کتاب «تله شادمانی» با نام لاتین The Happiness Trap توسط راس هریس در سال 2007 نوشته شده و به چاپ رسیده است. این کتاب در ایران نیز توسط انتشارات سایه سخن و با ترجمهی مشترک علی صاحبی و مهدی اسکندری در 392 صفحه و در قطع رقعی به چاپ رسیده است. استقبال از این کتاب در ایران نیز بسیار خوب بود و در مدت زمان کمی توانست به چاپ دهم برسد. کتاب «تله شادمانی» بر اساس رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد «ATC» نوشته شده که روش تازهای دربارهی مسالهی شادمانی و به طور کلی رضایتمندی از زندگی است.
این کتاب میگوید که اکثر انسانها اسیر تصورات ذهن خودشان هستند و در این اسارت گاهی سالها عمرشان هدر میرود. و بدتر اینکه نمیدانند این قفسی که برای خودشان ساختهاند بهراحتی قابل شکستن و رهایی است. نویسنده در این کتاب سوالاتی را مطرح میکند که قطعا فکر کردن در موردشان و پاسخگویی به آنها میتواند چشمههای جدیدی از یک زندگی شاد را بر روی چشمان شما بگشاید. یکی از مهمترین سوالهایی که در این کتاب پرسیده میشود این است که «شادمانی دقیقا به چه معناست؟» که در ادامهی کتاب نیز به آن پاسخ جامعی داده میشود. با خواندن این کتاب معنای واقعی یک زندگی غنی، پربار و با معنا را درک خواهید کرد و مسیر آن را نیز خواهید فهمید.
برایان در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب میگوید:
«کتاب تلهی شادمانی هر کسی که به دنبال یافتن یک زندگی آرام و شاد است را باید بخواند. این یک پیشنهاد دوستانه است که به شما میکنم. حتما این کتاب را بخوانید زیرا ذهن شما را در مورد زندگی شاد، افکار مثبت و منفی و هزاران مورد دیگر که این روزها از آنها میگویند و مربوط به مسائل روانشناسانه است را تغییر میدهد و درک عمیق و متفاوتی را به شما عرضه میکند. درکی که قطعا شما برای یک زندگی بهتر به آن نیاز دارید.»
پاراگراف ابتدایی کتاب را در زیر میخوانیم: «شادمانی طنزی بزرگ به همراه دارد. این کلمه شانش یا بخت و اقبال را در ذهن تداعی میکند و بدین معناست که در نگاه مثبت، فرد، قدردان ظهور این موقعیت و حس تازه و حیرتآور آن است. طنز ماجرا این است که مردم نهتنها آن را جستجو میکنند، بلکه تلاش میکنند پس از به دست آوردن شادمانی، حفظش کنند و از تمامی احساسات ناخوشایند اجتناب کنند. متاسفانه همین تلاش کنترلگرایانه میتواند به زندگی بسته، خشک، ثابت و سهمگینی منتهی شود. شادمانی فقط داشتن احساس خوب نیست. اگر چنین بود، افرادی که دچار اعتیاد به مواد مخدر شدهاند، خوشحالترین انسانهای روی کرهی زمین بودند. در واقع احساس خوب، از ادراک ناخوشایندیهای زندگی پدید میآید. افراد مبتلا به اعتیاد تلاش میکنند همیشه در حالت نشئگی و مطلوب خود باقی بمانند تا احساس خوب را تجربه کنند، اما باید بدانیم شادمانی فقط وقتی به دست میآید که ناخوشایندی و ناملایمات زندگی را بهآرامی در آغوش بگیریم. و این مسئله فقط به افراد مبتلا به اعتیاد مربوط نیست. بیشتر ما به اسم ساختن نتایج هیجانی احساسی مطلوب که به آن شادمانی میگوییم، خود را درگیر رفتارهایی میکنیم که نهتنها شادمانی را به وجود نمیآورند، بلکه نتیجهی معکوسی در بر دارد. اگر به دنبال شادمانی هستیم، باید عاقلانه در جستجو آن باشیم.»
