«ویکنت دو نیمشده» یکی از رمانهای مجموعه «نیاکان ما» از ایتالو کالوینو است که اولینبار در سال 1952 منتشر شد. رمان ویکنت دو نیم شده بخشی از سبک تمثیلی و فانتزی کالوینو است که اغلب در دسته رئالیسم جادویی طبقهبندی میشود.
داستان حول محور «ویکنت مداردو» میچرخد که در جریان جنگ با گلوله توپ به دو نیم تقسیم میشود! او از این آسیب جان سالم به در میبرد؛ اما به دو فرد مجزا تبدیل میشود: یکی خوب و دیگری شر. روایت ماجراهای مجزا و متضاد آنها در دنیایی خیالانگیز و نمادین میگذرد. این رمان مضامین دوگانگی، اخلاقیات و شرایط انسانی را از طریق داستانسُرایی سورئال خود بررسی میکند.
ایتالو کالوینو به دلیل رویکرد نوآورانه و تجربی خود به ادبیات شناخته شده است و کتاب ویکنت دو نیمشده نمونه اولیه سبک یگانه اوست. این رمان، مانند بسیاری از آثار کالوینو، عناصر فانتزی و تمثیلی را در هم میآمیزد تا داستانی بهیادماندنی بیافریند.
یکی از خوانندگان شخصیت اصلی داستان را با اختلال هویت تجزیهای بررسی کرده و مینویسد: «همه ما در مورد اختلال هویت تجزیهای شنیدهایم. جایی که بیمار دارای شخصیتهای متفاوتی است و هر کدام از این شخصیتها از یکدیگر بیخبر هستند.
اما آیا ممکن است همه ما این تفاوت را در درون خود نیز حمل کنیم؟ آیا نظرات و تصمیمات ما در موقعیتی که با آن روبهرو هستیم، متفاوت است؟ هر کسی که فیلم «شکافتن (Split)» را تماشا کرده باشد، این ایده چندان دور از ذهنش نخواهد بود. ایدهای که فرد در آن شخصیتهای گوناگونی دارد و این آدمهای مختلف، کاملا در حال همزیستی باهم هستند.»
کمی بعد از شروع کتاب دربارهٔ ورود شخصیت اصلی داستان، مداردو، میخوانیم: «من هفت یا هشت ساله بودم که داییام به ترالبا برگشت. غروب بود؛ هوا تاریک شده بود؛ در ماه اکتبر بودیم؛ هوا ابری بود. در طول روز انگورها را چیده بودیم. از میان ردیف درختهای مو، میدیدیم که در دریای خاکستری، بادبانهای یک کشتی سلطنتی نزدیک میشد. در آن دوره به محض اینکه چشممان به یک کشتی میافتاد، میگفتیم: «ارباب مداردو است که برگشته.»
نه این که بیصبرانه منتظر مراجعتش بوده باشیم؛ ولی خوب، آدم باید انتظار چیزی را بکشد. این بار درست حدس زده بودیم. غروب وقتی مرد جوانی به نام فیور فیهرو که انگور لگد میکرد، از توی بشکهٔ بزرگ فریاد زد: «آه، آنجا را نگاه کنید!» دیگر یقین کردیم.
هوا کموبیش تاریک بود، دیدم ته دره، در طول کوره راهی مال رو ردیفی از مشغلها روشن شد. بعد وقتی گروه استقبالکنندهها از روی پل گذشتند، تخت روانی را دیدیم که روی شانهٔ چند مرد حمل میشد. جای شکی باقی نبود: ویکنت از جنگ برگشته بود.
