کتاب «مادر» یکی از شاهکارهای نویسندگی ماکسیم گورکی، نویسنده روسی است. داستان «مادر» دربارهٔ زندگی یک مادر کارگر است که در شرایط فقر و سختی زندگی میکند. داستان از دیدگاه پسر او، پاول، نوشته شده و تجربههای او از زندگی با مادرش را شرح میدهد.
مادر، یک زن فداکار و قوی است که به دلیل محبت و مراقبتش به پسرش امید و انگیزه میدهد. او در مقابل مشکلات زندگی، خود را وقف میکند تا پسرش بهترین شانس زندگی را داشته باشد. این داستان تصویری واقعگرایانه از زندگی طبقهٔ کارگر و نبرد آنها با سختیها و ناعدالتیهاست.
«مادر» اثری است که نقدهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به تصویر میکشد و از طریق شخصیتهای مختلف و عمیق، خوانندگان را به تفکر دربارهٔ مسائل اجتماعی و انسانی وادار میکند.
- یکی از خوانندگان مینویسد:
- «یکی از جنبههای برجسته کتاب «مادر» اثر ماکسیم گورکی، تأثیرگذاری آن در حوزه اجتماعی و انسانی است. توصیفهای گورکی از مشکلات اقتصادی، نابرابری اجتماعی و برخورد با سختیها، خواننده را به تفکر دربارهٔ چالشها و مشکلات جامعه میاندازد. این جنبه از کتاب باعث میشود که خواننده با واقعیتهای تلخ زندگی اجتماعی آشنا شود و نسبت به مسائل انسانی و اجتماعی حساسیت بیشتری پیدا کند.»
- یکی از ویژگیهای دیگری که خوانندگان به آن توجه داشتهاند، زبان و نثر جذاب ماکسیم گورکی در «مادر» است. او با استفاده از زبان شاعرانه و تصویرسازی فراوان، زندگی را چیرهدستانه در قالب کلمات میریزد. این استفاده هوشمندانه از زبان باعث میشود که خواننده درگیر داستان شود و احساسات و تجربههای شخصیتها را بهشدت درک کند. نثر گورکی، احساسات خفته خواننده را به تکاپو میاندازد و او را در نهایت در دنیای پیچیده و غنی داستان رها میکند. این جنبه از کتاب، آن را به یک تجربهٔ خواندنی و لذتبخش برای علاقهمندان به ادبیات تبدیل کرده است.
در همان صفحههای اول داستان، درباره انبوه کارگران و سبک زندگی آنها میخوانیم:
«همه در روزهای تعطیل تا نزدیک ساعت ده میخوابیدند؛ سپس آدمهای جدی و متأهل بهترین لباسهای خود را به تن میکردند و به نماز صبح مسح میرفتند. در ضمن، جوانان را به خاطر بیاعتناییشان به مسایل مذهبی به باد ملامت میگرفتند. در بازگشت از کلیسا ناهار میخوردند و پس از آن باز تا عصر میخوابیدند.
خستگیهای انباشته طی سالیان دراز اشتها را کور میکرد؛ آنان برای اینکه بتوانند غذا بخورند مشروب زیاد مینوشیدند و بدین گونه معدهٔ خود را با سوزش تند الکل تحریک میکردند.
عصر با بیحالی در کوچهها به گردش میپرداختند؛ آنها که گالش داشتند اگر زمین خشک هم بود به پا میکردند و آنها که چتر داشتد آن را در هوای آفتابی نیز با خود برمیداشتند.
