کتاب گفتگو با خدا همانطور که از اسمش پیداست، دربارهی یک صحبت دوسویه بین انسان و خدا است. این کتاب شاید با ذهنیت و عقیدهی ما کمی ناهمخوان به نظر برسد، چرا که در ادیان مختلف این انسان است که میتواند با خداوند سخن بگوید ولی تابهحال جز پیامبران کسی سخن مستقیم خداوند را نشنیده است؛ اما نویسندهی این کتاب به طرز عجیبی این ذهنیت را تغییر میدهد. این کتاب به نوعی میتواند معنویت ما را افزایش دهد و ما را بیش از پیش به حضور دائمی حامی و آفرینندهی ما دلگرم سازد.
خواننده با مطالعهی این کتاب میتواند تا حدودی جواب سوالات بی پایانی که از خداوند دارد را بگیرد.
این کتاب جنجالی با بهمزدن ذهنیت عموم مردم به شهرت رسید. خوانندهای در مورد این اثر نوشته است: «پس از خواندن این کتاب احساس کردم که واقعا خدا با من صحبت میکند. دانش موجود در این کتاب آنقدر شاداب و منحصربهفرد است که بدون شک به بسیاری از معماهای زندگی شما پاسخ میدهد».
خوانندهای دیگر دربارهی تاثیر عمیق این اثر بر زندگی معنویاش نوشته است: «این کتاب من را به خدا نزدیکتر کرد، دیگر خدا برایم مخلوقی ماورایی و دور از دسترس نیست، بلکه او دوست، همصحبت و همراه همیشگی من است. هرگاه که به او نیاز داشته باشم، در اوج تنهایی و بیکسی او همیشه به من پاسخ خواهد داد.»
هم-چنین یکی دیگر از خوانندگان کتاب دربارهی جذابیت این کتاب بینظیر اینگونه گفته است که: «در ابتدا دست و دلم به خواندن این کتاب نمیرفت اما پس از خواندن فقط ده صفحه از آن دیگر نتوانستم آن را زمین بگذارم. چه چیزی شیرینتر از حرف زدن با خدا وجود دارد؟ هیچ.»
نیل دونالد والش مقدمهی کتاب را اینگونه آغاز میکند: «به تو تجربهی خارقالعادهای را مژده میدهم. تو میتوانی با خدا گفتوگویی داشته باشی. بله، میدانم میخواهی بگویی چنین چیزی امکان ندارد. تو احتمالاً تصور میکنی (یا اینطور به تو آموخته شده)، که چنین چیزی ممکن نیست. به عقیدهی تو، هرکس میتواند با خدای خود دردودل کند، این، کاملاً عملی است، ولی نه اینکه با او سخنی بگوید. منظورم این است کـه، خدا جوابی به تو نمیدهد، اینطور نیست؟ حداقل به شکل مکالمهی معمول روزمره! این تصوری است که من هم روزی داشتم. و بعد محتویات این کتاب بر من حادث شد. بـاور کنید واقعیت را میگویم. این کتاب توسط من به رشتهی تحریر در نیامده، این کتاب بر من حـادث شده، و با خواندن آن بر شما هم حادث خواهد شد، زیرا همگی ما به سوی حقیقتی هدایت میشویم که برای آن ساخته شدهایم، و آمادگی آن را داریم.»
در سراسر کتاب شاهد یک مکالمهی دونفره بین انسان و خدا هستیم: «انسان: خوب اگر من از خدا برای خواستهی مورد نظرم از قبل تشکر کردم و خواستهام هرگز برآورده نشد چه؟ این نومیدی منجر به سرخوردگی تلخی نمیشود؟
خداوند: از سپاس و حقشناسی نباید به عنوان وسیلهای کارا برای پیشبرد ماهرانه کاری، استفاده کرد، منظورم شیوهای است که با آن بتوان عالم هستی را فریب داد. تو نمیتوانی به خودت دروغ بگویی. ذهن تو از افکار واقعی تو آگاه است، اگر تو بگویی، پروردگارا من از تو برای فلان و فلان چیز سپاسگزارم و در عینحال برایت مسلم باشد که آنچه گفتی در واقعیت فعلی تو وجود ندارد، پس از خداوند هم نمیتوانی انتظار داشته باشی که شفافیتی کمتر از تو، نسبت به موضوع داشته باشد، و آنچه خواستی برایت فراهم کند. خداوند از آنچه در ذهن تو میگذرد آگاه است و آنچه تو میدانی چیزی است که بـه صورت واقعیت بر تو آشکار شده است.»
نکتهی قابل توجه این کتاب سخن گفتن از تقریبا تمام جنبههای زندگی است، به عنوان مثال نویسنده در قسمتی از کتاب دربارهی امرار معاش از خداوند سوالی میپرسد: «انسان: چرا من نمیتوانم آنطور که دوست دارم زندگی و ضمناً امرار معاش کنم؟
خداوند: منظورت این است که هم زندگی خوبی داشته باشی و هم تفریح داشته باشی؟ به این نکته تاکنون چند بار اشاره شده است. افرادی که، هـم، زندگی میکنند هم از زندگی لذت میبرند، افرادی هستند که در این تصمیم مصّر هستند. آنها هدف را رها نمیکنند، و هرگز تسلیم سختیها نمیشوند. آنها به زندگی اجازه نمیدهند برخلاف میل آنها عمل کند.»
نیل دونالد والش نویسندهی سرشناس آمریکایی به گفتهی خودش زندگی پر فرازونشیبی داشته و توانسته با نوشتن هفت مجموعهی جذاب و خواندنی به یکی از موفقترین نویسندگان عصر حاضر تبدیل شود. میتوان گفت اکثر کتابهای این نویسنده در ایران ترجمه و در دسترس علاقهمندان قرار دارد. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به کتابهای «دوستی با خدا»، «وصل با خدا» و «مراقبه گفتگو با خدا» اشاره کرد.
برای پرفروش ترین کتاب های روانشناسی را بشناسید می توانید به بلاگ بوک لند مراجعه کرده یا برای خرید کتاب های روانشناسی می توانید به صفحه خرید کتاب روانشناسی مراجعه نمایید.