یکی از بهترین تجربههای کتابخوانیام شد. خواندن این رمان شگفتانگیز نزدیک به چهل روز طول کشید. هرروز نهایتا میتوانستم 10 صفحه بخوانم. برای من که آن زمان روزی 50 تا 150 صفحه کتاب میخواندنم، چیز بسیار عجیبی بود. ولی مگر میشد از یک خط هم بهراحتی گذشت؟ با اینکه از سبکی تحملناپذیر هستی می گفت ولی سنگینی بارش ذهن من را زود از پای در میآورد! در بخشی از رمان خواندم: «یک بار حساب نیست، یک بار چون هیچ است. فقط یک بار زندگی کردن مانند هرگز زندگی کردن است.» این جمله من را خیلی به فکر فرو برد!»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
به این قسمت از کتاب توجه کنید که احساسات سابینا به هنگام پایان رابطهاش را توضیح میدهد: «واقعهی هولناک یک زندگی را میتوان به کمک استعارهی سنگینی توضیح داد. میگویند بار سنگینی بر دوش داریم و این بار را حمل میکنیم، خواه قدرت تحمل آن را داشته و خواه نداشته باشیم. با آن مبارزه میکنیم، خواه بازنده باشیم، خواه برنده شویم. اما بهراستی چه اتفاقی برای سابینا روی داده بود؟ در واقع هیچ. مردی را ترک کرده بود که خودش نخواسته بود با او بماند. آیا او را دنبال کرده بود؟ آیا کوشیده بود از او انتقام بگیرد؟ نه، او دست به هیچ کاری نزده بود. واقعهی هولناک زندگی سابینا فاجعهی سنگینی نبود، بلکه عارضهای بود که از سبکی ناشی میشد. آنچه بر شانههای او فرو ریخت بار سنگینی نبود، بلکه «سبکیِ تحملناپذیر هستی» بود.»
درباره نویسنده
میلان کوندرا، نویسندهی مشهور اهل چک، زاده سال 1929 میلادی در شهر برنو است. او که در ابتدا در رشتهی ادبیات در دانشگاه چارلز تحصیل میکرد، پس از مدتی به دانشکدهی فیلم و هنرهای نمایشی رفت و در آنجا نمایشنامهنویسی را آغاز کرد. پس از بهار پراگ، کوندرا به دلیل انتقادهای سیاسیاش، به همراه دیگر نویسندگان آزادیخواه، ممنوعالکار شد و ناچارا به فرانسه مهاجرت کرد. پس از آن بود که او آثار خود را مستقیما به زبان فرانسوی نوشت و جوایز ادبی بسیاری مانند اورشلیم، ویلهنیتسا و هردر را دریافت کرد. از میان نوشتههای میلان کوندرا میتوان به رمانهای «جوک»، «خنده و فراموشی»، «بار هستی»، «زندگی جای دیگری است»، «کلاه کلمنتیس» و «هویت» اشاره کرد.