کتاب «هر رازی که فاش میکنی، یک ماهی قرمز میمیرد» را صابر ابر نوشته است. این کتاب توشط نشر ثالث در ۲۱۰ صفحه منتشر شده و آخرین چاپش که چاپ پنجم است، مربوط به سال ۱۳۹۶ میشود. در این کتاب، صابر ابر، بازیگر مطرح کشورمان، گوشهای از صد روز زندگی خود را در قالب ترکیبی از عکس و نوشته آورده و آن را با مخاطبینش به اشتراک گذاشته است.
کتاب «هر رازی که فاش میکنی، یک ماهی قرمز میمیرد» را صابر ابر نوشته است. این کتاب توشط نشر ثالث در ۲۱۰ صفحه منتشر شده و آخرین چاپش که چاپ پنجم است، مربوط به سال ۱۳۹۶ میشود. در این کتاب، صابر ابر، بازیگر مطرح کشورمان، گوشهای از صد روز زندگی خود را در قالب ترکیبی از عکس و نوشته آورده و آن را با مخاطبینش به اشتراک گذاشته است. طبق متنی که در مقدمهی کتاب آمده است، تمامی این عکسها توسط صابر ابر با تلفن همراه گرفته شده و متنها نیز همان لحظه نوشته شدهاند. این کتاب شما را به جهانی بیرون از جهان خودتان میبرد و در دنیایی که هنر و احساس، حرف اولش را میزند، غوطهور میکند. عکسهایی زیبا و خاص که دیدنشان شاید تا چند دقیقه شما را خیره نگه دارد. متنهایی مرتبط با لحظهی عکس که باعث جذابیت بیشتر این کتاب میشود. اگر میخواهید کتابی متفاوت را تجربه کنید، حتما خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم. کتاب «هر رازی که فاش میکنی، یک ماهی قرمز میمیرد» شامل دو بخش میشود، جملات بخش اول با مفاهیمی شروع میشوند که از دل زندگی و احساسات نویسنده برآمدهاند و جملات بخش دوم با رخدادهایی که عمیقا با آنها ارتباط میگیریم.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب «هر رازی که فاش میکنی، یک ماهی قرمز میمیرد» چیست؟
مریم در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب اینگونه مینویسد:
«من از خواندن این کتاب حس بسیار خوبی پیدا کردم. در این کتاب، صابر ابر با قلمی بسیار دوستانه و صمیمی خیلی راحت با مخاطب ارتباط برقرار میکند. او در این کتاب از اتفاقات و آرزوهای روزمرهای میگوید که خواندنش برای همهی ما جذاب، زیبا و خاطرهانگیز خواهد بود.»
امیرحسین نیز تجربهی مطالعهاش از این کتاب را اینگونه با ما به اشتراک میگذارد:
«من شخصیت صابر ابر را خیلی دوست دارم. چون واقعا مردی است که هنر در تمام وجودش ریشه دوانده و این را میتوان در بازیهایش کاملا حس کرد. حالا هم کتابی که از عکسها و نوشتههایش منتشر شده را خواندم و با تمام وجود از آن لذت بردم و همان حس هنری بودن خاص را میتوان در این کتاب نیز به وضوح حس کرد.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزهی خواندن باشند
پاراگرافی از کتاب را که با یک عکس از در ورودی یک خانهی قدیمی ترکیب شده است را در زیر میخوانیم:
«بعضی جاها انگار بودهام، انگار توشون سهم دارم، انگار... من توی این خونه زندگی کردهام، مطمئنم، یه وقت دیگه، یه وقت نمیدونم کی، خیلی سال پیش، سالهاست از کنارش رد میشم و همیشه همین حال رو دارم. من رو نگه میداره. من حتما یه وقتی از همین در رفتم تو و اونجا خیلی هم خوشگذرونی کردم. توی حیاطش، با آدمهاش و رودخونهای که از وسطش میگذره، فکر کنم اونجا یاد گرفتم به کی میگن عاشق. من اولین بار توی همین خونه که یادم نیست چه شکلیه عاشق شدم.»
کتاب در آغاز اینگونه مخاطب را درگیر سادگی و زیبایی خویش میکند:
«بعضی وقتها فکر میکنم دلیل بودن آدمها، من، تو، همه یک چیز است: زندگی کردن در لحظه و برای دیدن لبخندها، مهربانیها و حتما گاهی غمها. من در برگهای پیش رو نه ادعایی به عکاسی دارم و نه ادبیات، هر آنچه در این صد صفحه میبینید و میخوانید لحظههایی است که با شما شریک شدم، تمام عکسها با تلفن همراهم گرفته شده و تمام نوشتهها در همان لحظه ثبت عکس شدهاند، همینقدر تکلیف روشن بگویم: صد روز زندگیم را با شما قسمت کردم.»
پاراگرافی کوتاه و احساسی از کتاب را در زیر میخوانیم:
«بعضی آدمها همیشه در جیبهایشان چیزی دارند که تو را خوشحال میکنند. دستهایی دارند که برای تو دنبال چیزی میگردد. بعضی آدمها ادای خوب بودن را در نمیآورند. خوبند. محبوبند. بعضی آدمها تنها آبنبات جیبشان را به تو میدهند، فقط برای دیدن لذت صورتت.»
دربارهی نویسنده
صابر ابَر در ۱۸ خرداد۱۳۶۳ در تهران متولد شد. او بازیگر مطرح سینما و تئاتر ایران است. وی به خاطر بازی در فیلم «درباره الی» نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در ۲۷ امین جشنواره فیلم فجر و به خاطر بازی در فیلم «دایره زنگی» نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد در ۲۶ امین جشنواره فیلم فجر شد. او در نویسندگی نیز قلم توانایی دارد و دلنوشتههای کوتاه مینویسد. از دیگر آثار چاپ شدهی او میتوان به «تا هفت خانه آنورتر» اشاره کرد.