کتاب «یادداشتهای یک دیوانه و هفت قصه دیگر» نوشته نیکولای گوگول را خشایار دیهیمی به فارسی برگردانده و نشر نی آن را منتشر کرده است. نیکلای گوگول در کتاب «یادداشتهای یک دیوانه و هفت قصه دیگر» به مسائل و موضوعاتی از قبیل آشفتگی در نظام اداری، انحراف و فساد در دستگاههای دولتی، تضاد بین واقعیت و رویا، نقد رویاهای ارتقاء در سلسله مراتب اجتماعی برای دستیابی به خوشبختی و... پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به ادبیات روسیه علاقه دارند، مناسب است.
کتاب «یادداشتهای یک دیوانه و هفت قصه دیگر» دربردارنده هشت داستان از نویسنده بزرگ و مشهور روس نیکلای گوگول است، که با زبانی بسیار گیرا و دلچسب نوشته شده است. این داستانها عبارتند از: یادداشتهای یک دیوانه، بلوار نیفسکی، شنل، دماغ، کالسکه، مالکین قدیمی، ماجرای نزاع ایوان ایوانوویچ و ایوان نیکیفوروویچ، و ایوان فیودوروویچ اشپونکا و خالهاش. چنانکه در داستان «یادداشتهای یک دیوانه » میخوانیم کارمندی پایین رتبه و از سطح پایین نظام طبقاتی در حالی که مدیرش به خاطر کارهای عجیبش او را دیوانه میپندارد با دیدن دختر مدیرکلش که سوفی نام دارد، در خیابان عاشق او شده و شروع میکند به نوشتن یادداشتهایی در وصف این حالات. هرچند که این عشق مطابق با نظام اجتماعی جامعه نیست و او بعید است که به مقصود خود برسد. نارضایتی از وضعیت نظام اجتماعی و روابط بالادستی و زیردستی، اساسِ یادداشتهای این مرد و موضوع داستان است که با زبانی خودمانی، شاعرانه و طنزآلود ارائه شده است. داستان «ماجرای نزاع ایوان ایوانوویچ و ایوان نیکیفوروویچ»، درباره دو دوست و رفیقِ همدل است که بر سر هیچ و پوچ دعوا میکنند، از هم جدا میشوند، و باقی عمرشان را به طرح دعوا در دادگاه و تلاشهای بیهوده برای خاتمه دعوا به سود خود سپری میکنند. این یکی از دستانهای پیچیده و مهیج کتاب به شمار میرود که گوگول به زیبایی آن را روایت کرده است. در داستان «کالسکه»، مالکی که در نوشیدن شراب زیادهروی کرده، چند افسر ارتشی را دعوت میکند تا در روز بعد به خانه او بیایند و با او ناهار بخورند و همچنین، کالسکه بسیار زیبای او را که نظیر ندارد، از نزدیک ببینند. اما وقتی که شب به خانه برمیگردد، مست است و یادش میرود تا موضوع مهمانی را با زن خود در میان بگذارد. صبح، وقتی که از خواب بیدار میشود، با کلِ هنگ که روی سر او خراب شدهاند روبهرو میشود. همین موجب میشود تا از خانه بگریزد و به کالسکه خودش پناه ببرد. افسرها که از وضع پیش آمده متعجب شده بودند، تصمیم میگیرند به جستجوی کالسکه بپردازد زیرا او درباره آن توضیحات مهیجی داده بود که آنها را مشتاق کرده بود.
«لعنت! بیش از این دیگر نمیتوانم تحمل کنم... همیشه اشرافزادهها یا ژنرالها. تمام چیزهای خوب این دنیا همیشه نصیب اشرافزادهها یا ژنرالها میشود. مردم طبقهی ما به زحمت مایه دلخوشی کوچکی فراهم میکنند و درست هنگامیکه میخواهند از این شادی نصیب ببرند، یک اشرافزاده یا ژنرال از راه میرسد و این شادی کوچک را هم از دستشان میقاپد. به جهنم! دوست داشتم یک ژنرال بودم، نه فقط به خاطر تصاحب سوفی و بقیه قضایا، بلکه دوست دارم ببینم که این آقایان با تمام لطیفههای درباریشان دنبال من چهار دستوپا میخزند... سرگرد کاوالیوف برای گرفتن پستی مناسب شانش به پترزبورگ آمده بود. اگر خوششانسی میآورد میتوانست معاونت یک اداره دولتی را به دست آورد، اما اگر چنین توفیقی نصیبش نمیشد، شغلی نظیر منشی وزارتخانه در یکی از ادارات مهم دولتی به او واگذار میشد. سرگرد کاوالیوف بیمیل نبود ازدواج کند، اما فقط با کسی که حداقل 200000 روبل جهیزیه داشته باشد. حال خواننده میتواند تصور کند که احساس این مرد، وقتی به جای دماغی زیبا و با اندازه کاملاً طبیعی چیزی جز سطحی صاف و غیرطبیعی ندید، چه بود... وقتی دم دروازهی حیاط رسیدم، خانه به نظرم چندین بار شکستنیتر از پیش آمد: کلبههای رعیتها کج و معوج شده بودند و بلاتردید صاحبانشان هم وضع بهتری نداشتند؛ چپر و حصار حصیری دور حیاط کاملاً در هم شکسته بود و من به چشم خودم دیدم که آشپز چوبهایش را بیرون میکشید تا توی اجاق بسوزاند، در حالی که کافی بود دو قدم جلوتر برود تا به تودهی انبوهی بتهی آماده دست پیدا کند.»
نیکلای گوگول از نویسندگان بزرگ روسیه در قرن نوزدهم است. او در یکی از مناطق اوکراین زاده شد و پس از پایان تحصیل به پترزبورگ رفت و در مقام کارمندی ساده مشغول به کار شد. گوگول در ابتدا و در کار نویسندگی توفیق زیادی به دست نیاورد اما به تدریج و در اثر تداوم کارهای خلاقانه توانست آثار درخشانی را پدید آورد. او از مهمترین نویسندگان روسیه در قرن نوزدهم به شمار میآید.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کتاب کودک نیز بازدید فرمایید.