کتاب «ساعت شوم» رمانی نوشته گابریل گارسیا مارکز است که اولین بار در سال 1962 منتشر شد. داستان این رمان در شهر خیالی ماکوندو میگذرد، فضایی که گارسیا مارکز در چندین اثر خود از جمله در کتاب معروفش، صد سال تنهایی، از آن استفاده میکند.
داستان کتاب در یک شهر کوچک و به ظاهر آرام میگذرد که در آن زیر پوست آن، «تنش» آهسته در حرکت است. داستان حول محور رسیدن یک نامه باجخواهی مرموز و تهدیدآمیز است که گروهی به نام واندیکاتورها آن را امضا کردهاند. این نامه حاوی اتهاماتی علیه ساکنان مختلف شهر است که اسرار و تخلفات آنها را فاش میکند.
همانطور که شهر با پیامدهای نامه دست و پنجه نرم میکند، ترس در بین ساکنان گسترش مییابد. داستان از طریق دیدگاههای شخصیتهای مختلف روایت میشود و تصویری کلی از واکنشهای شهر و تأثیر تهدید بر افراد و جامعه ارائه میدهد.
«ساعت شوم» مضامین ترس، فساد و شکنندگی نظم اجتماعی را بررسی میکند. این رمان به عواقب اسرار و پویایی قدرت در یک جامعه میپردازد. گارسیا مارکز از پسزمینه یک شهر استفاده میکند تا جنبههای تاریکتر طبیعت انسانی و روابط اجتماعی را آشکار کند.
این رمان تجربیات اولیه گارسیا مارکز با تکنیکهای روایی و توانایی او در آمیختن رئالیسم با عناصر خارقالعاده را به نمایش میگذارد. اگرچه ممکن است کتاب حاوی رئالیسم جادویی آشکاری نباشد که بعداً به خاطر آن مشهور شد، اما «ساعت شوم» استعداد خود را برای ایجاد تصویری واضح و فضایی از یک جامعهٔ در بحران را بهخوبی به نشان میدهد.
به طور کلی، «ساعت شوم» یک کاوش جدی دربارهٔ پیچیدگیهای رفتار انسانی و پیامدهای حقایق پنهان در یک جامعه کوچک است.
- «ساعت شوم» خوانندگان را با کاوش عمیق خود در طبیعت انسان و پیچیدگیهای زندگی در شهرهای کوچک مجذوب خود میکند. مهارت گارسیا مارکز در داستانسُرایی ستودنی است زیرا او روایتی را نقل میکند که در تاریکترین زوایای روان انسان پنهان است. قدرت رمان در توانایی آن در ایجاد فضایی از تعلیق و ناراحتی نهفته است و خوانندگان را در لبه صندلی خود نگه میدارد، زیرا شهر با نامه شوم واندیکاتورها دست و پنجه نرم میکند. گارسیا مارکز از طریق شخصیتپردازیهای غنی و تعامل استادانه واقعگرایی و تنشهای زیربنایی، خوانندگان را دعوت میکند تا دربارهٔ پیچیدگیهای اخلاقی، رازداری و پیامدهای هنجارهای اجتماعی تأمل کنند. با پیشروی داستان، شخصیتها زنده میشوند و هر کدام با آسیبپذیریها و معایب خود روبهرو میشوند و کتاب «ساعت شوم» را به یک پیروزی ادبی تبدیل میکنند که مدتها پس از خواندن صفحه آخر آن، ارتباطش را با خوانندگانش حفظ میکند.
- «ساعت شوم» گابریل گارسیا مارکز داستانی است که از زمان و موقعیت خود فراتر میرود. کاوش رمان دربارهٔ ناآرامیهای اجتماعی، پارانویا و شکنندگی پیوندهای اجتماعی حتی در زمان حاضر نیز ارزشمند است. نبوغ گارسیا مارکز در توانایی او در آمیختن چیزهای معمولی با چیزهای خارقالعاده نهفته است. او با این کار روایتی را خلق میکند که هم تفکربرانگیز و هم پیشگویانه ترسناک است. شهر ماکوندو به دنیای کوچکی از پویاییهای اجتماعی تبدیل میشود و از آنجایی که نامه واندیکاتورها پایههای جامعه را به لرزه در میآورد، خوانندگان مجبور میشوند به تعادل ظریف بین نظم و هرج و مرج فکر کنند. «ساعت شوم» گوهری ادبی است که نه تنها خوانندگان را سرگرم میکند، بلکه خوانندگان را برای رویارویی با پیچیدگیهای روابط انسانی نیز آماده میکند.
در شروع فصل دو کتاب میخوانیم:
«جمعه با هوای گرم و خشک آغاز شد. قاضی آرکادیو که لاف میزد هیچوقت کمتر از سه بار در شب عشقبازی نداشته آن روز صبح بندهای پشهبند را پاره کرد و همراه زنش در لحظهٔ اوج روی زمین افتاد و ملافهٔ گلدوزیشده به دور آنها پیچیده شد.
زن گفت: «ولش کن. بعداً درستش میکنم.»
آنها کاملاً عریان از میان سحابی درهمریختهٔ پشهبند برخاستند. قاضی آرکادیو به سراغ صندوقچه رفت تا لباس زیر تمیز بردارد. وقتی برگشت زنش لباس پشیده دیکر تخت نشست تا کفشهایش را بپوشد. تنفسش هنوز از عشقبازی سنگین بود. زن او را دنبال کرد. نزدیک وی نشست، شکمش را به بازوی او مالید و با دندان گوشش را گرفت. قاضی زن را بهآرامی کنار زد.