خبر در همهٔ درهها پیچید. مردم در حیاط قلعه اجتماع کردند: اعضای خانواده، پیشخدمتها، انگورچینها، چوپانها، نگهبانهای مسلح، تنها کسی که در این جمع حضور نداشت، پدربزرگم، ویکونتآیولفو سالخورده بود، پدر مداردو، که از مدتها پیش دیگر حتی توی حیاط هم نمیآمد. از آنجا که از تشریفات زندگی اشرافی خسته شده بود، از حضور در مراسم اجباری مربوط به عنوان اشرافیاش صرفنظر کرده و آنها را به تنها پسرش، پیش از اینکه برای شرکت در جنگ عزیمت کند، واگذار کرده بود. علاقهٔ مفرطش به پرندهها، که در قفس بسیار بزرگی داخل کاخ پرورششان میداد، تنها کار و سرگرمی زندگیاش شده بود: پیرمرد دستور داده بود تختخوابش را داخل قفس بگذارند، خودش را در آنجا زندانی کرده بود و نه روز و نه شب از آن بیرون نمیآمد. غذای او و پرندهها را از میان میلههای قفس به او میدادند: آیولفو پرندهها را در هر چیزی که میخورد شریک میکرد. تمام وقتش را در انتظار برگشتن پسرش از جنگ، به نوازش کردن قرقاولها و قمریها میگذراند.»
ایتالو کالوینو، نویسندهای ایتالیایی است که آوازه او برای آثار ادبی و نوآورانهاش عالمگیر است. او در سال 1923 در کوبا، جایی که والدین ایتالیایی او در آن زمان در آنجا کار میکردند، به دنیا آمد. خانواده او زمانی که او هنوز خیلی جوان بود به ایتالیا بازگشتند و ایتالو در «سانرمو (Sanremo)»، شهری ساحلی، بزرگ شد.
او در دانشگاه تورین ثبتنام کرد و ابتدا در رشته کشاورزی تحصیل کرد؛ اما بعداً به ادبیات روی آورد. کالوینو در طول جنگ جهانی دوم در نیروهای مقاومت ایتالیا حضور داشت. این حضور نقش پررنگی در نقاشی زندگی او باز کرد. تجربههای او در طول جنگ، تأثیری ماندگاری بر دیدگاههای سیاسی و اجتماعی او گذاشت که در برخی از نوشتههای بعدی او دیده میشود.
کالوینو در سال 1964 با استر جودیت سینگر، یک زن آرژانتینی با تبار ایتالیایی-یهودی ازدواج کرد. آنها صاحب یک پسر به نام جیووانا شدند. همسرش استر نقش مهمی در زندگی و کار او داشت. قدردانی کالوینو به استر در کتاب «شهرهای نامرئی» مشهور است. این کتاب در ایران نیز ترجمه شده است.
خلاصه که حرفه نویسندگی کالوینو چندین دهه را در بر گرفت و در طی آن رمانها، داستانهای کوتاه، مقالات و آثار داستانی بسیاری نوشت. از معروفترین آثار او میتوان به «بارون درختنشین»، «شوالیهٔ ناموجود» و «شش یادداشت برای هزارهی بعدی» اشاره کرد.
کالوینو دارای دیدگاههای سیاسی چپ بود و مدتی از اعضای حزب کمونیست ایتالیا بود. با این حال، او از موضع حزب در جریان انقلاب مجارستان 1956 سرخورده شد و در نهایت از آن فاصله گرفت. تجربههای سیاسی و تأملات او دربارهٔ مارکسیسم در برخی از نوشتههایش مشهود است.
ایتالو کالوینو در طول زندگی خود به نوشتن و انتشار ادامه داد و جوایز ادبی بسیاری را درو کرد. وی در سال ۱۹۸۵ (1364 شمسی) در 61 سالگی بر اثر خونریزی مغزی به عالم ناشناخته پس از مرگ سفر کرد.
زندگی ایتالو کالوینو بهشدت با فعالیتهای ادبی او درهمآمیخته بود و آثارش مانند بسیاری از نویسندگان، اغلب بازتاب تجربیات، باورها و فلسفههای شخصی او بود. میراث او که همان کتابهایش است، همچنان در ادبیات و داستاننویسی معاصر میدرخشد.