آ«اومبرتو اکو» نویسندهی سرشناسی است که او را عموما در حوزه نشانهشناسی مهم و برجسته میدانند، «آونگ فوکو» رمانی از اوست که در سال 1988 به چاپ رسیده است. داستان در میلان میگذرد و فضایی تاریخی و اسرارآمیز دارد. اکو برای نوشتن «آونگ فوکو» هشت سال زحمت کشیده است و علوم گستردهای را مطالعه کرده، مفاهیمی چون کیمیاگری، علوم خفیه، عرفان اسلامی، فراماسون شناسی، نجوم و... شناخته و سپاس جهان خلاقی چون داستان این رمان را به وجود آورده است.
داستان «آونگ فوکو» قصهی سه ویراستار است که از کار و زندگیشان خسته شدهاند و تصمیم میگیرند نقشهای را طراحی کنند که شوالیههای معابد قرون وسطی را به سایر فرقههای دوران کهن مرتبط میسازد. نتیجهی آن نقطهی جغرافیاییای است که تمام قدرتهای زمین را در دست میگیرد. قدرتهایی که پس از مدتی شمایلی واقعی به خود میگیرند...
با توجه به آنکه اومبرتو اکو را استاد نشانهشناسی میدانند، آثارش نیز از نگاه رازآلود نشانهشناسانه سرشار است، یکی از کسانی که این رمان را خوانده نوشته است، نوشته است: «داستانی رمزآلود که به هر چیزی سرک میکشد، از دین و مذهب بگیر تا عالم تا فرهنگهای مختلف مثل ایران از فروید تا حسن صباح.»
با توجه به اینکه از اثر قبلی اکو، اقتباسی سینمایی نیز صورت گرفت، یکی دیگر از کسانی که آثار او را دنبال کرده است نوشته: «اومبرتو اکو را همه با نام گل سرخ میشناسند، اما قطعا سنگینترین و پیچیدهترین رمانش آونگ فوکوست. شبیه یک سفر شگفتانگیز در تاریخ و شبهتاریخ و داستان باور ما ادمها به توطئه، داستان اینکه مرز بین حقیقت و دروغ شاید فقط در باور ما باشد. قطعا بزرگترین افسوس من در مورد آونگ آن است که استنلی کوبریک پیشنهاد داد که فیلمی از رویش بسازد، اما اکو بعد از نام گل سرخ (که فیلمش یک فاجعه واقعی و یک جنایت در حق کتاب بود) تصمیم گرفته بود که هیچ یک از کتابهای بعدیاش فیلم نشوند و اجازه این کار را نداد.»
داستان شگفتانگیز و پر از اعجاب اکو، سفری طولانیست که مخاطب را با خود همراه کرده و در دل تاریخ و نشانههای تاریخی پیش برده است، در بخشی از کتاب میخوانیم: «حتی آونگ هم پیغمبر دروغیست. وقتی نگاهش میکنی، فکر میکنی تنها نقطهی ثابت در کائنات است؛ اما از سقف کنسرواتوار بازش کن و از یک خانهی بدنام آویزانش کن، هیچ تاثیری در کارش نمیگذارد. تازه آونگهای دیگری هم هست: یکی در نیویورک است در ساختمال سازمان ملل متحد، یکی در موزهی علم سان فرانسیسکو، و خدا میداند چند تای دیگر.»
در جایی دیگر از اثر که مواجهه با «آونگ فوکو» اتفاق میافتد، میخوانیم: «آن وقت بود که آونگ را دیدم. گوی، آویزان از ریسمان بلندی متصل به سقف سرایشگاه با همزمانگی شکوهمندش به عقب و جلو در نوسان بود. میدانستم - اما هر کسی میتوانست این را در جادوی آن صدای تنفس آرام احساس کرده باشد - که این دورهی تناوب را جذر طول ریسمان و عدد پی تعیین میکند، عددی که اگر چه برای عقول دنیوی گنگ است، از رهگذر نوعی گویایی اعلی، محیط و قطر هر دایره ممکنی را به هم پیوند میدهد. زمانی که لازم است تا گوی از این طرف تا آن طرف نوسان کند با نوعی توطئهی مرموز بین بیزمانترین سنجهها معین میشود: واحد بودن نقطهی تعلیق، ثنویت ابعاد صفحه، ثالث بودن شروع عدد پی، طبیعت مربع و مرموز جذر، و کمال بیرون از شمار خود دایره... آونگ فوکو را هر جا که آویزان کنی از یک نقطهی بیحرکت شروع میکند به نوسان، در حالی که زمین زیرش میچرخد. هر نقطهی کائنات یک نقطهی ثابت است؛ تنها کاری که باید بکنی آویزان کردن آونگ است از آن.»
اومبرتو در سال 1932 به دنیا آمد، او متخصص قرون وسطی، نشانهشناس، فیلسوف و منتقد ادبی بوده است که در دانشگاههای مهم جهان به تدریس نیز پرداخته است. در کنار حدود چهل کتاب و مقالهی علمی، او هفت رمان نوشته است. از او آثار زیادی به فارسی ترجمه شده است که از جمله میتوان به «بائودولینو»، «در جستوجوی زبان کامل» و «تفسیر و پیشتفسیر» اشاره کرد.
او از طرفداران گفتگو میان شرق و غرب بود و سعی داشت ارتباطات بینالمللی را پیش ببرد. وی در سال 2016 در میلان بر اثر سرطان لوزالمعده درگذشت.