کتاب «تجربه و هنر زندگی 8/ اعتراف» توسط نشر گمان در 124 صفحه و با ترجمه آبتین گلکار، برداشتی از کتاب اعتراف یا همان A Confession از لئو تولستوی مشهور است. در این مجموعه کتابهای نشر گمان که اغلب فلسفی هستند، به جای لفظ فلسفه از هنر زندگی استفاده شده است. شاید که این بهتر منظور و مقصود این مجموعه را برساند. در ضمن مجموعه «تجربه و هنر زندگی» همچنانکه از عنوان هم برمیآید به دو دسته کتاب تقسیم میشود. کتابهای نظری «هنر زندگی» و زندگینامهها، زندگینامههای شخصی، یادداشتهای پراگنده و خاطراتی که صرفا «تجربه زندگی» هستند.
کتاب «تجربه و هنر زندگی 8/ اعتراف» که در ۱۶ بخش نوشته شده، شرح تجربهی شخصی لئو تولستوی در مواجهه با پرسشهایی درمورد «معنای زندگی» است و مسیری که برای پاسخدادن به آن طی میکند. کتاب اعتراف یکی از ماندگارترین آثاری است که به قلم لئو تولستوی نوشته شده است. این کتاب در سختترین شرایط زندگی این نویسنده برای نوشتن انتخاب شد.
تولستوی توانست با نوشتن این کتاب به شهرت و محبوبیت زیادی در بین طرفدارانش دست پیدا کند. او زمانی تصمیم به نوشتن این کتاب گرفت که شدیدا دچار یاس و ناامیدی شده بود. این کتاب را جزء بهترین کتابهای فلسفی میدانند که میتواند به بسیاری از پرسشهای آدمی جواب دهد.
محمد در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب نوشته است: «تولستوی نویسنده شهیر روسی، وقتی که به اوج شهرت و ثروت میرسه، دچار یاس فلسفی میشه و از خودش میپرسه که چی؟ شروع میکنه به مطالعه جهانبینیهای متفاوت و در این کتاب این سرگشتگیها و تحقیقاتش رو با در میان میذاره و چقدر قلم تولستوی خارج از زمان هم عالی و ستودنی هست.»
سارا نیز نظرش را در مورد کتاب اینگونه بیان میکند: «با مطالعه این کتاب به این موضوع پی بردم که تولستوی سی سال از عمرش را صرف رسیدن به یک نتیجه اقناعکننده و بیشتر از عمر خیلی از ما در سرگشتگی و پوچی به سر میبرد. با خواندن این کتاب پی بردم که تولستوی انسان آزاد و بیداری بوده و دنبال گول زدن خودش نبوده و مواقعی که احساس میکنه در زندگیش اشتباه قدم برداشته خیلی راحت مطرح میکنه.»
پاراگرافی از کتاب را در زیر میخوانیم: «هنگامی که در علوم توضیحی نیافتم، به دنبال یافتن این توضیح در زندگی برآمدم و امیدوار بودم آن را در انسانهای پیرامونم پیدا کنم. مشغول زیر نظر گرفتن انسانهایی همانند خودم شدم، که چگونه در اطراف من زندگی میکنند و چگونه با این مسئلهای که مرا به درماندگی کشانده بود، کنار میآیند. و این است یافتههای من در افرادی که از نظر موقعیت اجتماعی و تحصیلات و شیوه زندگی با من در یک سطح قرار داشتند. دریافتم برای انسانهایی از طبقه من چهار راه گریز برای خلاصی از وضعیت وحشتناکی که همهمان در آن گرفتار بودیم، وجود دارد.
نخستین راه گریز، بیخبری است. این راه عبارت است از اینکه ندانیم و درک نکنیم که زندگی مایهی شرّ و فاقد معناست. افراد این گروه - که اکثرا زنان، افراد بسیار جوان یا بسیار ابله هستند - هنوز آن مسئله زندگی را که به سراغ شوپنهاور، سلیمان و بودا آمده بود، درک نکردهاند. آنان نه اژدهایی را میبینند که به انتظارشان نشسته و نه موشهایی را که بوتهای را میجوند که آنان به آن دست انداختهاند، بلکه در حال لیسیدن قطرههای عسل هستند. ولی این لیسیدن قطرههای عسل فقط تا زمان معینی ممکن است: چیزی حواس آنان را معطوف اژدها و موشها خواهد کرد، و لیسیدن عسل به سر میرسد. از آنان نمیتوانستم چیزی بیاموزم چون آدم نمیتواند آنچه را میداند به دست فراموشی بسپارد.
راه دوم، راه لذتپرستی است. عبارت است از اینکه با علم به بیآتیه بودن زندگی، فعلاً از آن نعمتهایی که وجود دارند، بهره برد و نه به اژدها نگاه کرد، نه به موشها، بلکه عسل را تا جایی که میشود لیسید، بهویژه اگر عسل فراوانی هم روی بوته ریخته باشد.»
لیِو نیکُلائِویچ تولستوی در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا در دویست کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. وی نویسنده شهیر روسی است که او را یکی از بزرگترین رماننویسهای تمام ادوار تاریخ میدانند. تولستوی، از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۶، هر سال نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات و در سالهای ۱۹۰۱، ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ نامزد جایزه صلح نوبل شد اما هرگز برنده نشد.
از آثار ارزشمند او میتوان به جنگ و صلح، آناکارنینا، مرگ ایوان ایلیچ و رستاخیز اشاره کرد.