مکتب دیکتاتورها (به ایتالیایی: La scuola dei dittatori) عنوان ترجمهای از کتاب اینیاتسیو سیلونه است که در سال 1938 نوشته شد و مهدی سحابی آن را به فارسی برگرداند. کتاب مکتب دیکتاتورها پیش از جنگ جهانی دوم و قبل از به حکومت رسیدن فاشیستها به رهبری موسولینی در ایتالیا و نازیها به ریاست هیتلر در آلمان منتشر شد.
دیکتاتوری در این کتاب اینگونه تعریف میشود: «دیکتاتوری از فعل دیکته کردن میآید؛ با این تفاوت که این مکتب فقط دارای یک کلاس است که در آن غلطهای املایی مجازات دارد.» اما موضوع کتاب او، یک گفتوگوی طولانی بین سه شخصیت است. آمریکایی ابلهی که خیال دیکتاتور شدن دارد و برای تحقیق دربارهی اینکه چگونه میتوان یک دیکتاتور موفق شد، در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم به اروپا آمده است و به همراه مشاور خود سراسر اروپا را برای یافتن اسرار برپایی یک دیکتاتوری موفق زیر پا میگذارند و سرانجام به سراغ کسی میروند که عمرش را صرف مبارزه با دیکتاتوری کرده است.
سیلونه در این کتاب، برای بیان افکار خود شخصیت تومازوی را خلق کرده و از زبان او، اندیشهها و شناخت خود از شرایط جامعه و میل تودهها به حکومت دیکتاتوری را به خوبی روایت کرده است. این کتاب تقریبا همزمان با رمان معروف «نان و شراب» نوشته شد و همچون این رمان برای بار نخست به زبان آلمانی در زوریخ منتشر شد، اما انتشار آن با توجه به درونمایهاش و قدرت گرفتن فاشیستها در ایتالیا، تا مدتها در ایتالیا اجازه انتشار نداشت و انتشار آن بیستوچهار سال بعد، یعنی در سال 1962 اتفاق افتاد! نشر ماهی کتاب مکتب دیکتاتورها را با ترجمهی مهدی سحابی در سال 1385 روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
الهام مقدمراد در سایت کتابباز اینگونه به نقد کتاب پرداخته: «وقتی کتاب کوچک مکتب دیکتاتورها را دست گرفتم تا سبک رماننویسی یک روشنفکر ایتالیایی در اوایل قرن بیستم را ببینم، در واقع نمیدانستم پس از خواندنش قرار است باز هم به آن پرسش تاریخی معروف برگردانده شوم. اینکه آیا ادبیات در مقابل خصلتهای اجتماعی و سیاسی زمان خود تعهدی دارد؟ آیا رمان و ادبیات ملزم است با جا دادن بیانیهای سیاسی یا داشتن فلسفهای در خود، مسألههای مردم زمان خود را حل کند؟ و اگر چنین نکرد هرگونه ارزش زیباییشناسی هنری آن منحط و بیارزش نامیده خواهد شد؟ نکته همین جاست. در این جملهی بسیار معروف که از نویسندهی مکتب دیکتاتورها، نقل شده است: «والاترین کاربرد نویسندگی این است که تـجربه را به شعور تبدیل کند.» او بهوضوح گفته است که چه قصدی از نوشتن دارد. سیلونه تعهد و رسالتی از جنس آفریدن شعوری احتمالاً همگانی برای نویسنده قائل است. شعور میتواند توانایی حل مسألههای اجتماعی، سیاسی و فلسفی و... قلمداد شود و این از نظر من همان نقطهی پایان رمان است.»
ثمین -از کاربران گودریدز- راجع به این کتاب نوشته است: «شگفتانگیزترین ایدهها در مورد چگونگی استقرار دیکتاتوری در یک کشور!» پوریا سفری در اینستاگرام خود نوشته: «کتاب از این منظر باارزش مینماید که برای خواننده یک موضوع سیاسی-تاریخی را ظاهر میسازد. حکومتهایی که از ناآگاهی و تحریک اذهان تودهها برای ماندن در حکومت استفاده میکنند و دیکتاتورهایی با کیش شخصیت مقدس که سابقا برای رسیدن به قدرت از امکانات دموکراسی استفاده کردهاند؛ اما پس از رسیدن به قدرت هیچکدام از امکاناتی را که خودشان در اپوزیسیون از آن بهره گرفتهاند، در اختیار مخالفان خود نخواهند گذاشت.»
«دیکتاتوری رژیمی است که در آن مردم به جای فکر کردن نقل قول میکنند و همه هم از یک کتاب نقل قول میکنند.» این یکی از معروفترین جملههای کتاب است که طرفداران زیادی نیز دارد. در ادامه مطالب بیشتری از متن کتاب آمده است: «یونانیان قدیم بهدرستی معتقد بودند که "خودکامه" رعیت را به وجود نمیآورد، بلکه رعایا هستند که کسی را به خودکامگی میرسانند. همانطور که در بعضی اشکال بدوی زندگی، شیء تعیینکننده حالت است: "طعمه ماهی را میگیرد، نه ماهی طعمه را." میشود گفت که در نهایت، هر ملتی لایق همان دولتی است که دارد. در واقع، آیا هرگز دیده شده که ملت آزادهای مدتی طولانی تسلیم استبداد شود یا ملت رام و سربهزیری به آزادی دست یابد؟ افلاطون عوامفریبانی را که به احساسات خودسرانهی جوانان دامن میزدند "خودکامهسازان" میخواند، و نسلی از مردم را که به آشوب اخلاقی و سیاسی دامن میزد و موجب بروز کودتا میشد "نسل خودکامگی" مینامید.»
اینیاتسیو سیلونه (Ignazio Silone) با نام اصلی «سکوندو ترانکوئیلی»، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، در سال 1900 متولد شد. اینیاتسیو سیلونه دوران کودکی سختی داشت و در فقر و تنگدستی بزرگ شد. در زلزلهی سال ۱۹۱۵ پدر و مادر و پنج برادر خود را از دست داد. پس از اتمام تحصیلات سوسیالیست شد و در سال ۱۹۲۱ یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود. در سال 1927 برای آشنایی بیشتر با حزب کمونیست به شوروی سفر کرد، ولی آنجا با دیدن اندیشههای استالین از حزب کمونیست استعفا داد. او تصمیم گرفت فعالیتهای سیاسی خود را به طور مستقل ادامه دهد.
سیلونه به دلیل فعالیتهای سیاسیاش و همچنین درمان بیماری سل به سوئیس رفت و در آنجا اعلام پناهندگی کرد و در مدت اقامت در کشور سوئیس، مهمترین آثارش مانند «نان و شراب»، «فونتامارا» و «کشت زیر برف» را منتشر کرد. مترجم کتاب یعنی مهدی سحابی، یکی از بزرگترین مترجمین ادبیات فارسی به شمار میرود که دستی هم در نقاشی، مجسمهسازی و عکاسی داشته است. مهدی سحابی به زبانهای ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی مسلط بود. یکی از ویژگیهای بارز سحابی در زمینهی ترجمه، انتخاب و معرفی آثاری از نویسندگانِ مطرح بود که بین مخاطبان ایرانی کمتر شناخته شده بودند. ترجمهی «در جستوجوی زمان ازدسترفته» اثر مارسل پروست، مهمترین ترجمهی سحابی محسوب میشود. وی هجدهم آبان سال 1388 در پاریس درگذشت.
برای مشاهده موارد مرتبط میتوانید به دستهبندی خرید کتاب تاریخی مراجعه کنید.