کتاب «پدر سرگی» نوشته لئو تولستوی را سروش حبیبی به فارسی برگردانده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. لئو تولستوی در کتاب «پدر سرگی» که سال 1911 منتشر شده، به داستانی عاشقانه و شورانگیز میپردازد. این کتاب برای کسانی که به داستانهای عاشقانه علاقه دارند، مناسب است.
کتاب «پدر سرگی» نوشته لئو تولستوی را سروش حبیبی به فارسی برگردانده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. لئو تولستوی در کتاب «پدر سرگی» که سال 1911 منتشر شده، به داستانی عاشقانه و شورانگیز میپردازد. این کتاب برای کسانی که به داستانهای عاشقانه علاقه دارند، مناسب است.
کتاب «پدر سرگی» داستان کوتاهی از تولستوی و درباره زندگی شاهزادهای به نام استپان کاساتسکی است. او دلباخته دختری است و در آستانه ازدواج با او قرار دارد اما روزگار برای او زندگی پرماجرایی در نظر گرفته است. او پسری جویای نام، شهرت و خودنمایی است و برخلاف تصور مردم راهی متفاوت را در پیش میگیرد. او مسیر تقدس را پیش میگیرد و پس از سالها به عنوان یک راهب شفادهنده شناخته میشود. کتاب «پدر سرگی» در حقیقت بازتاب برخی از تفکرات مسیحیان است که خود را از جهان و زندگی محروم میکنند. کاساتسکی شخصیت اصلی این اثر چندین بار با زنان و دختران مختلفی مواجه میشود ولی سعی در پرهیز و خودداری دارد. او انگشتش را در این مسیر از دست میدهد و راهی بیابانها میشود. این شاهزاده مغرور تمام لذتهای مادی دنیا را بر خودش حرام میکند تا در همین دنیا به مقام بالاتری برسد. این شخصیت برای شهرت بیشتر در میان مردم راهی صومعه میشود و تنها خواهرش که از جنس خودش، مغرور و متکبر است به این موضوع پی میبرد.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
«گذشته از رسالت کلیاش در زندگی، که خدمت به تزار و میهن بود، همیشه هدفی دیگر نیز داشت که آن را دنبال میکرد و این هدف، هر قدر هم ناچیز بود، او تمام توان خود را صرف رسیدن به آن میکرد و برای آن زنده بود تا به آن دست یابد. اما همین که به آن دست مییافت هدف دیگری در آگاهیاش سر برمیکشید و جای هدف گذشته را میگرفت. همین میل به بیهمتایی -و تلاش برای چیزی که او را شاخص و از دیگران ممتاز کند- تمام زندگیاش را در بند میداشت. و به این ترتیب بود که وقتی افسر شد هدفش این بود که در حرفه نظام به بالاترین درجهی کمال برسد. و به زودی افسری نمونه شد. گرچه عیب بزرگش اصلاحناشده ماند و از مهارکردن تندخشمی خود کماکان عاجز بود و این ضعف او را به کارهای ناپسندی میکشاند که برای موفقیتش زیان داشت. بعد چون ضمن گفتوگویی در محفلی به نارسایی اطلاعات عمومی خود پی برد تصمیم گرفت که این عیب را اصلاح کند و به قدری مطالعه کرد، که کامیاب شد. بعد خواست در محافل بزرگان بدرخشد و در پی آن شد که شیوه رقصیدن خود را اصلاح کند و طولی نکشید که به لطف و زیبایی میرقصید و به ضیافتهای رقص اشراف دعوتش میکردند و نیز به برخی شبنشینیهای برگزیدگان تراز اول که خصوصیتر بود راه یافت. اما اینها همه دلش را راضی نمیکرد. عادت کرده بود که همهجا اول باشد و در اینگونه مجالس تا مقام اول فاصله داشت. جامعه بزرگان در آن زمان، چنانکه خیال میکنم همیشه و همهجا، از چهار گروه تشکیل میشد. اول ثروتمندان وابسته به دربار، دوم اشخاصی که ثروتی نداشتند اما از نجبای تراز اول و وابسته به دربار بودند. سوم ثروتمندانی که میکوشیدند خود را به درباریان نزدیک کنند. و چهارم کسانی که نه ثروتمند بودند و نه درباری، اما میکوشیدند به این دو گروه وارد شوند. کاساتسکی از دو گروه اول نبود اما دو گروه آخر دوستش داشتند و در محافل خود از او استقبال میکردند. او در بدو ورود به جامعه بزرگان قصد داشت که با بانویی از این طبقه رابطهای به هم بزند و با سرعت و سهولتی که هیچ انتظارش را نداشت موفق شد. اما به زودی دید که محافلی که به آنها وارد شده است از تراز اول نیستند و محافل بالاتر از آنها هم هست و گرچه در این محافل بالا و وابسته به دربار پذیرفته میشد در آنها وصلهای ناجور بود. باادب و مهربانی با او حرف میزدند اما رفتارشان نشان میداد که او را از خود نمیدانند و تصمیم گرفت که میان اینها نیز خودی باشد.»
درباره نویسنده
تولستوی 28 اوت ۱۸۲۸ میلادی در خانوادهای پرسابقه و متمول زاده شد. او در دانشگاه، در رشتههای زبانهای شرقی و حقوق تحصیل کرد و در طول زندگی خود نسبت به تعلیم و تربیت و روشهای نوین در این زمینه بسیار علاقه نشان میداد. او بارها نیز نامزد دریافت جایزه نوبل ادبی شد. تولستوی یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نویسندگان جهان به شمار میرود و آثارش به زبانهای مختلفی ترجمه شده و دوستداران زیادی در سراسر جهان دارد.