کتاب «راز جنگل پیر» اثر دینو بوتزاتی، روایتی فانتزی از روابط بین انسانها و طبیعت اطراف آنها است. نویسنده در این کتاب کوشیده است به ارتباط ماورایی انسانها و اهمیت طبیعت در زندگی آنها بپردازد. ماریو برنتا در سال 1994، فیلمی درام به اسم Barnabo of the Mountains را با اقتباس از این کتاب ساخت که توانست به جشنواره کن راه یابد. راز جنگل پیر با ترجمه بهمن فرزانه در انتشارات ماه آوا چاپ شده است.
داستان از آنجا آغاز میشود که سرهنگ سباستیانو پروکولو و برادرزادهاش، به طور برابر وارث جنگل پیر میشوند. طمع به جان سرهنگ میافتد تا برای تصاحب نیم دیگر جنگل برادرزادهاش را به قتل برساند و با به دست آوردن کل جنگل آن را به ورطه نابودی بکشاند. غافل از اینکه درختان تنها موجودات زنده آن جنگل نیستند. این جنگل سحرآمیز میزبان اجنه و پرندگان سخنگویی است که حالا برای نجات جانشان باید راهی پیدا کنند تا سرهنگ را از میان بردارند یا او را متقاعد سازند جنگل را نابود نکند.
یکی از خوانندگان کتاب با اشاره به نبوغ نویسنده در تصویرپردازی و قدرت تخیل شگفتآور وی مینویسد: «این کتاب به شکلی بسیار بیتکلف، دوستداشتنی و ساده نوشته شده است. طرفدار کتابهای جادویی و تخیلی نیستم؛ اما از خواندن این کتاب لذت بردم.»
خوانندهٔ نوجوان دیگری این کتاب را به همسن و سالان خود پیشنهاد کرده و نوشته است: «برای نوجوانان فانتزیپسند میتواند یکی از بهترینها باشد. ترجمه جناب فرزانه نیز دیگر نیازی به تعریف ندارد، روان، شیوا و منسجم.»
نویسنده در قسمتی از کتاب به علت نامگذاری جنگل پیر اشاره میکند: «آقای موررو، مالک آرام و صلحجویی بود. ثروتمندترین مرد دهات آن دره به شمار میرفت. از زمینهای خود آن طور که باید و شاید استفاده نکرده بود. فقط داده بود در حاشیهای از مزارع جنگلیاش درختان اضافی را از جای درآورند. آن جنگل، زیباترین جنگل منطقه بود، گرچه چندان وسعت هم نداشت. آن را «جنگل پیر» مینامیدند. هرگز به آن بیاحترامی نشده بود. پیرترین درختان کاج آن منطقه و شاید سراسر جهان، سر به هوا کشیده بودند. صدها سال میشد که از آنجا حتی یک بوته از ریشه در نیاورده بودند. در واقع همان جنگل پیر به سرهنگ به ارث رسیده بود. با خانهای که قبلا آقای موررو در آن سکونت داشت و بعد هم زمینهای دیگری که میشد آنها را «حاشیه» نامید.»
در ادامه میخوانیم: «آقای موررو هم مثل سایر اهالی دهات دره، جنگل وسیع را تا حد پرستش دوست داشت و قبل از مرگ سعی کرده بود آنجا را در فهرست آثار ملی ثبت کند؛ طبعاً سعیاش بیفایده بود. یک ماه پس از وفات آن مرد، مقامات دهکده فوندو به پاس خدماتی که برای جنگل انجام داده بود، در کنار خانهاش با مراسمی پرده از روی مجسمه او برداشتند. مجسمه مرحوم از چوب بود و حکاکی شده بود؛ با رنگهایی زنده هم رنگآمیزیاش کرده بودند. همه تصدیق میکردند مجسمهای است بسیار زیبا که خیلی به خود مرحوم شباهت دارد. در مراسم افتتاح یک نفر نطق کرده و گفته بود: «باید به خاطر تجلیل از او یادگاریای جاودانی از او برجای بماند.» خیلی از حاضران هم به هم سلقمه زده و زیر لب خندیده بودند؛ چنان مجسمهای کم و بیش شش ماه دوام میآورد و بعد میپوسید و فرو میریخت.»
بیان ساده و در عین حال دقیق نویسنده را میتوان در توصیف جزئیاتش مشاهده کرد: «سوار اتوموبیل شدند و به سمت خانه موررو به راه افتادند. جاده در دو کیلومتر اول از میان مزارع انتهای دره عبور میکرد، بعد هم سربالایی میشد و از بالای دشتهای بایر میگذشت، چهار کیلومتر به خانه مانده، وارد جنگل میشد؛ جنگلی که بیشتر بوته داشت تا درخت. یک کیلومتر مانده بود تا به مقصد برسند. از آنجا جنگل پیر به چشم میخورد که بین دو کوه گسترده بود. جاده تا بالای دره پیش میرفت. در تپه آخر یک صخره عظیم زرد رنگ دیده میشد که یحتمل حدود صد متر ارتفاع داشت. اسمش را گذاشته بودند: «شاخ پیر». جایی بود زشت. نظر کسی را جلب نمیکرد.»
دینو بوتزاتی تراورسو نویسنده مشهور و بهنام ایتالیایی بود که در سال 1906 متولد شد. او همچنین سابقه کشیدن نقاشی، سرودن شعر و روزنامهنگاری را داشت. او در بحبوحه جنگ جهانی دوم روزنامهنگار بود و وقایع جنگ را به ثبت میرساند. به نظر میرسد سابقه روزنامهنگاری دینو بوتزاتی یکی از مهمترین عوامل پیشرفت او در عرصه نویسندگی است. «بیابان تاتارها»، «راهروی هتل بزرگ»، «سفر به دوزخ» و «پسرک بیچاره» از دیگر آثار این نویسنده سرشناس است. او پس از به جا گذاشتن آثار داستانی تحسینبرانگیزش، در نهایت در سن 66 سالگی بر اثر سرطان لوزالمعده دار فانی را وداع گفت.