کتاب «رنج و سرمستی» نوشته ایروینگ استون را پرویز داریوش به فارسی برگردانده و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرده است. ایروینگ استون در کتاب «رنج و سرمستی» به شرح زندگانی میکل آنژ پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به رمانهای تاریخی علاقه دارند، مناسب است.
کتاب «رنج و سرمستی» نوشته ایروینگ استون را پرویز داریوش به فارسی برگردانده و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرده است. ایروینگ استون در کتاب «رنج و سرمستی» به شرح زندگانی میکل آنژ پرداخته است. این کتاب برای کسانی که به رمانهای تاریخی علاقه دارند، مناسب است.
میکل آنژ از مهمترین هنرمندان تمام دوران است زیرا اثر زیادی بر مجسمهسازی، نقاشی، معماری و شعر گذارده است. ایروینگ استون در این کتاب بر اساس منابع تاریخی و همچنین بهره از تخیل خودش به شرح زندگی میکل آنژ که از بزرگترین هنرمندان دوره رنسانس است پرداخته است.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در پشت گوشهای محافظت شده، بر روی یک سکو، مردی حدوداً چهلساله نشسته بود و روی میز بالای سرش، تنها جای خالی از سفارش، ردیفهای مرتب خودکار، قلمموها، دفترچههای نقاشی، قیچیها و سایر ابزارهای جانبیاش قرار داشت و در پشتش، در قفسههای دیواری، جلدهایی از نسخههای خطی مصوّر چیده شده بود. گراناچی پایین میز استادش ایستاد. «جناب گیرلاندایو، این پسر، میکلآنژ است که دربارهٔ او با شما صحبت کردم.» میکلآنژ حس کرد تسخیر چشمانی شده است که در سراسر ایتالیا مشهور بود که میتواند با یک نظر، ببیند و به خاطر بسپارد. اما پسرک هم از چشمانش، مثل دو قلم تیز نقرهای استفاده میکرد و در ذهنش هنرمندی را تصویر کرد که با کتی لاجوردی و عبای افتاده روی شانههایش، برای مقابله با سرمای ماه مارچ و کلاه سرخ بر سر، با چهرهای زودرنج و لبهای کبود، استخوان برجستهٔ زیر چشم، گونههای خالی تورفته، موی سیاه انبوه در وسط سر و روی شانههایش و با انگشتان کشیده و نرم دست راستش که مقابل گلویش قلاب شده بود، بالای سکو نشسته بود. او به یاد داشت که چند روز پیش گراناچی، دربارهٔ تعجب گیرلاندایو گفته بود: «الان که مفهوم این هنر را درک کردهام، اندوه من این است که چرا همهٔ دیوارهای فلورانس را در اختیارم نمیگذارند تا با نقاشی بپوشانمشان.» گیرلاندایو پرسید:«پدرت کیست؟» «لودویکو دی لئورناردو بوئوناروتی_ سیمونی» «نامش را شنیدهام. چند سال داری؟» «سیزده سال» «ما کارآموزی را از ده سالگی شروع میکنیم. سه سال گذشته را کجا بودهای؟» «وقتم را در مدرسهٔ دستورزبان فرانچسکو دا اوربینو۱۱، با آموختن زبان لاتین و یونانی تلف کردم.» حرکت گوشهٔ لبهای سرخفام گیرلاندایو، نشان داد که او از جواب پسر خوشش آمده است. «میتوانی نقاشی کنی؟» «استعداد یادگیری آن را در خود میبینم.» گراناچی که میخواست به دوستش کمک کند، اما نمیتوانست بگوید که نقاشیهای گیرلاندایو را برای کپی کردن به میکلآنژ امانت میداده است.
درباره نویسنده
ایروینگ استون (1989-1903) نویسنده آمریکایی است که در زمینه نوشتن رمانهایی که به شرح احوال و زندگی افراد میپردازند مهارت داشت. او در سال 1923، مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد و پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد در همان دانشگاه، در جایگاه استادیار رشته زبان انگلیسی مشغول به تدریس شد