گفت: «ولم کن.»
زن که سرحال بود خندهای سر داد. به دنبال همسرش به طرف دیگر اتاق به راه افتاد و با انگشتهایش به پهلوی او سقلمه میزد. گفت: «برو، الاغ.» مرد جستی زد و دستان زن را عقب راند. زن رهایش کرد و دوباره خندید، اما ناگهان جدی شد و فریاد زد:
«اوه، خدای من!»
قاضی پرسید: «چه شده؟»
زن فریاد زد: :در کاملاً باز بوده است. این نهایت بیحیایی است.»
زیر خنده زد و به حمام رفت.
قاضی آرکادیو منتظر صبحانه نماند. او از طعم خمیردندان نعناعی خرسند بود، بیرون رفت و وارد خیابان شد. خورشید سرخفام در آسمان میدرخشید. سوریهایی که در کنار درِ مغازههایشان نشسته بودند، رودخانهٔ آرام را تماشا میکردند. وقتی از مقابل مطب دکتر هیرالدو میگذشت، ناخنش را به در توریدار کشید و بیوقفه فریاد زد:
«دکتر، بهترین درمان سردرد چیست؟»
پزشک از داخل پاسخ داد:
«شبها میخواری نکنی.»»
در فصل شش میخوانیم:
«الاغ سرگردان زیر لبهٔ بام اتاق کشیش در باران پناه گرفته بود. تمام شب آنجا مانده بود و به دیوار اتاق لگد میزد. آن شب خبر از استراحت نبود. پدر آنخل پس از آنکه توانست سپیدهدم خواب به چشمانش آورد، با این احساس از خواب بیدار شد که پوشیده از غبار است. سنبلهای خفته در باران، بوس دستشویی و فضای غمزدهٔ داخل کلیسا پس از آنکه صدای ناقوس ساعت پنج رو به خاموشی نهاد، گویی دستدرددست هم داده بودند تا یک سپیدهدم دشوار بسازند.
او از محل نگهداری اشیای مقدس، یعنی جایی که برای انجام مراسم عشای ربانی آماده میشد، صدای ترینیداد را شنید که موشهای مرده را جمع میکرد. در همان موقع عدهای از زنانی که در دیگر روزهای هفته حضور پیدا نمیکردند، وارد شدند. او در طول مراسم با غضبی که شدت میگرفت به اشتباههای دستیارش و لهجهٔ لاتین او که متعلق به سرزمینهای دورافتاده بود، توجه کرد و در آخرین لحظه، احساس نومیدی وجودش را فراگرفت و اسباب رنج او را در آن ساعات شوم زندگیاش فراهم آورد.
میرفت صبحانه بخورد که ترینیداد با چهرهای بشاش سر راهش سبز شد. او که موشهای مرده را در جعبه تکان میداد، گفت: «امروز شش موش دیگر گرفتم.» پدر آنخل کوشید که بر سردرگمیاش چیره شود.
او گفت: «عالی است. با این حساب باید به سراغ لانههایشان برویم و کاملاً از ریشه نابودشان کنیم.»
ترینیداد لانههایشان را پیدا کرده بود. او توضیح داد که چگونه جای سوراخها را در قسمتهای مختلف کلیسا،، بهویژه در برج و تعمیدگاه مشخص کرده و آنها را با آسفالت پر کرده بود. آن روز صبح او یک موش هراسان پیدا کرده بود که تمام شب به دنبال در خانهاش بوده و خود را به دیوار میکوبید.»
گابریل گارسیا مارکز، رماننویس کلمبیایی و یکی از برجستهترین شخصیتهای ادبی قرن بیستم است. او در 6 مارس 1927 در آراکاتاکای کلمبیا به دنیا آمد و در 17 آوریل 2014 در مکزیک درگذشت.
گابریل گارسیا مارکز بیشتر به خاطر آثارش در ژانر رئالیسم جادویی شناخته میشود، جایی که او عناصر جادویی را با محیطها و شخصیتهای واقعگرایانه ترکیب کرد. از معروفترین آثار او میتوان به «صد سال تنهایی» اشاره کرد که از شاهکارهای ادبیات جهان به شمار میرود. این رمان داستان چند نسلی خانوادهای را در شهر خیالی ماکوندو روایت میکند و به خاطر نثر یگانه و داستانگویی تخیلیاش مشهور است. از کتابهای دیگر او باید «عشق سالهای وبا»، «پاییز پدرسالار» و «سرگذشت یک غریق» را نام برد.
تأثیر او بر ادبیات فراتر از زادگاهش کلمبیا حرکت کرد و صحنههای ادبی آمریکای لاتین و ادبیات جهانی را درنوردید. همه اینها باعث شد که گارسیا مارکز در سال 1982 جایزه نوبل ادبیات را برای رمانها و داستانهای کوتاه خود دریافت کند.
سبک نگارش گارسیا مارکز با تصاویر غنی، نثر غنایی و ادغام یکپارچه عناصر خارقالعاده در زندگی روزمره مشخص میشود. آثار او تأثیر عمیقی بر ادبیات داشته است و اغلب از او به عنوان یکی از پیشگامان رئالیسم جادویی یاد میشود، سبکی ادبی که بر بسیاری از نویسندگان در سراسر جهان تأثیر گذاشته است.
گارسیا مارکز علاوه بر کمکهایش به ادبیات، در روزنامهنگاری و فعالیتهای هنری نیز شرکت داشت. او همچنان در دنیای ادبی یک چهره محترم است و آثارش همچنان به طور گسترده خوانده و مطالعه میشود.
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب ساعت شوم را با 25درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوۀ خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.