وقتی هم به هم می رسیدند از کارخانه صحبت میکردند و از ماشینآلات، و سر کارگران را به باد فحش و ناسزا میگرفتند. گفتهها و اندیشهها فقط در اطراف چیزهایی دور میزد که مربوط به کار بود، و به زحمت ممکن بود فکری، هر چند کوتاه و نارسا، حتی جرقهای بر یکنواختی حزنانگیز روزهاشان بتاباند. در بازگشت به خانه، مردان با زنانشان دعوا میکردند و اغلب بیآنکه حتی ملاحظهٔ دستهای خود را بکنند تا میخوردند کتکشان میزدند. جوانان در کافه میماندند، یا شبنشینیهای کوچکی در خانهٔ یکدیگر ترتیب میدادند. آکوردئون میزدند، آوازهای جلفی میخواندند، میرقصیدند، قصههای خلاف عفت نقل میکردند و مشروب میخوردند. مردان که از فرط کار از پا در میآمدند خیلی زود مست میکردند. مشروب در ایشان غیظ و غضبی بیمارگونه و بیدلیل برمیانگیخت که میخواست از جایی بیرون بریزد، و لذا برای خالی کردن دق دل خود به بهانهٔ پوچ و بیمعنایی به هم میپریدند و با خشم و خروشی حیوانی به جان هم میافتادند. بدینگونه صحنهٔ نزاعهای خونینی پدید میآمد که از آن میان بعضی ناقص عضو بیرون میآمدند و گاه نیز کسانی کشته میشدند.»
در بخشی دیگر از کتاب آمده است:
«ما مردمان طبقهٔ پایین و خردهپا... همه چیز را حس میکنیم، ولی بیان آنچه حس میکنیم برایمان مشکل است. ما شرمندهایم، زیرا میفهمیم ولی نمیتوانیم بیان کنیم؛ و اغلب به دلیل همین ناراحتی از دست افکار خود عصبانی هستیم. خود زندگی هم ما را میکوبد و از هرطرف تحت فشارمان میدهد. آدم میخواهد استراحتی بکند ولی افکار ما مانع استراحتمان میشوند.
نیکلا در حینی که عینکش را تمیز میکرد گوش میداد. سوفی با آن چشمان درشت و ورغلنبیدهاش به او مینگریست و فراموش کرده بود که سیگار خاموش شدهاش را بکشد. همچنان در جلو پیانو نشسته، روی خود را تا نیمه به سمت آن برگردانده بود و گاهگاه با انگشتان باریک و دراز دست راست خود شاسیهای آن را لمس میکرد. نوای موسیقی با سخنان دلنشین مادر، که شتاب داشت در اینکه به تن احساسات خود جامهای از کلمات ساده و صمیمی بپوشاند، با احتیاط درهم میآمیخت.»
ماکسیم گورکی یکی از برجستهترین نویسندگان روسی قرن بیستم است که نوشتههایش برای مسائل اجتماعی و سیاسی آگاهیبخش بود. وی در سال 1868 در منطقه نیژنی نووگورود، روسیه، به نام اصلی «آلکسی ماکسیموویچ پشکُف» متولد شد. گورکی بهعنوان نمایندهٔ جریان نویسندگی واقعگرایانه در ادبیات روسی شناخته میشود. او در سالهای نویسندگیاش زندگی طبقهٔ کارگر و نیازهای اجتماعیاش را خیرهکننده مطرح کرد.
او را برای شجاعت در بیان انتقاد به رژیمهای اجتماعی و سیاسی تحسین کردهاند. آثار او معمولاً با به تصویر کشیدن عمیقترین لایههای جامعه و معضلات زندگی آنها همراه بوده است.
«مادر» یکی از مهمترین آثار او به شمار میآید که بر ادبیات جهانی تأثیر فراوانی گذاشت. گورکی در دوران خود با مشکلات اجتماعی و فقر روبهرو بود و این تجربهها به شکل شایان توجهی در آثار او نمایان شده است. وی نمایشگر توانمندی در نگارش زندگی طبقهٔ کارگر و آثاری با ابعاد انسانی بوده و هست. کتاب «دانشکدههای من»، «یک شب توفانی» و «دوران کودکی» از آثار شاخص اوست.
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب مادر را با 25درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوۀ خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.