«ما مردم» یکی از آن کتابهای نادری است که لحظهای تاریخی را تعریف کرده و توسط شاهدی درخشان نوشته شده است. کسی که خود در رویدادهای آن دوران نیز شرکت داشته است. «تیموتی گارتون اش» مورخ، روزنامهنگار و نویسندهی بریتانیایی، با سفر به ورشو، بوداپست، برلین و پراگ در طول انقلابهای 1989 توانسته روایت شخصیاش از فروپاشی این حکومتهای پساتوتالیتر را در کتابش با نام «ما مردم» شرح دهد.
گارتون اش با همدردی و قدرت گزارشی از فروپاشی نظامی فاسد را پوشش میدهد و شرح میدهد که چگونه مردمانی بیقدرت توانستند پیروز شوند، توانستند کشورشان را نجات دهند و با استفاده از نظریات روشنفکرانی مانند «واتسلاو هاول» انقلابی بزرگ و با کم¬ترین خشونت ایجاد کنند.
مصطفی از خوانندگان کتاب است که نظرش را در سایت «گودریدز» چنین عنوان کرده است: «کتاب یک دید اجمالی و کلی نسبت به وقایع انقلابهای اروپای شرقی در ١٩٨٩ میدهد. اگر از قبل اطلاعاتی از اتفاقات جنگ سرد که بهشدت با آن منطقه گره خورده است داشته باشید، کتاب برایتان خواندنیتر و مفیدتر خواهد بود. برای گرفتن تصمیمات درست در لحظات حیاتی در آینده، نهتنها باید تاریخ خود را دانست بلکه باید فهم و درکی هم از تاریخ دیگر ملل داشت.»
دیوید نیز از دیگر خوانندگان کتاب است که نوشته است: «اش در تمام مکانهای مهم بلوک شرق آن زمان حضور داشت و نقاط عطف انقلابهای ضد کمونیستی را به¬وضوح توصیف کرده است. او این کتاب را در سال 1990 منتشر کرد و اکنون پس از 30 سال تحلیل خود را از وضعیت کشورهای کمونیستی سابق تکمیل کرده است. در آن زمان، برخی از قهرمانان انقلاب 1989 (ویکتور اوربان) به مستبد تبدیل شدند و مردم با همان شعارهایی که آن زمان علیه کمونیسم بود، علیه آنها اعتراض کردند. درس مهم این است که تاریخ هرگز به پایان نمیرسد و باید از بهترین شکل دموکراسی و آزادی بارها و بارها دفاع کرد.»
شروین نوشته است : «قبل از آغاز، باید اطلاعات کافی در خصوص شخصیتها و شرایط لهستان، آلمان شرقی و ... داشته باشید. روایتهایی که گارتون بهعنوان شاهد عینی در این کتاب آورده اغلب خواندنی است و کلیدواژههای خیلی جذابی برای جستوجوی بیشتر در اختیار خواننده میگذارد، اما فکر کنم بهتر باشد ابتدا «سرزمینهای شبحزده» اثر تینا روزنبرگ را بخوانید و بعد خواندن این کتاب را آغاز کنید.»
در بخشی از کتاب، نمونهای از محدودیتهای دهه شصت میلادی توصیف شده است: «عصر آن روز لحظهای فرا میرسد که اگر درخور خنده نباشد، لااقل درخور گریهای آرام هست. کنسرتی برپاست، برای تمامی انسانهای درستاندیش است، برای جشن گرفتن انقلاب. وقتی مارتا کوبیشوا روی صحنه میآید، حضار چنان کف میزنند و چنان هلهلهای میکنند که معمولا فقط در پی یک اجرای درخشان میتوان شاهدش بود. اما آنها برای آواز خواندن او کف نمیزنند. آنها برای سکوتش کف میزنند. کموبیش بیست سال سکوت. زیرا مارتا کوبیشوا، یکی از محبوبترین خوانندههای دههی شصت، و یکی از قهرمانهای مردمی 1968، از1970اجازه نداشته در زادگاه خودش روی صحنه ظاهر شود. وقتی سرانجام کف زدنها و تحسینها فرو مینشیند، دختری یک دسته گل تقدیم او میکند؛ یک شاخه گل بابت هر یک سال سکوت.»
در بخش دیگری میخوانیم: «در لهستان اوضاع را یک انتخابات تغییر داد و در مجارستان یک مراسم خاکسپاری: مراسم خاکسپاری پیکر ایمره ناگی در سیویکمین سالگرد مرگش. فعالان اپوزیسیون درست یک سال قبل در شانزدهم ژوئن به مناسبت سالروز اعدام ناگی تظاهرات کرده بودند، پلیس تظاهرکنندگان را با شدت و خشونت تمام متفرق کرده بود. حالا همان پلیس یاریرسان اپوزیسیون شده بود که مشغول تدارک مراسم خاکسپاری رسمی و تشریفاتی دوباره قهرمانِ ۱۹۵۶ بود.
همه میدانند که آن انقلاب را تانکهای روسی سرکوب کرده بودند و الگوی واکنشهای شوروی (و عدم واکنش غرب) در قبال انقلابهای اروپای شرقی طی سی سال آینده را پایهریزی کردند. اما مجارها آن عهدشکنی بهخصوص و اعدام ناگی را به یاد داشتند: یادشان بود که نیروهای امنیتی شوروی با ضمانت رسمی و کتبی یانوش کادار، ناگی و همکاران نزدیک او را، که به سفارت یوگسلاوی پناهنده شده بودند، از سفارت خارج کردند، فقط برای این¬که آنها را از رومانی اخراج کنند، به مجارستان برگردانند، در سلولهای انفرادی محبوس کنند، در محاکمهای نمایشی، زشت و مسخره محکوم کنند و به دار بیاویزند. مجارها این هم یادشان بود که مسئول مستقیم اعدام ناگی، یانوش کادار، سی سال آزگار در رأس دولت و حزب بوده و مدام دروغ گفته است. کادار فقط دروغ گفته، دربارهی همهچیز دروغ گفته. این خاطرهای جمعی بود و از آن رو که سالیانِ سال سرکوب شده بود، تأثیرش بهشدت فزونی گرفته بود.»
تیموتی گارتون اشتیموتی ملقب به گارتون اش (متولد سال 1955)، نویسنده، مورخ، مفسر و استادی انگلیسی است. وی استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد بوده و بخش عمدهی آثارش مربوط به اواخر تاریخ مدرن و معاصر اروپای مرکزی و شرقی بوده است.