«عجب دنیای کوچکی» نام بهترین و پرفروشترین رمان «مارتین زوتر» است که تاریخ اولین چاپ آن، به سال 1997 بر میگردد. «عجب دنیای کوچکی» رمانی است چند وجهی در ژانرهای طنز تلخ، معمایی و درام که در سال 2010، یک فیلم سینمایی موفق با اقتباس از این رمان ساخته شد.
«عجب دنیای کوچکی» روایتی است عمیق و بسیار نزدیک به واقعیتهای زندگی روزمرۀ هر فردی در دنیا که به جدال مسئلۀ (فراموشی) و (بیماری آلزایمر) میرود. قهرمان نگونبخت این رمان «کُنراد» نام دارد و فرزند یک خانوادۀ مرفه سوئیسی است. اما کنراد از سوی خانوادۀ خود طرد و حذف شده و در ابتدای روایت کتاب، به نگهبانی از یک ویلای مجلل گماشته شده است این ویلا که متعلق به یک خانوادۀ پولدار به نام «کُخ» است، به دلیل حواسپرتی کُنراد در آتش کامل میسوزد! این ماجرا تازه شروعی میشود بر پستیبلندیهای زندگی کنراد که ماجرای عاطفیاش با شخصی به نام «روزمری»، به اوج خود میرسد.
یکی از کاربران سایت «گودریدز» پس از مطالعۀ رمان حاضر، این نظر پر احساس و قابلتأمل را برای کتاب نوشته است:
«بدترین بلایی که ممکن است در زندگی سرم بیاید چیست؟ بارها این را از خودم پرسیدهام. کورشدن؟ البته که دردناک است. محروم ماندن از بینایی؟ خاموش شدن یکباره جهان بیرون. البته که باید تجربه دردناک و شاید هولناکی باشد. کَر شدن؟ زمینگیر شدن؟ نه، نه، بدتر از همه اینها «فراموشی» است. گم شدنی در معنی واقعی کلمه. زوال حافظه یعنی گذشته را از دست دادن. یعنی غریبه شدن با همهی چیزهایی که میدانی، همه آدمهایی که میشناسی. فراموشی یعنی محروم ماندن از تمام چیزی که هستی. یعنی زُل زدن به آینه و نشناختن خود. مارتین زوتر در این رمان جذاب سراغ همین تجربه میرود. سراغ آدمی که دارد آرامآرام خاموش میشود. سراغ ماجرایی که هیولای آلزایمر وسط آن رخ میدهد. "عجب دنیای کوچکی" جدال بین حافظه و فراموشی است. تقلای آدمهایی که میخواهد به یاد بیاورند، و تلاش آنهایی که مدافع فراموشیاند. یک طرف حافظه و شرافت ایستاده، و طرف دیگر فراموشی و پلشتی. این رمان نه فقط در محتوای خودش، بلکه در متن زندگی من جایگاه ویژهای دارد. کی خواهم توانست دربارهاش بنویسم؟ نمیدانم. اما مطمئنم روزی درباره آن کلام محزونی که تا مغز استخوانام را لرزاند خواهم نوشت: "این احتمالا آخرین کتابی باشه که از من منتشر میشه!"»
این نظر کوتاه که توسط یکی از دیگر خوانندگان رمان در سایت «گودریدز» ثبت شده را نیز با هم بخوانیم:
«رمانی در مورد فردی که از سمت خانوادش طرد میشه و بعد از رابطه عاطفی دچار آلزایمر میشه.... بعضی قسمتهاش خیلی دردناک و ناراحتکننده بود. دنیای مردی که دنیایش آرام آرام در حال نابودی و فراموشی است. چیزی که برام خیلی جالب بود شخصیتهای واضح و قابل حس رمان بود. بسیار روان و ترجمه هم خوب بود.»
«مارتین زوتر» نویسندۀ مشهور و بسیار پرفروش سوئیسیتبار است که آثارش، به 32 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده و اقتباسات سینمایی متعددی از روی رمانهایش صوت گرفته است. او تاکنون 14 رمان و 7 نمایشنامه نوشته است که از این میان، تنها دو رمان «عجب دنیای کوچکی (یا با عنوان دیگرِ دنیای کوچک)» و «لیلا، لیلا» به فارسی ترجمه و چاپ شده است.