پاراگرافی از کتاب را که در مورد باورهایی اشتباه در مورد خوشبختی است را در زیر میخوانیم:
«لحظهای را تصور کنید که کموبیش دریابید تمام باورهایتان دربارهی یافتن خوشبختی، اشتباه و نادرست است. روزی که بفهمید باورهایی که دربارهی خوشبختی داشتهاید و در تلاش برای رسیدن به آن بودهاید، چقدر به بدبخت شدن شما منجر شده است. تصور کنید روزی دریابید تلاشهای شما به منظور یافتن خوشبختی، در حقیقت به سدی برای رسیدن به آن تبدیل شده است. و چه میشود اگر تمام کسانی که میشناسید، از جمله تمامی روانشناسان، روانپزشکان و انجمنهای خودیاری که ادعا میکنند پاسخ تمامی سوالات شما را میدانند نیز در جایگاهی مشابه شما قرار داشته باشند؟ این پرسشها را برای جلب توجهتان مطرح نکردم. مبنای این کتاب براساس محتوای در حال رشد تحقیقاتی علمی است که بیان میکند همگی ما در دام روانی قدرتمندی گیر افتادهایم. باورهای نادرست و بیفایدهای دربارهی خوشبختی زندگی ما را هدایت میکنند. ایدههایی که بهشدت از طرف جامعه پذیرفته شده است، و همه معتقدند صحت دارند. این باورها معقول و منطقی به نظر میرسند، چرا که آنها بارها و بارها تقریبا در تمامی کتابهای خودیاری خواندهاید، در حالی که باورهای غلط، چرخهای معیوب میسازند. چرخهای که در آن هرچه برای شادمانی بیشتر تلاش کنید، غم و رنج بیشتری نصیبتان میکند. تمامی این دامهای روانی به قدری خوب، خود را از ما مخفی نگه داشتهاند که حتی سر نخی از اینکه در دامشان افتادهایم و تحت کنترلشان هستیم، در دست نداریم.»
پاراگرافی دیگر از کتاب را که در مورد افکار مثبت و منفی صحبت میکند را در زیر میخوانیم:
«شاید بپرسید: «آیا افکار مثبت از افکار منفی بهتر نیستند؟ ضرورتا نه. اگر به یاد داشته باشید، مهمترین سوال این است: «آیا این فکر برای من سودمند است؟» یک جراح مغز الکلی را در نظر بگیرید که با خودش فکر میکند: «من بزرگترین جراح مغز جهان هستم. میتوانم حتی در حین نوشیدن الکل، یک جراحی عالی انجام دهم.» این فکر مثبت است، اما مطمئنا سودمند نخواهد بود. بیشتر افرادی که به رانندگی در حالت مستی متهم هستند نیز چنین افکاری دارند. پس لزوما افکار مثبت، سودمند نخواهند بود. همهی اینها دربارهی افکار خنثی نیز به کار برده میشود. در این کتاب اکثرا از افکار منفی صحبت شده است، زیرا بهسادگی قابل تمایزند و در اکثر مواقع با این افکار دچار مشکل میشویم. اما هر آنچه روی افکار منفی به کار ببریم، روی افکار خنثی و مثبت نیز به کار برده میشود. در نهایت به دنبال یک فکر مثبت یا منفی؛ درست یا غلط، خوشایند یا ناخوشایند، خوشبینانه یا بدبینانه نیستیم؛ بلکه به دنبال این هستیم که یک زندگی ارزشمند و پربار و کاربردی داشته باشیم.»
راس هریس در سال ۱۹۶۲ در لیورپول انگلستان متولد شده است. او علاوه بر نویسندگی، رواندرمانگر، پزشک، مربی زندگی و مشاور بینالمللی در زمینه فروش بینالمللی نیز است. او بیش از ۴۴هزار متخصص روانشناس را به طور مستقیم در مدل ATC درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در استرالیا، اروپا، انگلیس و ایالات متحده آموزش داده است. کتابهای او نیز در حالحاضر به بیش از ۲۲ زبان ترجمه و چاپ شده است. از کتابهایش میتوان به «سیلی واقعیت»، «عمل عاشقانه» و «اکت به زبان ساده» اشاره کرد.
برای مشاهده محصولات مرتبط دیگر میتوانید از دسته بندی خرید کتاب انگیزشی نیز بازدید فرمایید.